به گزارش گروه سایر رسانههای دفاعپرس، ماجرای کرونا و درخواست وام پنج میلیارد دلاری از صندوق بینالمللی پول باعث زنده شدن رابطه ایران و کشورهای مشابه با این نهاد مالی و سیاستگذاری «برتن وودز» شد که با همزاد خود؛ بانک جهانی؛ نقش پررنگی در شکلدهی به ساختار اقتصادی پس از جنگ جهانی دوم داشته است.
ایران از جمله کشورهایی است که از ابتدا در نهادهای اقتصادی پس از جنگ جهانی دوم (بانک جهانی، صندوق بینالمللی پول و گات) حضور داشته و حق عضویت سالانه پرداخت کرده است که گفته میشود حق عضویت پرداختی ایران به صندوق بینالمللی پول تاکنون از ۴.۵ میلیارد دلار فراتر رفته است.
فارغ از اتهاماتی مانند متلاشی کردن اقتصادهای شرق اروپا در دوران پساکمونیسم، ایجاد بحران مالی در شرق آسیا در اواخر دهه ۱۹۹۰ و نقشآفرینی گسترده در سقوط اقتصادی آمریکای جنوبی و ارتباط با جنایات کودتاچیان در منطقه پرکودتای آمریکای جنوبی که به صندوق بینالمللی پول وارد است، لازم است سود و زیان رابطه با این نهاد از منظر موقعیت خاص ایران و بیتوجه به رابطه آن با سایر کشورها ارزیابی شود.
بهگفته جوزف استیگلیتز اقتصاددانان نوبلیست و برجسته جهانی، صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی در ۷۰ سال گذشته مانند ابواب خزانهداری آمریکا عمل کرده و شعبهای از آن بودهاند. صندوق بینالمللی پول اگرچه نهادی بینالمللی و متشکل از دولتهای عضو است، اما مانند سازمان تجارت جهانی که تصمیمهای اصلی را در اتاق سبز میگیرد و اکثریت اعضا را راه نمیدهد، بسته عمل میکند و ساختاری دموکراتیک ندارد.
این نهاد متهم به راستکیشی در اعتقاد به «بازار آزاد» و یکجانبهگرایی در سیاستگذاری است، بهگونهای که در فشار برای آزادسازی مالی و یا دامپینگ ارزی به کشورهای صنعتی کاری ندارد و نیروی خود را صرف اعمال فشار بر کشورهای جهان سوم میکند. یکی از این کشورهای جهان سوم ایران است که هرگز سودی از عمل به برنامههای صندوق بینالمللی پول دریافت نکرده است، البته ضرر شاید.
رابطه ایران با ایالات متحده و با منطق اداری؛ با خرانهداری آمریکا؛ بهمانند دشمن در حال جنگ است و اوفک (Office of Foreign Assets Control) علیه ایران «هنر تحریمها» را پیاده کرده و در حال جنگ اقتصادی است. از سوی دیگر، صندوق بینالمللی پول مانند یکی از زیرمجموعههای خزانهداری آمریکا عمل میکند و ساختاری الیگارشیک دارد.
با عنایت به این دو گزاره، میتوان سؤالی منطقی به این شکل مطرح کرد؛ آیا میتوان آمریکا را کشوری درهموبرهم و هرجومرجزده توصیف کرد که یکی از نهادهای ذیل خزانهداری آن در حال جنگ اقتصادی با ایران باشد و نهاد دیگر ذیل خزانهداری به یاری ایران بشتابد؟
پاسخ به این سؤال بهروشنی منفی است و آمریکا دارای ساختار سیاسی گنگ و بیهدف نیست و بهخوبی آموخته است که چگونه از نهادهای مختلف خود برای برآوردن راهبردهایش استفاده کند. اگر افرادی در ایران به این امید بسته باشند که از «دست راست» خزانهداری برای شکست دادن «دست چپ» خزانهداری استفاده کنند، باید گفت این افراد هستند که گنگ و بیهدف رفتار میکنند و واقعیات مسلم را نادیده میگیرند، بنابراین دولتمردان بهتر است به واقعیات توجه کنند رؤیاهایی را که با توجه به آنچه تاکنون صندوق بینالمللی پول انجام داده است، در سر دارند حتی وجه رؤیا بودن هم ندارند.
اگر وام پنج میلیارد دلاری صندوق بینالمللی پول بهفرض تقریباً غیرممکن هم به ایران پرداخت شود، مجموعهای از شروط؛ از سیاستهای بودجهای و ساختاری تا نوع و شیوه هزینهکرد وامها را هم شامل میشود که زندهکننده خاطرات برنامه تعدیل اقتصادی است که اثرات آن هنوز اقتصاد ایران را آزار میدهد.
حضور در نهادی که ساختار و منطق تصمیمگیری آن؛ پنهان و با توجه به تجربه تاریخی دوران تعدیل اقتصادی همراه با شروطی است که برای ایران سازنده نیست و مخرب عمل میکند، توجیه راهبردی ندارد و نمیتوان میلیاردها دلار حق عضویت تقدیم نهادی کرد که نه در فرآیندهای تصمیمگیری آن نقشی داریم و نه حاضر است با شرایط خود (!) به ایران وام پرداخت کند. آیا بهتر نیست بهجای درخواست وام پنج میلیارد دلاری، حق عضویتمان را پس بگیریم؟
منبع: تسنیم
انتهای پیام/ 900