شهید «مصطفی قاچکانلویی»:

جبهه و جنگ برای اسلام از سایر واجبات ضروری‌تر است

شهید «مصطفی قاچکانلویی» در هنگام اعزام دوباره به جبهه، به مادرش گفته بود که آرزو داشته که بتواند روزی خوبی‌ها و زحمات مادرش را جبران کند، ولی جبهه و جنگ برای اسلام از سایر واجبات ضروری‌تر است.
کد خبر: ۳۹۳۹۹۱
تاریخ انتشار: ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۰۳:۴۰ - 11May 2020

به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از آذربایجان شرقی، شهید «مصطفی قاچکانلویی» در تاریخ 20 اسفند 1342 در روستای خانی‌وردی میانه دیده به جهان گشود و در تاریخ 31 آبان 1360 در منطقه عملیاتی سرپل ذهاب به فیض شهادت نائل آمد.

زندگی نامه شهید

ده روز بیشتر به عید نمانده بود. حال و هوای روستا را موجی از شعف و شور گرفته بود. در همین روز بود که مصطفی قاچکانلویی در روستای خانی وردی شهرستان میانه به دنیا آمد.

پدرش میگوید از همان دوران کودکی علاقه بیش از حدی به درس خواندن داشت، ولی در روستا امکان چنین چیزی نبود. در آن زمانها که از مدرسه و این قبیل امکانات در روستاها خبری نبود به ناچار او را در مدرسه راه آهن ثبت نام کردیم که صبحها با من می امد و از آنجا به مدرسهاش میرفت.

دو سال را همین طور سپری کردیم، به همین علت و سختیها بود که به میانه مهاجرت کردیم و در مدرسه فردوسی میانه مشغول تحصیل شد، در مدت تحصیلش نیمی کمتر از آن چه حد معمول است خرج میکرد، هیچ وقت حاضر نمیشد پولی را برای خرج کردن در اختیار داشته باشد. مصطفی با این که هر نوع زحمت و سختی را برای درس خواندن متحمل شده بود ولی از سال سوم هر چه به او اصرار میکنند که ترک تحصیل نکند، قبول نمیکند که بعد از اصرارهای پی در پی پدرش بالاخره می گوید: بعضی از معلمین ما خدا را انکار میکنند و من نمیتوانم تحمل کنم. و این گونه درس خوانترین پسر روستا سر از کارگاه آهنگری در میآورد.

پدرش می گوید: هر چه حقوق میگرفت، به من می داد و هر چه اصرار میکردم که پسرم این پول دسترنج خودت است آن را خرج کن، میگفت من نمیتوانم از عهده خوبیهای شما بر آیم، فقط میخواهم شما از من راضی باشید.

در دوران انقلاب مصطفی قاچکانلویی به سیل مبارزان پیوست، انقلاب که پیروز شد به یاران جهاد سازندگی پیوست و به اذعان دوستانش در مدت کوتاهی کارها را یاد گرفت. در آن دوران بود که جنگی ناخواسته گریبان ملت سرمست از شادی را فرا گرفت.

خانواده شهید میگویند: روزی مصطفی آمد و گفت که میخواهد به جبهه برود، ما تعجب کردیم چرا که جبهه رفتن مستلزم آموزشهای نظامی بود ولی مصطفی گفت که دوره آموزشهای نظامی را هم گذرانده ولی از ترس به ما نگفته بود.

مصطفی رضایت خانواده را برای رفتن به جبهه جلب میکند و به سوی دیار عاشقان پرواز میکند. دو ماه بعد از اولین اعزام به مرخصی می آید در این مرخصی یک به یک با اعضای خانواده و فامیل و دوستان خداحافظی میکند و حلالیت میطلبد.

مصطفی در هنگام اعزام دوباره به جبهه، به مادرش گفته بود که آرزو داشته که بتواند روزی خوبیها و زحمات مادرش را جبران کند ولی جبهه و جنگ برای اسلام از سایر واجبات ضروری تر است.

او به سر پل ذهاب اعزام میشود و در عملیات عاشورا و در روز عاشورا به یاران شهید خمینی بت شکن میپیوندد.

نامه شهید «مصطفی قاچکانلویی» به خانواده

به نام خداوند یکتا

به حضور پدر و مادر عزیزم عرض سلام میکنم. امیدوارم خانواده خوب بوده باشد و در سایه خداوند یکتا زندگی را شیرین بگذرانید. پدر و مادر، ما را به جبهه سر پل ذهاب اعزام کردند تا ما از دین و کشور اسلامی خود دفاع کنیم و به این مزدوران حالی کنیم که به کشور ایران حمله کردن چه مزهای دارد. ما آنها را با توپ و تفنگ جواب میدهیم و خواهیم داد.

پدر و مادر حال من بسیار خوب است و من به خودم میگویم اگر­­ از­­­­­­­­­­­ این صدامیان نکشم به خانه بر نمیگردم و من از شماها و پدر مادر خواهش دارم که اگر من شهید شدم جنازهام پیدا نشد و اگر شماها سیاه بپوشید من شما را نخواهم بخشید. و یا در این دنیا و اگر چه آن دنیا باشد. اگر شما این نامه را بخوانید خواهش میکنم هیچ ناراحت نباشید. همه ما به امید خداوند پیروز خواهیم شد. پاینده باد اسلام.

مصطفی قاچکانلویی

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار