قسمت چهارم/ در گفت‌وگو با همسر شهید امنیت و اقتدار «مهدی فطرس» مطرح شد؛

هرکسی که «شهید» باشد، شهید می‌شود

همسر شهید فطرس گفت: مهدی یک فرد عادی بود که مثل همه ما زندگی می‌کرد و خواسته‌های امروزی داشت. تنها تفاوت او هدفش بود که همه اعمالش باید خالصانه برای رضای خدا باشد. او شهیدوار زندگی کرد و شهادت سزاوارش بود.
کد خبر: ۳۹۰۶۵۲
تاریخ انتشار: ۲۱ خرداد ۱۳۹۹ - ۰۴:۴۰ - 10June 2020

گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: شهید «مهدی فطرس» بیست و دومین روز از اسفند سال ۱۳۵۸ در خانواده‌ای مذهبی در «بروجرد» متولد شد. پدر وی که از روحانیون سرشناس زادگاه‌شان است، مهدی را از همان ابتدا با معارف اسلامی آشنا کرد و به گفته همسر وی، او را مرد خدا بار آورد. او دوران جوانی خود را در راه شناخت سیره شهدا گذراند و یکی از راویان فرهنگ ایثار و شهادت شد.

پس از کنکور، مهدی باید میان رشته‌های دندانپزشکی و دام‌پزشکی و ادامه تحصیل در دانشگاه امام حسین (ع) یکی را انتخاب می‌کرد و روحیه و اعتقادات وی سبب شد، سربازی نظام را برگزیند و یکی از سبزپوشان حافظ امنیت سرزمینش شود. او در ۲۵ سالگی ازدواج کرد و ثمره این زندگی شیرین و عاشقانه فرزندی به نام «محمدحسین» است. او شیفته حضرت امام خامنه‌ای (مد ظله‌العالی) بود و پس از ماه‌ها تلاش در نهایت عید مبعث سال ۱۳۸۳ حضرت آقا خطبه عقدشان را جاری کردند. در این دیدار، سید خراسانی برای مهدی دعا کرد که، «ان‌شاءالله موید باشد» و چه زیبا عاقبت به خیر شد... او پس از سال‌ها خدمت در اولین روز از آخرین ماه سال ۱۳۹۱ به همراه تعدادی از همکاران خود در «قروه» کردستان به شهادت رسید و برای همیشه در گلزار شهدای بروجرد آرام گرفت. محمدحسین هنگام شهادت پدر پنج سال بیشتر نداشت.

هرکسی که شهید باشد، شهید می‌شود

در ادامه بخش انتهایی گفت‌وگوی خبرنگار دفاع‌پرس با «ریحانه روزبهانی» همسر شهید امنیت و اقتدار «مهدی فطرس» را می‌خوانید:

دفاع‌پرس: کودک خردسال‌تان چطور با حقیقت شهادت پدر کنار آمد؟

بااینکه محمدحسین پنج سال بیشتر نداشت اما متوجه برخی از مفاهیم می‌شد. یک روز پرسید، «مامان، بابا دیگر پیش ما برنمی‌گردد؟!» علت حرفش را که جویا شدم، گفت «چون همه گریه می‌کنند. همه‌جا عکس‌های بابا با لباس جنگی است. مامان، بابا به جنگ رفته است؟!» آن روز با خود گفتم، مرد پنج ساله من چقدر بزرگ‌تر از سنش شده است؛ بنابراین تصمیم گرفتم خودم را کنترل کنم تا محمدحسین کمتر اشک‌هایم را ببیند، چراکه ترسیدم بی‌تابی‌ام سبب شود، کودک خردسالم دیگر با فقدان پدر کنار نیاید. از آن پس بیشتر برای او وقت گذاشتم و تمام تلاشم را کردم که جای خالی پدرش را پر کنم. شاید این تصمیم به حرف ساده می‌آمد؛ اما در عمل بسیار دشوار بود...

بهانه‌گیری‌های محمدحسین روز به رو بیشتر می‌شد. گوشی تلفن را برمی‌داشت و می‌گفت «مامان، حالا که نمی‌توانم بابا را ببینم، شماره تلفن همراه او را بگیر. حداقل صدایش را بشنوم!» مرد خردسالم به حدی دلتنگ پدر شده بود که حتی به شنیدن صدای او قانع می‌شد... هر روز با مشاهده بی‌قراری‌هایش چندین مرتبه فرو می‌ریختم اما شهامتش را نداشتم که واقعیت را بگویم.

هرکسی که شهید باشد، شهید می‌شود

تا اینکه یک روز به حضرت رقیه (س) متوسل شدم و با بیان سرگذشت امام حسین (ع) و دردانه سه ساله‌شان، این واقعیت را برای محمدحسین بازگو کردم. به او گفتم «محمدحسین جانم باید برای ظهور امام زمان (عج) دعا کنیم تا بابا زودتر همراه ایشان برگردد. چون بابا به یک مسافرت طولانی پیش خدا رفته است و دیگر ظاهرا کنار ما نیست.» محمدحسین مثل پدرش مرد بود و صبورانه با این حقیقت کنار آمد.

دفاع‌پرس: تصمیم داشتید پس از اتمام ماموریت به کربلا بروید؟

واپسین روز‌های زندگی مهدی، شهر حال و هوای کربلا داشت؛ چراکه به تازگی هیاهوی عظمت وصف‌ناپذیر حماسه اربعین در هر محفلی بیان می‌شد. مهدی از این غافله جا مانده و دلش هوای کربلا کرده بود. هربار تصمیم داشتیم به زیارت امام حسین (ع) برویم، شرایط کاری مهدی سفرمان را لغو می‌کرد، تا اینکه پیش از ماموریت گفت «موافق هستید برویم کربلا؟» با خوشحالی پاسخ دادم، «یعنی می‌شود؟» گفت «شما هرچه را بخواهید، من فراهم می‌کنم...» به عهدش وفا کرد... او به یک نحو و ما به شیوه دیگری کربلایی شدیم... او به دیدار ارباب نایل آمد و ما به زیارت ایشان... هرچند در تمام لحظات سفر، حضور مهدی همراه‌مان احساس می‌شد اما دوست داشتم در کنار همدیگر در بین‌الحرمین قدم برمی‌داشتیم...

هرکسی که شهید باشد، شهید می‌شود

دفاع‌پرس: حضور شهید را در زندگی احساس می‌کنید؟

بله، مهدی همیشه همراه و مواظب ماست. هرگاه صدایش می‌کنم، پاسخ می‌دهد و هر مشکلی که پیش می‌آید، رفع می‌کند. او نه تنها ما را بی‌جواب نمی‌گذارد بلکه بسیاری از افراد و به خصوص همشهری‌های خود را هم مورد تفقد قرار می‌دهد. از خیلی‌ها شنیده‌ام که، «شهید فطرس را واسطه قرار داده و به خواسته خود رسیده‌اند.»

دفاع‌پرس: همسرتان به چه موضوعی تاکید داشتند؟

مهدی به حجاب و انس با قرآن تاکید می‌کرد. او علاقه بسیاری به حضرت زهرا (س) داشت و حجاب را یادگار آن حضرت می‌دانست. به همین سبب به حفظ حجاب تاکید داشت. همچنین همگان را به حفظ قرآن دعوت می‌کرد و من با دلگرمی‌های وی حفظ قرآن را آغاز کردم. او هر هفته آیات قرآن را از من می‌پرسید و با یک هدیه تشویقم می‌کرد. هدایایی که هنوز هم در کتاب‌خانه منزل یادگارند.

هرکسی که شهید باشد، شهید می‌شود

دفاع‌پرس: اگر به سال ۱۳۸۳ بازگردید، با علم به چنین سرنوشتی، بازهم به پیشنهاد ازدواج شهید فطرس پاسخ مثبت می‌دهید؟

بله با یقین کامل باز هم پاسخ مثبت می‌دهم و حتی اگر بگویند که به جای هشت سال، تنها هشت روز زندگی مشترک‌تان به طول می‌انجامد، فرصت همراهی مهدی را از دست نمی‌دهم، چراکه همنشینی با او سعادت است.

دفاع‌پرس: گمان می‌کردید یک روز پیشوند زیبای شهید پیش از نام همسرتان قرار بگیرد؟

حقیقتا شهادت حق مهدی بود. پس از شهادت، به رفتار و گفتارش که فکر می‌کنم، به این نتیجه می‌رسم که اگر همان روز با دقت بیشتری به اعمالش می‌نگریستم، متوجه خیلی از مفاهیم می‌شدم. مفاهیمی که خبر از راه روشنی می‌داد که مهدی در پیش گرفته و سرانجامش، نیک‌فرجامی است... هرچند شاید با توجه به آرزوی قلبی‌اش انتظار چنین سرنوشتی را برای مهدی داشتم، اما تصور نمی‌کردم که به این زودی تحقق یابد...

هرکسی که شهید باشد، شهید می‌شود

دفاع‌پرس: به نظر شما رمز شهادت چیست؟

خلوص، من یقین دارم هرکسی که شهید باشد، شهید می‌شود... مهدی یک فرد عادی بود. او مثل همه ما زندگی می‌کرد و خواسته‌های امروزی داشت و تنها تفاوت وی هدفش بود که همه اعمالش باید خالصانه برای رضای خدا باشد. او شهیدوار زندگی کرد و شهادت سزاوارش بود. خوش به سعادتش که به چنین جایگاهی دست یافت.

دفاع‌پرس: و به عنوان سخن پایانی، چه درسی از شهید فطرس گرفتید؟

تمام خصوصیات اخلاقی مهدی نمونه بود اما اخلاص بزرگ‌ترین درسی بود که از وی گرفتم. مهدی نشان داد که کثرت عبادت شاید اثرگذار باشد اما خلوص بسیار مهم‌تر است. شیوه زندگی مهدی به من آموخت که کاری ماندگار است که فقط خالصانه، برای رضای خدا باشد...

انتهای پیام/ 711

نظر شما
پربیننده ها