به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، هفتم اردیبهشت سالروز پر کشیدن سردار آسمانی «حسن شفیعزاده» از شیرمردان دیار آذربایجان است که نام توپخانه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به نام او گره خورده. مردی که در کنار شهید حسن تهرانی مقدم، شهید حسن غازی و دیگر بزرگان توپخانه سپاه توانست این رسته را به بالندگی و کارآمدی تمامعیار برساند.
نام این شهید در کنار نام فرماندهان بزرگ آذربایجان شهیدان باکری در آسمان دفاع مقدس میدرخشد. او در عملیاتهای مختلفی از جمله بیت المقدس، رمضان، مسلم بن عقیل، والفجر مقدمانی، والفجر یک، والفجر ۲، والفجر ۴، خیبر، بدر، کربلای ۴، والفجر ۸، کربلای ۵ و کربلای ۸ حضور داشت و سرانجام در جریان عملیات کربلای ۱۰ در منطقه ماووت عراق به شهادت رسید.
به مناسبت سالگرد این شهید خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس با یکی از نخستین فرماندهان توپخانه سپاه، سردار «محمد آقایی» از دوستان شهیدان حسن طهرانی مقدم و حسن شفیع زاده به گفتوگو نشسته است. سردار آقایی پس از تلاشهای شهید حسن طهرانی مقدم در تاسیس توپخانه سپاه، مسوول توپخانه قرارگاه فتح شد. در کنار او حسن شفیع زاده، شهید علیرضا ناهیدی و عباس سرخیل مسوولیت توپخانه سه قرارگاه دیگر را برعهده داشتند. در ادامه قسمت اول این گفتوگو را میخوانید.
دفاعپرس: بزرگترین و برجستهترین ویژگی شهید شفیع زاده را چه میدانید؟
هر زمان وضو میگیرم تا برای نماز آماده شوم یکی از دعاهایم که قبل از نماز با خودم زمزمه میکنم این است که رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونَا بِالْإِیمَانِ و اولین چهرههایی که در ذهنم مینشیند چهره حسن طهرانی مقدم، شهید حسن غازی، شهید حسن شفیع زاده، و سایر شهدای برجسته توپخانه سپاه نظیر علیرضا ناهیدی، غلامرضا یزدانی، مصطفی تقی جراح، حبیب کریمی، نقنه، حاجی نجفی، زارع، پور اسماعیلی، کابلی و... است.
بزرگترین ویژگیهای این سه حسن و باقی شهدا مسائل ایمانی است چرا که در بالاترین سطح ایمان قرار داشتند، من معتقدم اینها اگر در عصر امام حسین (ع) حضور داشتند روز عاشورا در برابر دیدگان مولا شهید میشدند. علامه حسن زاده عاملی در الهینامه خود جملهای دارند که میگویند الهی، حسن را حسن کن. آنچه حسن را حسن کرد ایمان سترگ و مولفههای وجودی اوست، برای مثال اهل منطق بود، اهل صلح بود، مقتصد بود، متواضع بود و بالاتر از اینها سکینه قلبی و وقار داشت.
دفاعپرس: کمی بیشتر درباره این خصوصیات بگویید.
هرکس که داوطلبانه در میدان جنگ حضور پیدا میکند لاجرم انسان شجاعی است. همه کسانی که به جنگ میروند انسانهای شریف و ذاتا شجاعی هستند، ولی در سطح خیلی بالاتر این شجاعت را شفیع زاده و همه فرماندهان در سطح او داشتند. ایشان بسیار صبور بود. تفاوتی بین صبر کثیر و سکینه قلبی وجود دارد که به نظرم حسن به سکینه قلبی رسیده بود. در اوج بمبارانها و آتش بازی دشمن ندیدم سکینه و آرامش قلبی خودش را از دست بدهد.
به عنوان رزمنده ای که از طریق القدس تا هنگام شهادت در کنار او و شهید حسن طهرانی مقدم حضور داشتم، ندیدم در اوج بمبارانها و آتش بازی و زیر آتش تهیه دشمن هرگز سکینه قلبی، آرامش قلبی و طمانینه خود را از دست بدهد.
قبل از عملیات بیت المقدس، نیروهای خودم را به پشت ایستگاه حسینیه که پشت خط محسوب میشد بردم تا آنان را توجیه کنم. همراه من مصطفی تقی جراح، فرمانده توپخانه تیپ ۶۱ امام رضا، حسن صافی و سردار محمدزاده هم بودند. شفیع زاده هم از توپخانه نیز کنار من ایستاده بود. مجبور بودم ایستاده و مشرف به منطقه بایستم تا بهتر صحبت کنم، در همین حین عراق ما را دید و با خمپاره ۶۰ شروع کرد به آتش ریختن، تا جایی که ما را تار و مار کرد. من همینطور که روی زمین افتاده و ترکش خورده بودم صدای یا مهدی گفتنم بلند شد و از صاحب الزمان (عج) کمک میطلبیدم. یک آن دیدم در آن شرایط حسن شفیع زاده ایستاده، قاه قاه به من میخندد و ادای من را در میآورد. گویی هیچ اتفاقی نیافتاده و آرامش و خنده همیشگی خود را داشت. بعد از عملیات بیت المقدس از حسن سوال کردم که چطور به این سکینه قلبی رسیدی. قبل جنگ حسن از محافظین آیت الله مدنی بود و همیشه خودش را سرباز، ولی فقیه میدانست، برایم تعریف کرد: «همین حرف و سوال تو در مسجدی که شهید مدنی پیش نماز آن بود برایم پیش آمد. روزی نیروهای خلق مسلمان ریختند در مسجد تا آیت الله را به شهادت برسانند، من که محافظ بودم و شرایط را دیدم و نگران جان آقا شدم به سیمای شهید مدنی، اما نگاه کردم و دیدم با وقار نشسته، آب در دلش تکان نمیخورد، حس کردم که ایشان خودش را کاملا برای شهادت آماده کردهاند.» حسن روی خودش کار کرده بود، الکی نمیشد یکی در خط مقدم و در مقابل دیدگان دشمن بی ترس و واهمه راه برود، در آتش تهیه دشمن نخوابد، سینه خیز نرود و کنترل میدان نبرد را برای نیروهای خودش به دست گیرد، مگر اینکه از لحاظ ایمانی خودش را به خیل اولیای الهی رسانده باشد. من در شهید شفیع زاده هیچ خوفی را در هیچ سطحی ندیدم. ایشان مدتی در آبادان دیده بان بود، دیده بان یعنی کسی که گاه به پشت جبهه دشمن میرود. اینکه تنها با بیسیم به پشت دشمن بروی یعنی از لحاظ ایمانی روی خودت کار کردهای. در حقیقت من شفیع زاده را یکی از اولیا الهی میدانم.
دفاعپرس: در بین صحبتها اشاره داشتید به اینکه مقتصد بود، کمی در اینباره توضیح بدهید.
در حیات جهادی خود میانه روی داشت، اگر آذریها ستارخان و باقرخان را سرداران بزرگ آذربایجان میدانند به نظر من شفیع زاده و مهدی باکری در مرتبه بالاتری از دو سردار مشروطه هستند، اینها به مرز عصمت نزدیک شده بودند، زندگی عادی را پشت سر گذاشتند و مال و منال دنیا در مقابل چشمانشان همچون ریگ بیابان بود. مقتصد بودن یعنی عقل معاش داشتن، اینکه اگر بودجهای داری عاقلانه آن را خرج کنی. شفیع زاده بهترین غذایی که دوست داشت تخم مرغ و خرما بود، خودش هم آن را درست میکرد، تواضع داشت و به کسی دستور نمیداد برایش غذا درست کند. گاهی که منطقه خلوت بود و سری به او میزدم، میدیدم که در سنگر نشسته و در حال درست کردن تخم مرغ و خرما است. کسی که بودجه داشت و میتوانست دستور بدهد غذا بیاورند به یک غذای ساده بسنده میکرد.
انتهای پیام/ 141