به گزارش خبرنگار دفاعپرس از ساری، قشر زحمتکش کارگر در سراسر کشور و بهویژه در مازندران از ترکیب جمعیتی و بافت اجتماعی بسیار با ارزشی برخوردار بوده و ایجاد و تقویت الگوهای صنفی در هدایت رفتاری این قشر عظیم به سمت اهداف بلند نظام و حفظ این سرمایه گرانقدر اجتماعی تاثیر بسزایی دارد.
طبعاً معرفی سیره شهدای کارگری میتواند برای فعالان سنگر تلاش و کار، الگوهای جاودانه ای محسوب شده و انگیزه حضور این عزیزان را در صحنههای دفاع از آرمانهای انقلاب اسلامی و استقرار در خیمه ولایت مضاعف نمایند. در گرامیداشت روز جهانی کارگر، بصورت اجمالی به معرفی 5 شهید شاخص کارگری دیار علویان خواهیم پرداخت:
كارگر شهید «نوروزعلی یزدانخواه»
قرعه کشی بین پدر و پسر کارگر برای حضور در عملیات کربلای 4
شهید «نوروزعلی یزدانخواه» در دوم بهمن 1309 در فریدونکنار به دنیا آمد و در چهارم دی 1365 در عملیات کربلای 4 به شهادت رسید.
بانوی فداكار «شهربانو ثمنی» همسر كارگر شهید «نوروزعلی یزدانخواه» و مادر شهیدان قربانعلی، رحیم (كارگر شهید)، طوبی و خدیجه شهادت 5 تن از اعضای خانواده اش را این گونه روایت میكند:
دخترانم «طوبی» و «خدیجه» در سال 1357، دو ماه قبل از پیروزی انقلاب در شهر فریدونكنار شهید شدند. دختر عزیزم «طوبی» كلاس چهارم بود و «خدیجه» 3 سال بیشتر نداشت. در آن روزهای پرشور من هر ازگاهی در تظاهراتها شركت میكردم. اما آن روز نرفتم و «طوبی» به عادت همیشه «خدیجه» را به كول گرفت و به تظاهرات رفت. در میان راه «قربانعلی» پسرم از آن دو خواست به خانه برگردند. همان لحظه مأموران حمله كردند. بچههایم به منزل شهید ساداتی پناه بردند. اما یكی از گلولهها به سینه «طوبی» كه پشت در پنهان شده بود، اصابت كرد و خدیجه نیز كه در دوش طوبی بود به شهادت رسید.
بعد از انقلاب قاتل او را شناختیم اما همسرم از او گذشت و او را بخشید. فرزند دیگرم «قربانعلی» اوایل سال 1361 از میان ما پركشید. او عاشقانه و غریبانه در حین انجام مأموریت و مبارزه با منافقین آسمانی شد.۲ سال بعد از انقلاب، من مادر ۳ شهید بودم، اما دوست داشتم همسر و دیگر فرزندم در میدان جنگی رسمی تر از این حرفها به شهادت برسند. واقعا به آن ۳ شهید راضی نبودم. من غبطه میخوردم، بلکه حتی حسادت میکردم به مادران شهدایی که بچههای شان در خط مقدم جبهه به شهادت رسیده بودند.
هنوز اربعین شهادت قربانعلی نرسیده بود که یک شب، همسرم به من گفت: «اگر من هم بخواهم با رحیم عازم جبهه شوم، رضایت میدهی؟» جواب دادم: «مراسم چهلم قربانعلی با من، تنهایی از پس همه کارها برمیآیم، تو و رحیم با خیال راحت بروید منطقه» و رفتند. روز عملیات کربلای 4 سردار حاج بصیر میان پدر و پسر قرعه انداخت تا یك نفر از آنان در عملیات شركت كند اما همسرم قرعه را قبول نكرد. آنها هر دو در عملیات شركت كردند.
وقتی همسرم شهید شد رحیم نزد حاج بصیر رفت و گفت: «حاجی، من فرزند شهید شدم.» حاج بصیر به رحیم گفت: پیكر بیجان پدر را به عقب انتقال دهد. اما رحیم پیكر پدر را بوسید، به آن عطر زد، بعد سلاحش را برداشت و به راه افتاد. حدوداً 50 متر از پیكر پدر فاصله نگرفته بود كه روح بیقرارش به پدر پیوست. پیكر رحیم متلاشی شده بود و از تسبیح اش او را شناسایی كردند.
«شهربانو ثمنی» در ادامه روایت میکند: تازه حضرت آقا، رهبر شده بودند. ما رفتیم خدمت شان، همراه تعدادی دیگر از مادران شهدا. مادر شهید شیرودی هم بود. خیلیها بودند. من همان جا میکروفن را گرفتم و به ایشان گفتم: «برای انقلاب و ولایت فقیه، هنوز یک دو پسر دیگر هم دارم، تازه خودم هم هستم». این را که گفتم، مادر شیرودی با یک لهجه غلیظ مازنی و خیلی بلند گفت: «من هم هستم تا چشم دشمن شما کور شود». بعد، دیگر مادران شهدا هم همین جمله را تکرار کردند.»
كارگر شهید «علی حسنی اسطلخی»
از اعتراض به سرو مشروب در محل کار تا تبعید به جرم خواندن قرآن
شهید «علی حسنی اسطلخی» در 21 تیر 1316 در رامسر به دنیا آمد و در 19 دی 1365 در کربلای 5 به شهادت رسید. كارگر شهید «علی حسنی اسطلخی» حضور فعالی در مبارزات قبل از انقلاب و پخش نوار و اعلامیههای امام و دیوارنویسی بر علیه شاه همراه با فرزندانش داشت. شهید «علی حسنی اسطلخی» قبل از انقلاب به بیماری سرطان مبتلا شده بود كه بعد از 8 ماه مبارزه با این بیماری، شفا یافته و بعد از آن بعلت خوابی كه دیده بود و با توجه به صدای زیبایش مداح اهل بیت شد. در آن زمان وی كه گارسون هتل رامسر بود بعلت سرو مشروبات الكلی در هتل از ادامه كار انصراف داده كه او را به آبگرم برای بلیط فروشی تبعید كردند.
در آنجا هم بعلت خواندن قرآن در هنگام كار، به منبع آب در بلندی كوه منتقل شد. معلم قرآن بود و به بسیاری از شهدای رامسر قرآن آموخته بود. با كمك پدر شهید ناصع مسجد قائم را برپا كردند. فرزندش؛ «فرزاد حسنی اسطلخی» در تاریخ 3/4/61 در منطقه عملیاتی هویزه و بر اثر انفجار مین و برادرش داود حسنی اسطلخی نیز به شهادت رسیدند. «فرهاد حسنی» فرزند دیگر این كارگر شهید نیز به عنوان پرستار و امدادگر در اكثر عملیاتهای دفاع مقدس شركت داشت.
در آخرین ساعت قبل از شهادتش مشغول مداحی در جمع همرزمان بود و بعد از آن جهت شناسایی شهدا به سنگر گلخانه رفت كه بعد از شناسایی 4 شهید و در حالی كه ذكر یاحسین بر لب داشت در طی بمباران هواپیماهای عراقی به شهادت رسید. بعد از شهادت، انگشتر خونین این كارگر شهید به یادگار مانده بود كه در اعزام خانواده شهید به حج در سال 1376، این انگشتر در صحرای عرفات ناپدید میشود.
كارگر شهید «سیدمهدی مظفری»
تشییع پا برهنه پدر توسط فرزندان افتخارآفرین و باز شدن لبهای پدر هنگام بوسه پدر
شهید «سید مهدی مظفری» كارگر شركت نساجی مازندران(قائمشهر) با سابقه درخشان مبارزاتی قبل از پیروزی انقلاب، در جنگ تحمیلی نیز بهصورت بسیجی از لشكر ویژه 25 كربلا-گردان امام محمد باقر(ع)- گروهان یازهرا(س) در11 عملیات حضور فعال داشت.
کارگر شهید مظفری در حالی كه فرمانده دسته بود در عملیات غرورآفرین والفجر 8 در منطقه فاو و در پشت كارخانه نمك معروف به سه راهی مرگ در هنگام شلیك آر پی چی مورد اصابت گلوله تك تیرانداز عراقی قرار گرفت و به فوز عظیم شهادت دست یافت.
از این كارگر شهید 6 فرزند به یادگار مانده و همسر فداكارش حاجیه خانم شیخی، خواهر شهید «حجت الله شیخی» است. باجناق و دو تن از پسرخالههای این كارگر شهید نیز به ترتیب با نامهای شهیدان؛ «عباس رنجبر»، «جمشید صفایی» و «مصطفی نوری» به مقام رفیع شهادت دست یافتند. تصاویر فرزندان شهید با پاهای برهنه و سربند یازهرا در تشییع پیكر مطهر پدر شهیدشان جانسوز و حاوی پیام عمیقی است.
شهید «حجت الله شیخی» دایی فرزندان شهید نیز بعد از شهادت كارگر شهید «سید مهدی مظفری» به شهادت رسید كه تصویر این شهید والامقام نیز در تشییع پیكر مطهر كارگر شهید در كنار خواهرزادههایش چشم نواز است. لبهای این كارگر شهید بعد از شهادت بسته بود كه در آخرین وداع و هنگام بوسه دختر، لبهای این كارگر شهید باز میشوند.
كارگر شهید «سید محمد قاسمی»
تولد فرزند، در اربعین شهادت پدر
كارگر شهید «سید محمد قاسمی» دارای سابقه درخشان در مبارزات قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و از فعالین مبارزه با ضدانقلاب در بهشهر بود. سه روز مانده به سالگرد شهادت «سید محمد قاسمی» برادر ایشان به نام «سید طاهر قاسمی» نیز به فوز عظیم شهادت نائل گشت. سه برادر دیگر این كارگر شهید به نامهای حسن، حسین و عباس قاسمی نیز از جانبازان و یادگاران دفاع مقدس هستند. شهید مفقودالاثر «سید علی اكبر قاسمی» و جانبازِ آزاده «سید علی اصغر قاسمی»، پسرعموهای این كارگر شهید هستند. از این كارگر شهید یك فرزند به نام «سید احمد قاسمی» به یادگار مانده است كه نامبرده چهل روز بعد از شهادت پدر به دنیا آمد و این شهید موفق به دیدن تنها فرزندش نشده بود.
كارگر شهید كیومرث زراعتگر
آخرین اعزام؛ 7 روز بعد از ازدواج
شهید «کیومرث زراعتگر» در چهارم خرداد 1339 در آمل به دنیا آمد و در 21 فروردین 1366 در عملیات کربلای 8 به شهادت رسید. این كارگر شهید حضور فعالی در راهپیمائیها و تظاهرات قبل از انقلاب و مبارزه با منافقین در ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی داشت و مداح اهل بیت بود. بیش از 10 بار- از سال 61 تا 65- سابقه حضور در جبهه را دارد كه بارها مجروح شده و بعد از مداوای اولیه دوباره عازم جبهه میشد. آخرین اعزامش به جبهه 7 روز بعد از مراسم عروسی اش بود كه در این اعزام به شهادت رسید. دو نفر ار بستگان درجه یك از جمله برادرش «حسین زراعتگر» كه در زمان شهادت 16 سالش بود و سه نفر از بستگان درجه دو این كارگر شهید به شهادت رسیدند.
انتهای پیام/