به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، دکترحمیدرضا قنبری از آزادگان دوران دفاع مقدس که پس از آزادی از اردوگاههای رژیم بعث صدام در رشته پزشکی تحصیل کرد هم اکنون مشغول طبابت در یکی از بیمارستانهای کشور است. او در خاطرهای از دوران اسارت روایت ایثار و از خودگذشتگی یکی از دوستانش را بیان کرد که در ادامه میخوانیم.
«میخواهم از محمدجواد خرمدل برایتان بنویسم: هر دو برادرش پیش از اسارت او به شهادت رسیده بودند. دو عموزاده و دو برادر همسر او از شهدای دفاع مقدس هستند. شش شهید پر آوازه از شهرستان جهرم، با نام خانوادگی خرمدل.
این مرد آسمانی، در اردوگاه الانبار صبح تا شب راه میرفت و از هیچ خدمتی ابا نداشت، در کنار دو مسوول سطل توالت، در شستن سطل به آنها کمک میکرد. در حمام، اسیران معلول را در استحمام یاری میکرد. پتوهای معلولان و پیرمردان را میشست، در نظافت آسایشگاه و شستن ظرفها به مسؤلین آن روز نظافت کمک میرساند. مثل یک مادر، مدام درحال دوخت و دوز بود، دوخت و دوز لباسهای پاره بچه ها...؟! با گِل یا هستهی خرما، برای بچه ها، دانههای تسبیح میساخت.
شب تا صبح داخل آسایشگاه همین طور میگشت تا اگر سر یکی از بچهها روی بالشت نبود، سر او را روی بالشت بگذارد، یا اگر در سرما پتویی از روی کسی کنار رفته بود، روی او میانداخت تا سرما نخورد. از تک تک بچهها مانند یک پدر، یا برادر بزرگتر و یا مادر مراقبت میکرد، غم خواری میکرد، کنار تک تکشان مینشست مشکلات فردی آنان را حل میکرد. بیماران آسایشگاهش را تا بهبودی کامل پرستار بود به جهت آنکه ارشد داخلی هم بود مسؤلیت هماهنگی همه برنامههای فرهنگی و سیاسی آسایشگاهش هم با او بود.
گاهی شبها، برای بچه ها، سخنرانی هم میکرد. بیکار که میشد به سرودن شعر میپرداخت. غزلسرایی میکرد. در اشعارش متخلص به «شاهد» بود.
محمدجواد خرمدل توانسته بود واژه «ایثارگری» را در محیط اسارت به تمام معنا تفسیر کند. او به خاطر فعالیتهای سیاسی اش، بسیار مورد اذیت و آزار بعثیها قرار میگرفت. در کنار همه این مشقتها، عبادت و مناجاتهای شبانه، بخش مهم زندگی این مرد بزرگ بود. تقریبا در تمام آسایشگاههایی که حضور داشت به عنوان ارشد داخلی برگزیده میشد. من همیشه میگفتم خوشا به حال آسایشگاهی که ارشد داخلی او محمدجواد خرمدل باشد.»
انتهای پیام/ 141