پاسداشت سالگرد خلبان شهید علی اکبر شیرودی؛

گستره‌ی عملیاتی من به فرمان رهبری تا عمق پایتخت کفر است/ هلی‌کوپتری که مانند جنگنده فانتوم مانور می‌داد

شیرودی در پاسخ به سوال خبرنگار که آیا ممکن است محدوده جغرافیایی پروازهای آینده‌اش را برایشان ترسیم کند، می‌گوید: «من سرباز خمینی هستم. Iam Khomeini's soldier بهتر است نقشه دنیا را نگاه کنید زیرا اگر امام خمینی فرمان دهد، در هر نقطه جهان که مرکز کفر است بجنگم، حتی اگر پایتخت ممالک شما باشد، آنجا را به آتش می‌کشم.»
کد خبر: ۳۹۳۸۳۰
تاریخ انتشار: ۰۸ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۱۳:۳۱ - 27April 2020

به گزارش دفاع‌پرس از ساری، امیر سرلشکر شهید «علي اكبر قربان شيرودي» از خلبانان شجاع و دلاور هوانيروز ارتش جمهوري اسلامي بود كه با ثبت بالاترين ساعت پرواز در طول جنگ تحميلي از نام آوران اين عرصه لقب گرفت و به دليل رشادت‌هايش، وي را مالك اشتر دوران دفاع مقدس ناميدند.

او با 27 ماه حضور در جبهه و ده ها هزار ماموریت هوایی، بیش از 40 بار سانحه و بیش از 300 مورد اصابت گلوله بر بالگردش، باز هم سرسختانه مقاومت کرد و با نجات یافتن از 360 خطر مرگ، رکوردار پرواز عملیاتی در جهان شد.

صاحبنظران جنگ‌های هوایی، او را «نامدارترین خلبان جهان» نامیده‌اند؛ چنانکه شهید دکتر چمران می‌گوید: شیرودی ستاره درخشان جنگ‌های کردستان است. او هنگام هجوم به دشمن با هلی‌کوپتر، به صورت مایل شیرجه می‌رفت و مثل جنگنده فانتوم مانور می‌داد.

شهید تیمسار فلاحی رئیس ستاد مشترک ارتش، وی را ناجی غرب و فاتح گردنه‌ها و ارتفاعات آریا، بازی‌دراز، میمک، دشت‌ذهاب و پادگان ابوذر توصیف کرده و می‌گوید: او غیرممکن‌ها را ممکن ساخت. کسی بود که وقتی خبر شهادتش را به امام دادم، امام در مورد وی فرمودند: او آمرزیده است.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای او را مکتبی، مؤمن و جنگنده در راه خدا توصیف می‌کنند و می‌فرمایند: شیرودی اولین نظامی بود که به او اقتدا کردم.

شیرودی سرانجام در آخرین عملیات پروازی خود در ۸ اردیبهشت ۱۳۶۰ هنگامی که رژیم بعث، لشکری زرهی با ۲۵۰ تانک و پشتیبانی توپخانه و خمپاره‌انداز و چند فروند جنگنده روسی و فرانسوی، برای بازپس گیری ارتفاعات «بازی دراز» به سوی سرپل‌ذهاب گسیل داشته بود، به مقابله با آنان پرداخت و پس از انهدام چندین تانک، از پشت سر مورد اصابت گلوله تانک قرار گرفت و به شهادت رسید.

در پاسداشت سالگرد شهادت نامدارترین خلبان جهان، به برش‌هایی از زندگی پر افتخار این کشاورز زاده تنکابنی خواهیم پرداخت.

گستره‌ی عملیاتی من به فرمان رهبری تا عمق پایتخت کفر است / هلی‌کوپتری که مانند جنگنده فانتوم مانور می‌داد

تولد ستاره ای در شمال

«علی اکبر قربان شیرودی» در دی ماه ۱۳۳۴ در روستای بالاشیرود تنکابن به دنیا آمد. پدر علی اکبر می‌گوید: «پیش از تولد علی اکبر در خواب دیدم که بر فراز بام خانه، ستاره درخشانی است که چشم‌ها را خیره می‌کند به‌طوری که اهالی از اطراف برای تماشای آن می‌آمدند. علی اکبر که متولد شد، درشت‌تر از نوزادان دیگر بود و اعجاب اقوام و همسایگان را بر انگیخت.» پدرش با توجه به خوابی که دیده بود همزمان با تحصیل او در مدرسه در تعلیم قرآن نیز به فرزندش همت گمارد و بعد از اتمام دوره ابتدایی و کسب رتبه شاگرد اولی در دبیرستان شیرود ادامه تحصیل داد. معلم تعلیمات دینی وی در خصوص ویژگی‌های اخلاقی علی اکبر می‌گوید: «اخلاق اسلامی و رفتار جوانمردانه او نشانه‌هایی از خصوصیات جوانی میرزا کوچک خان را مجسم می‌کرد.»

علی اکبر یک سال مانده بود که دبیرستانش را تمام کند جهت یافتن کار به تهران آمد و در کنار کار به ادامه تحصیل پرداخت و همانجا بود که با افکار امام خمینی (ره) آشنا و با مطالعه نوشته‌های شهید مطهری دریچه‌ای در پیش چشمانش گشوده شد.

شیرودی ۱۷ ساله بود که وارد دوره مقدماتی آموزش خلبانی شد و پس از اتمام دوره خلبان هلی‌کوپتر کبری پادگان هوانیروز اصفهان به عنوان خلبان به استخدام ارتش درآمد و به پادگان هوانیروز کرمانشاه منتقل شد، اما آنچه او را آزار می‌داد نفوذ آمریکایی‌ها در ارتش و فرهنگ کشور بود به همین دلیل با پخش اعلامیه‌های حضرت امام خمینی (ره) در کرمانشاه مبارزات سیاسی خود را آغاز کرد و به دستور امام خمینی(ره) مبنی بر فرار سربازان از پادگان‌ها، او نیز از پادگان خارج شد.

در آستانه پیروزی انقلاب همراه با حجت الاسلام آل طاهر مسئولیت حفاظت از کرمانشاه به خصوص رادیو و تلویزیون و ادارات مهم دولتی را بر عهده گرفت. در غائله کردستان داوطلبانه به این منطقه شتافت و در مقابل گروه‌های ضد انقلاب به مبارزه پرداخت.

گستره‌ی عملیاتی من به فرمان رهبری تا عمق پایتخت کفر است / هلی‌کوپتری که مانند جنگنده فانتوم مانور می‌داد

دست رد ستاره جنگ کردستان و کرمانشاه بر سینه بنی‌صدر

در غائله کردستان و در حالی که ۲۴ سال داشت، به دلیل فداکاری‌های کم‌نظیر و تحرکات فوق العاده اش به‌عنوان فرمانده خلبانان هوانیروز انتخاب شد. با شروع جنگ ایران و عراق به منطقه کرمانشاه رفت و در روز اول جنگ موضوع تمرد او از بنی صدر ورد زبان‌ها شده بود. موضوع از این قرار بود که در جریان یکی از مأموریت‌های خود با سرپیچی از فرمان بنی صدر مبنی بر تخلیه پادگان پاوه و انهدام انبار مهمات، به همراه ۲ خلبان با ۲ بالگردی که در اختیار داشتند، در طول ۱۲ ساعت پرواز حساس و خطرناک که وی به‌عنوان تنها موشک‌انداز پیشاپیش ۲ خلبان دیگر به قلب دشمن یورش برد، توانست مهمات دشمن را درهم کوبیده و خسارات سنگینی بر دشمن وارد آورد شهید شیرودی در خصوص این عملیات گفته بود: ما می‌مانیم و با همین ۲ بالگردی که در اختیار داریم مهمات دشمن را می‌کوبیم و مسئولیت تمرد را می‌پذیریم.

گفته بودند بنی‌صدر برای حفظ ظاهر دو هفته بعد به او ارتقاء درجه داد، اما خلبان شیرودی درجه تشویقی را نپذیرفت و با ارسال نامه‌ای به فرمانده هوانیروز در ۹ مهر ۱۳۵۹ نوشت: «اینجانب خلبان پایگاه هوانیروز کرمانشاه می‌باشم و تاکنون برای احیای اسلام و حفظ مملکت اسلامی در جنگ شرکت نموده‌ام، منظوری جز پیروزی اسلام نداشته‌ام و به دستور رهبر عزیزم به جنگ رفته‌ام؛ لذا تقاضا دارم درجه تشویقی‌ای که به اینجانب داده‌اند، پس گرفته و مرا به درجه ستوانیارسومی که بوده‌ام، برگردانید.»

خانه اش ویران شد اما به ماموریت رفت!

در مهر ماه سال ۱۳۵۹ یکی دو فروند میگ عراقی که بر فراز پایگاه هوانیروز کرمانشاه به قصد حمله ظاهر شده بودند مورد هدف پدافند هوانیروز قرار گرفته و لاشه آن درست روی ساختمان محل زندگی شهید شیرودی سقوط کرده و ساختمان را ویران می‌کند. در آن زمان شیرودی، عازم به ماموریتی بود. به او گفتند سری به منزلت بزن ببین چه بلایی سرش آمده ولی در کمال تعجب وی با خنده و خونسردی کامل گفت: ترجیح می‌دهم به منطقه بروم. او رفت و کلید منزلش را فرستاد تا دوستانش بروند و اگر اثاثیه‌ای مانده است به جای دیگر ببرند. بچه‌های انجمن اسلامی رفتند و داوطلبانه اثاثیه منزل او را به خانه دیگری منتقل کردند و شیرودی پس از انجام چند پرواز بر گشت و به منزل جدیدش سر زد.

اقتدای مقام معظم رهبری به ققنوس آسمان ایران

محمد علی میرزایی یکی ازخلبانان هوانیروز و همرزم شهید شیرودی روایت می‌کند: شیرودی همچون ستاره پر فروغ آسمان همواره برای رسیدن به اهداف عالیه خویش نورافشانی می‌کرد و در راه عشق و شهادت و پایمردی خستگی را نمی شناخت و تا پای جان می رفت و زمانی که در پایگاه هوایی کرمانشاه بودیم، مقام معظم رهبری مدظله العالی در نماز جماعت به ایشان اقتدا کرد و نماز خواند و مؤذن این نماز جماعت بنده بودم. مقام معظم رهبری نیز در این خصوص فرمودند: شیرودی اولین نظامی ای بود که در نماز به او اقتدا کردم.

سر بریده ات را برای خانواده ات ارسال خواهیم کرد!

در زمانی که طی یکی از عملیات‌ها، ضد انقلاب پی در پی آماج حملات دشمن شکن شهید شیرودی قرار می‌گیرد و نجات خود را تنها در گرو خاموشی آتشباری‌های هلی‌کوپتر علی اکبر می‌بیند، برای شخص او پیغامی می‌فرستند، بدین مضمون که ما دو راه در مقابل خلبان شیرودی قرار می‌دهیم، یا به ما بپیوند و در خدمت ما بجنگ که در این صورت ماهیانه صد هزار تومان – در سال 59 – به عنوان حقوق در یافت می‌کنی و یا به شهر خود بازگشته و تنها از حضور در جبهه‌ها خود داری کن که در آن صورت مبلغ سی هزار تومان از ما در یافت خواهی کرد. البته راه سومی هم هست؛ در صورت نپذیرفتن این دو راه، باید یقین داشته باشی که سر بریده ات را برای خانواده ات ارسال خواهیم کرد.

در همان زمان که شیرودی مشغول پیکار با ضد انقلاب و متجاوزین بعثی بود، جبهه ای دیگر نیز از سوی لیبرالها و عوامل دولت موقت و سپس بنی‌صدر در مقابل او تشکیل شد. قلب مهربان او که به عشق اسلام، امام و امت می‌تپید، همواره از کار شکنی‌ها و اخلال آن روباه صفتان به درد می‌آمد و روح بلندش آزرده می‌گشت، اما طبق قول خودش اگر چه می‌تواند آنان را رسوا و افشا نماید، اما به خاطر فرمان و اراده حضرت امام سکوت اختیار می‌کند.

گستره‌ی عملیاتی من به فرمان رهبری تا عمق پایتخت کفر است / هلی‌کوپتری که مانند جنگنده فانتوم مانور می‌داد

حمایت از تولید ملی به سبک ققنوس

مادر گرانقدر امیر خلبان شهید «علی اکبر شیرودی» روایت می‌کند: علی اکبر، بعد از اینکه از جبهه برگشت، به من گفت: «مادر جان! می‌دانی ما امسال چیکار کردیم تا آذوقه به اندازه کافی داشته باشیم؟» بعد ادامه داد: «به بچه‌ها گفتم که پول بدهند تا زمینی که دور پادگان هست را بخریم. ما زمین را خریدیم و برای خودکفایی در آن گندم کاشتیم.» این مادر بزرگوار ادامه می‌دهد: راست می‌گفت، وقتی بهار رفتم آنجا و کشت و کار آنها را دیدم، تعجب کردم. می‌گفت: «ما باید خودمان غذای خودمان را تأمین کنیم تا در مقابل دشمن درمانده نباشیم.»

هلی‌کوپتر که مانند جنگنده فانتوم مانور می‌داد

شهید چمران در خصوص رشادت‌های شهید شیرودی در غائله کردستان و پاوه می‌گوید: «شیرودی ستاره درخشان جنگ‌های کردستان بود. هنگام هجوم به دشمن با هلی‌کوپتر به صورت مایل شیرجه می‌رفت و دشمن را زیر رگبار گلوله می‌گرفت و مثل جت جنگنده فانتوم مانور می‌داد. او با آن وحشتی که در دل دشمن ایجاد می‌کرد، بزرگترین ضربات را به آنها می‌زد. روزی در تعقیب ضد انقلاب وقتی خواست راکتی شلیک کند متوجه حضور بچه ای در آن حوالی شد، برگشت و ابتدا با بال هلی‌کوپتر بچه را ترساند و از آنجا راند و بعد برگشت و حمله کرد.»

گستره‌ی عملیاتی من به فرمان رهبری تا عمق پایتخت کفر است / هلی‌کوپتری که مانند جنگنده فانتوم مانور می‌داد

بلند کردن اتومبیل دیپلمات فراری از روی زمین با هلی‌کوپتر

«محمدعلی میرزایی» همرزم شهید شیرودی روایت می‌کند: در یکی ار عملیات‌هایی که در کردستان داشتیم، حین نبرد با دمکرات‌ها، علی اکبر پس از اتمام مهماتش می‌بیند که یک اتومبیل حامل دمکرات‌ها در حال فرار است، فورا پایین می‌آید و در حرکتی بسیار سریع، اتومبیل را با «اسکیت‌های» هلی‌کوپتر از زمین بلند کرده و به همراه سرنشینان با خود به پادگان می‌برد.

گستره عملیاتی من به فرمان رهبری، تا عمق پایتخت کفر است

وقتی در مصاحبه خبرنگاران خارجی، یک خبرنگار اروپایی از او علت وارد ساختن ضربات کوبنده به قوای دشمن را می‌پرسد، با انگشت دوازده تانک آتش گرفته عراقی و دو فروند هلی‌کوپتر سوارخ سوراخ شده دشمن را نشان می‌دهد و می‌گوید: «علت اینها فقط امداد الهی و کمک و فضل پروردگار می‌باشد که به ما این توانایی را می‌دهد.»

شیرودی در پاسخ به سوال خبرنگار که آیا ممکن است محدوده جغرافیایی پروازهای آینده‌اش را برای‌شان ترسیم کند، می‌گوید: «من سرباز خمینی هستم. Iam Khomeini's soldier بهتر است نقشه دنیا را نگاه کنید زیرا اگر امام خمینی فرمان دهد، در هر نقطه جهان که مرکز کفر است بجنگم، حتی اگر پایتخت ممالک شما باشد، آنجا را به آتش می‌کشم.»

از قول من به امام عزیز بگویید: امروز در جنگ مکتب است که می‌جنگد نه تخصص

نامدارترین خلبان جهان در یکی از سخنرانی‌هایش می‌گوید: بار دیگر به همه ملتهای مسلمان جهان اعلام می‌کنم که من و همرزمانم سرباز اسلام هستیم و برای اسلام می‌جنگیم و نه برای هیچ چیز دیگر . ما برای احیای اسلام می‌جنگیم و من به نوبه خودم اگر برای اسلام نبود حتی اسلحه به دست نمی‌گرفتم . من بر می‌گردم به منطقه تا سنگر خالی نباشد. من بر می‌گردم تا آنجایی که نفس دارم بکوشم این مزدوران عراقی را از کشور عزیزمان بیرون کنیم و در عراق ساقطشان کنیم. ما به امید سقوط دادن رژیم عراق و همچنین رژیم‌های ظالم کشورهای دیگر می‌جنگیم، مکتب ما پیروز است، مکتب ما قوی است. این مکتب است که سربازان را به جبهه می‌فرستد و این طور رشادت به خرج می‌دهند و این چنین از خودشان فقط مقداری خاکستر به جا می‌گذارند و اسم عزیز شان در ایران و در تاریخ کلیه جنگ‌های جهان علیه ظلم زنده خواهد بود ... از قول من به امام عزیز بگویید: امروز در جنگ، مکتب است که می جنگد نه تخصص.

من نوکر آن کسی هستم که طرفدار امام باشد، من نوکر کسی هستم که مطیع و مقلد امام است و در غیر این صورت سرور آن کس هستم.

گستره‌ی عملیاتی من به فرمان رهبری تا عمق پایتخت کفر است / هلی‌کوپتری که مانند جنگنده فانتوم مانور می‌داد

شیرودی به هیچ یک از حزب‌ها وابسته نیست

دو هفته قبل از شهادت، در وصیت‌نامه خود نوشت: در حال حاضر اگر تعریف نباشد فکر می‌کنم بالاترین ساعت پرواز جنگ در دنیا را داشته ام. تا به حال 360 بار از خطر گلوله های دشمن جان سالم به در برده ام. تیر خورده ام که البته همه آنها قابل تعمیر بوده و هم اکنون قابل استفاده اند. در حال حاضر فکر می‌کنم بیش از بیست هزار ماموریت انجام داده باشم و آنچه که مسلم است قدرت خداست که من تا به حال زنده ام و امیدوارم که تا روزی که اسلام به پیروزی می‌رسد زنده بمانم. هنگامی که پرواز می‌کنم احساس می‌کنم همچون عاشق به سوی معشوق خود نزدیک می‌شوم و در بازگشت هرچند پروازم موفقیت‌آمیز بوده باشد، مقداری غمگین هستم چون احساس می‌کنم هنوز خالص نشده ام تا به سوی خداوند برگردم.

اگر برای احیای اسلام نبود، هرگز اسلحه به دست نمی‌گرفتم و به جبهه نمی‌رفتم. پیروزی‌های ما مدیون دستهای غیبی خداوند است. این کشاورز زاده تنکابنی، سرباز ساده اسلام است و به هیچ یک از حزب‌ها و گروه‌ها وابسته نیست. شاگرد هیچ مكتبی نیستم فقط شاگرد اسلام. نه ملی‌گرا و نه و هیچ‌مكتب در اسلام ما فقط می‌توانیم یك سرباز ساده باشیم تا روزی كه به شهادت برسیم در آن روز خداوند بزرگترین درجه افتخار را به من عنایت می‌فرمایند. برای من مكان فرق نمی‌كند حتی در درون خانه‌ام اگر كسی بخواهد علیه اسلام حرف بزند قیام می‌كنم با او مقابله می‌كنم. برای من شهر، مكان و خانه مطرح نیست اسلام مطرح است. آرزو دارم که جنگ تمام شود و به زادگاهم بروم و به کار کشاورزی مشغول شوم.

از بعضی جریانات سیاسی دلم گرفته!

رهبر فرزانه انقلاب در مورد شهید شیرودی می‌گوید: شیرودی یک خلبان هوانیروز بود و انسانی همیشه آماده شهادت. به یکی از برادران که از دوستان قدیمی اش و از روحانیون معتمد کرمانشاه است گفته بود: «فلانی بیا یک خداحافظی از روی خاطر جمعی با تو بکنم ، زیرا می‌دانم که باید شهید شوم، این برادرمان گفته بود که خدا کند حفظ بشوی و خدمت کنی گفته بود نه، شهید کشوری را در خواب دیدم که به من گفت: «شیرودی یک عمارت خیلی خوب برایت گرفته‌ام، باید بیایی توی این عمارت بنشینی» لذا می‌دانم که رفتنی هستم به یکی از برادران گفته بود که دعا کن تا شهید بشوم از بعضی جریانات سیاسی دلم گرفته است درگیریهای سیاسی، این جوان مؤمن را بسیار برآشفته و ناراحت کرده بود.

گستره‌ی عملیاتی من به فرمان رهبری تا عمق پایتخت کفر است / هلی‌کوپتری که مانند جنگنده فانتوم مانور می‌داد

تا جمعه به شهادت می‌رسم!

چند روز قبل از شهادت ققنوس، آیت الله اشرفی (شهید محراب) تلفنی با خلبان شیرودی تماس می‌گیرد و از او دعوت می کند تا قبل از خطبه‌های نمازجمعه باختران، سخنرانی کند. ایشان به شیرودی قول می‌دهد که از سانسور شدن سخنرانی اش بوسیله برخی عمال بنی‌صدر در صداوسیما خودداری کند. اما وی این دعوت را نمی‌پذیرد و با اطمینان به آیت الله اشرفی اصفهانی می‌گوید: «تا جمعه به شهادت خواهم رسید.» او روز روز چهارشنبه 8 اردیبهشت 1360 دو روز قبل از برپایی نماز جمعه، در سرپل ذهاب به شهادت رسید.

روایت آخرین پرواز... من شرف درجه حیات را در قربان کردن خویش می‌یابم

آخرین عملیات پروازی خلبان شیرودی در بازی دراز صورت گرفت. گزارش داده شده بود که یک لشکر زرهی عراق قصد دارد برای باز پس‌گیری ارتفاعات بازی دراز از اطراف شهرک قره بولا به سوی سر پل ذهاب حمله کند. این لشکر حدود دویست و پنجاه تانک در اختیار داشت و از پشتیبانی توپخانه و خمپاره انداز و چند فروند جنگنده روسی و فرانسوی برخوردار بود. قرار شد هوانیروز فرماندهی عملیات در این منطقه را به عهده گرفته و به کمک بقیه خلبانان این حمله را خنثی کند. در همین زمان شیروی به پاس خدمات منحصر به فردش به درجه سروانی مفتخر شده بود. اما او به کسانی که برای عرض تبریک آمده بودند، گفت: «تبریک را به زمان دیگری موکول کنید، زمانی که در اجرای فرمان امام و رسیدن به الله شهید شوم. من شرف درجه حیات را در قربان کردن خویش می‌یابم.»

در ساعت 30/5 بامداد روز 8 اردیبهشت در خط پرواز هلی کوپترهای پادگان سرپل‌ذهاب حضور یافت. بعد از سخنرانی برای خلبانان به اتفاق کمک خلبان یاراحمد آرش به پرواز در آمد و به منطقه عملیاتی رفت.

یار احمد آرش همرزم خلبان شیرودی نحوه شهادت ققنوس آسمان ایران را این گونه بیان می‌کند: در آخرین نبرد هم جانانه جنگید و بعد از آنکه چهارمین تانک دشمن را زدیم ناگهان گلوله یکی از تانکهای عراقی به هلی کوپتر ما اصابت کرد. زمین و آسمان دور سر ما چرخیدند. در همان حال شیرودی که مجروح شده بود با مسلسل به تانکی که شلیک کرده بود، نشانه رفت و آن منهدم کرد. من بی‌هوش شدم و چون به هوش آمدم، دیدم از هلی‌کوپتر بیرون افتادیم؛ بین تانکهای خودی و دشمن سقوط کرده بودیم. او را صدا زدم اکبر اکبر! اما جوابی نداد. در همان لحظه اول شهید شده بود. گلوله از پشت کتف اصابت کرده و از جلوی سینه اش خارج شده بود. با تن زخمی به راه افتادم، لحظاتی بعد هلی کوپتری برای نجات ما آمد و مرا به بیمارستان پادگان آورد.

پیکر شهید شیرودی پس از تشیع باشکوه در روستای شیرود تنکابن به خاک سپرده شد. از وی دو فرزند به نام عادله و ابوذر که در هنگام شهادت پدر 4ساله و یک ساله بودند به یادگار مانده است.

گستره‌ی عملیاتی من به فرمان رهبری تا عمق پایتخت کفر است / هلی‌کوپتری که مانند جنگنده فانتوم مانور می‌داد

امام خمینی: او آمرزيده است

شهید تیمسار فلاحی، رئیس ستاد مشترک ارتش در باره وی می‌گوید: «ناجی غرب و فاتح گردنه ها و ارتفاعات آریا، بازی دراز، میمک، دشت ذهاب و پادگان ابوذر بود. او غیرممکن‌ها را ممکن ساخت. کسی بود که وقتی خبر شهادتش را به حضرت امام (ره) دادم، ایشان به مدت يك ربع ساعت به فكر فرو رفته و می‌فرمایند: «او آمرزيده است.» در حالی که درباره دیگر شهدا می‌فرمودند خدا بیامرزد! و یا در جایی دیگر خطاب به پدر شهید می‌فرمایند: «این شهید فقط فرزند شما نبود، بلکه فرزند من هم بود.»

اگر «آقا» یک بار به فرزند من اقتدا کرده، من همه زندگی ام وقف راه ولایت است

مادر شهید شیرودی می‌گوید: «در اتاق علی اکبر، اغلب روسای جمهور آمده اند تا مردم عادی. دستخط یادگاری بعضی از روسای جمهور و مسولان را برداشتم. این نامردها دیگر لیاقت علی اکبر مرا ندارند. در این خانه همیشه باز است. علی اکبر برای نماز قامت که می‌بست، می‌آمدم بهش اقتدا می کردم. دوست داشتم نماز خواندنش را. جوری نماز می‌خواند که همه نماز خواندنش را دوست می‌داشتند. «آقا» (مقام معظم رهبری) درباره علی اکبر گفته؛ «شیرودی نخستین نظامی بود که به او اقتدا کردم و نماز خواندم»، اگر آقا یک بار به فرزند من در نماز اقتدا کرده، من همه زندگی ام وقف راه ولایت است. یک بار به امام گفتم: «اگر هزار بار دیگر هم خدا، علی اکبر را به من برگرداند، باز هم در همین راه تربیت اش می‌کنم.» حالا هم همین حرف را به «آقا» می‌گویم.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها