به گزارش خبرنگار دفاعپرس از خرم آباد، در پانزدهمین روز از بهترین و نورانی ترین ماهها، ماه رمضان، در خاندان رسالت و ولایت و در گلشن همیشه بهار نبوت و امامت زیباترین و دلپذیرترین فرزند، تولد یافت. این نوزاد آسمانی که سبط اکبر پیامبر و نخستین فرزند سیدالاوصياء امير المؤمنین از سیده نساء حضرت زهرا بود و یک جا همه محسنات را با خود داشت، به امر خداوند سبحان و به دستور پیامبر رحمت، حسن نام گرفت.
پیامبر رحمت (ص) پس از شنیدن خبر تولد نوزاد بلافاصله به خانه امیر المؤمنین (ع) رفتند. طولی نکشید که قنداق نوزاد را در دامن ایشان نهادند. سپس خود در گوش نوزاد اذان و اقامه گفتند و این نغمه آسمانی، نسیم جان بخشی بود که از دهان پیامبر بر گوش نوزاد وزید تا درخشان تر از آن چه در جهان است، بر پهنه هستی بدرخشد.
چه سرآغاز نیکویی که در حیات امام حسن (ع) پدید آمد و چنین طلیعه نیکویی را دیگران پدید نیامد. نخستین آوایی که به گوش نوزاد رسید، ندای حیات بخش نیایش پیامبر (ص) بود و این نغمات آسمانی، چنین کلمات بلند و مقدسی را در بر داشت: «الله أكبر، لا إله إلا الله»
خدا بزرگ ترین است، خدایی جز الله نیست.
پیامبر (ص) با چنین کلمات مقدسی که حقیقت ایمان را متضمن بود، شجرۂ پاک کلمه حق را در وجود فرزند گرامیش ایجاد کرد و کام جانش را با حلاوت ایمان شیرین ساخت تا از پیروان و با پیگیری هدف ممتاز و حقیقی خویش، باطل را از میان بردارد.
در این هنگام الهام خداوندی بر پیامبر (ص) فرود آمد و حضرت دستور دادند نام نوزاد را «حسن» بگذارند. حسن یعنی بهتر و زیباتر. هفت روز از تولد امام مجتبی (ع) بیشتر نگذشته بود که رسول رحمت دستور دادند گوسفندی را برای نوزاد عقیقه کنند و این گونه شد؛ از آن به بعد عقیقه سنتی در خور توجه شد که صاحبان نوزاد در صورت امکان گوسفندی را عقیقه کنند و گوشت آن را به مستمندان دهند.
دوران شیرین کودکی حضرت مجتبی (ع) در زیر سایه مستمر و پایدار رحمت مطلق الهی یعنی پیامبر رحمت و در جوار امیرالمؤمنین و در دامن زهرای مرضیه سپری می گردید.
کسانی که به کمی از بسیار و به قطرهای از دریای عمیق و بی کرانه ولایت آگاهی دارند، به معنای رحمت واقفند. بهره مندی از چنین رحمت سرشار و فراگیر که شبانه روز و به مانند یک رودخانه صاف و زلال جاری است و شیفتگان را به طور همه جانبه برخوردار می کند و روح و جسم را پالایش می دهد و مصونیت می بخشد و عشق حق را به عنوان زیباترین و دلپذیرترین عطيه الهی در قلب انسان وارد می کند، در چنین دلی دیگر تا آخر، غیر خدا راه نخواهد یافت.
همه نوشته اند: پیامبر بر منبر مسجدالنبی مشغول صحبت برای مسلمانان بودند؛ در همین حال امام حسن وارد شد و از منبر بالا رفت. پیامبر او را گرفتند و بر گردن خود نشانیدند، چنان که خلخال او بر سینه پیامبر می درخشید و از انتهای مسجد دیده می شد. تا سخنان پیامبر پایان نیافت امام مجتبی همچنان بر دوش پیامبر بود.
شاید بتوان ادعا کرد و دلیل محکم آورد که بعد از امیرالمؤمنین(ع) هیچ کدام از ائمه اطهار به اندازه امام حسن مجتبی(ع) مورد بغض، عناد و دشمنی بدخواهان قرار نگرفته اند. بیشتر عمر نسبتا کوتاه امام مجتبی در دوران سیاه معاویه گذشته است و از آن جایی که معاویه به قدرت روحی و معنوی امام دوم تا حد زیادی اطلاع داشت و جنگاوری کم نظیر او را در صفین دیده و آوازه رزم آوری امام را در جمل شنیده بود، او را واقعا رقیب جدی خود می دانست. از طرفی کمالات فراوان و خارج از شماره امام و در رأس آنها مشمول آیه تطهیر بودن، نوه پیامبر رحمت قرار داشتن، فضل و سخنوری، فصاحت بی مثال، بلاغت بی نظیر، سخاوت منحصر به فرد، ایثار فوق العاده، مردم داری عجیب، عبادتهای فراوان، لحن دلنشین و چهره بسیار زیبا و جذاب، اینها برای امام مجتبی موقعیت ممتازی را بین مردم و به خصوص بین اصحاب و تابعین ایجاد کرده بود.
و سرانجام عثمان در آتشی که عملکرد خودش وتحريكات معاویه به پا کرده بود، از بین رفت. بسیاری از مردم با طیب خاطر با امیرالمؤمنین(ع) بیعت کردند، اما معاویه که از سالها پیش در شام مشق خلافت می کرد، به تحریک دشمنان دانا و دوستان نادان پرداخت.
جنگهای جمل، صفین و نهروان با ۶۷ هزار کشته و گوشه ای از توطئه معاویه بود. معاویه از آغاز خلافت امام دوم سه جبهه سیاسی، روانی و نظامی علیه امام گشود. در نتیجه نیروهای امام پراکنده شدند. سه بار دست به ترور امام زدند، حتی به معاویه پیغام دادند که آماده اند امام حسن(ع) را دست بسته تحویل دهند و در چنان شرایطی بود که امام لاجرم با پیشنهاد صلح موافقت کردند. امام دوم با آن سیاست درست، از جان و مال و نوامیس مردم پاسداری کردند.
انتهای پیام/