به گزارش گروه سایر رسانههای دفاعپرس، «لیلی عاج» کارگردان و نمایشنامه نویس موفق تئاتر ایران سالهاست که توانسته با موضوعاتی که در عرصه نمایشی انتخاب میکند، تأثیراتی در زندگی آدمها، اصناف و به ویژه کارگران بگذارد. وی نگاه دقیقی به معضلات طبقه کارگر دارد و بدون اینکه شعار بدهد، دردناکترین انسانی را مطرح میکند و میتواند در زندگی عدهای اثرگذار باشد.
او در جشنوارههای مختلفی از جمله تئاتر فجر جوایز کسب کرده و سال گذشته با نمایش «کمیته نان» درباره کولبران و زندگی آنها به مشکلات صنفی و معیشتی کارگران پرداخت. پیش از این نیز نمایش «قند خون» را درباره زندگی کارگران اخراج شده کارخانه قند ورامین به صحنه برد.
لیلی عاج این روزها و در ایام تعطیلی سالنهای نمایشی دو نمایشنامه در دست دارد که یکی از آنها باز هم به کارگران هفت تپه با عنوان «معده طبقه متوسط» میپردازد و دیگری نیز با تمی متفاوت به زندگی و شخصیت شهید ابراهیم هادی مرتبط است. درباره این نمایش با لیلی عاج به گفتوگو نشستیم:
خانم عاج شنیدیم در این ایام تعطیلات سالنهای نمایشی و در خانه مانی، موفق به آمده کردن یک نمایشنامه شده اید و تصمیم دارید آن را روی صحنه ببرید. درباره اش توضیح میدهید؟
بله، امسال بنا دارم نمایش «معده طبقه متوسط» را روی صحنه ببرم، متن نمایش تقریبا آماده است البته این کار را قبل از ایام کرونا کلید زده بودم، یعنی بلافاصله بعد از «کمیته نان». منتها این ایام فرصتی شد تا به بازنویسیهای مجدد، مشورت و خوانش اولیه با برخی اعضای ثابت گروه مثل خانم شعبانی و برخی طراحان صحنه و مشاوران مثل سینا ییلاق بیگی بپردازم.
بهرحال وقتی متنی نوشته میشود، طراح صحنه یک سری ایده برای بلوغ متن میدهد و همینطور بازیگران و بنابراین این ایام فرصتی برای بازنویسیهای مجدد کار شد. موضوع «معده طبقه متوسط» درباره کارگرهای نِی بُری هفت تپه است. این بار کارگرهای روزمزد.
معده قصهای درباره یک منطقه محروم اگر اشتباه نکنم در استان کهگیلویه بویراحمد است که با نی بری هفت تپه ادغام میشود. هر چه قصه در بازبینیهای نهایی جلوتر رفت، مسئله کارگران روزمزد که یک مسئله خانوادگی و ساده بود، برجسته شد. در نهایت این مشکل خانوادگی یک حلقه بزرگتری داشت و آن هم معیشت و کار است. داستان درباره یک خانواده نِی بُر کارگر روزمرد است که اینها هرگز به طبقه متوسط راه پیدا نکردند و پایینتر از متوسط هستند.
در کدام سالن نمایشی میخواهید این اثر را به اجرا ببرید؟
همانطور که میدانید از اسفند ماه همه سالنها تعطیل است. من هم هیچ نظری درباره سالن ندارم، فقط میدانم قطعا باید سالن باکس باشد، فعلا هم از سهمیه تئاتر شهرمان هر دو سال یکبار استفاده کردیم و الان ایدهای ندارم که کار کجا به صحنه برود. این روزها فقط به این فکر میکنم که یک نمایشنامه استخوان دار به زعم خودم آماده کنم.
این بار برایم خیلی مهم است که شخصیت منفی همان هیولای داستان هم روی صحنه باشد، هر چند کار دشواری است و امیدوارم متن از هزار توی نظارت و ارزشیابی عبور کند و حال ببینیم این اتفاق میافتد یا خیر.
درباره نخستین نمایشی که با موضوع شهدا انتخاب کرده اید توضیح بفرمایید. چطور شد در مقابل همه کارهای اجتماعی تان موضوعی درباره شهید ابراهیم هادی را انتخاب کردید؟
خب من علاوه بر این کار، یک نمایش جدی دیگر هم دارم که برای من و دوستانم خیلی اهمیت دارد و آن هم نمایش «کجایی ابراهیم» است که میخواهیم اگر خدا کمک کند در جشنواره تئاتر مقاومت ارائه کنیم. این نمایش زندگینامه شهید ابراهیم هادی است، من این را برای اولین جشنواره نمایشنامه نویسی اقتباسی گام دوم که سال گذشته زمستان در مشهد برگزار شد، کار کردم که جایزه اول را هم گرفتم.
آنها یک سری کتاب معرفی میکردند و خواسته میشد که طرح نوشته شود و من هم از بین شخصیتها و زندگینامههای این کتابها زندگی شهید ابراهیم هادی را انتخاب کردم. جشنواره نمایشنامه نویسی چند مرحله داشت، اول طرح نوشته میشد، بعد از آن باید نمایشنامه کامل را ارائه میکردیم و بعد از داوری، کارها انتخاب میشد. این نمایشنامه برای من خیلی دغدغه داشت، چون خود کاراکتر شهید ابراهیم هادی به نظرم خیلی جذاب است و به شدت میتواند تأویل امروزی داشته باشد.
چطور شهید هادی را انتخاب کردید؟
ببینید یک سری کتاب منتشر شده درباره شهدا که یکی از آنها به نام سلام بر ابراهیم برای من خیلی جذاب بود البته قصه شاید گوشههای برجستهای از زندگی شهید هادی بود و شاید یک منش ویژه و آن هم در هر شرایطی کمک به دیگران، انتخاب شده بود. نمایشنامه یک لحظه از کانال کمیل است که این لحظه مرتب تکرار میشود آخرین لحظات قبل از سقوط کانال کمیل در این کار روایت شده است.
خیلی شهدای دیگری که آن زمان در همان کانال شهید شدند، هم با شهید ابراهیم هادی حضور داشتند. نمایشنامه در واقع ساختار محور است، چون یک لحظه مرتب تکرار میشود و این تکرار علت دارد. من برایم مسئله این بود که چطور میشود یک قصه زندگی را تبدیل به یک نمایشنامهای کرد که امروز هم شنیدنی و دیدنی باشد.
این اتفاق برای من خیلی دلی رخ داد و امیدوارم برای جشنواره تئاتر مقاومت کار برجسته و قابل قبولی باشد اتفاقا در همین نمایشنامه شهید هادی هم مسئله کارگران مطرح است. همیشه به این فکر میکنم که مثلا در کمیته نان هم گفته شد که «اگر شهید بروجردی زنده بود، وضع ما کوردها اینگونه نبود»، امروزه هم در این نمایشنامه به این فکر میکنم که «اگر شهید هادی زنده بود، وضع دوستان و کارگران کارخانه ارج چطور بود».
همه مباحث واقعی است؟
این داستان که یکی از دوستان شهید هادی در کارخانه ارج بود و بیکار شده و پسر آن دوست الان با مشکلی به کانال کمیل رفته است و اتفاقاتی از این دست میافتد، با تخیل نویسنده است، اما باز هم من ادغام با وضعیت کارگران کردم منتها این بار کارگرها و شهید هادی و منش شهید هادی مطرح است.
فکر نکردید ممکن است این تکرار مدام مخاطب را خسته کند؟
ببینید یکی از تلخترین لحظات کانال کمیل در این نمایشنامه به لحاظ کنش صحنهای تکرار میشود، در واقع خواننده جوان نسل امروز که یک کارگر است، کتاب را میخواند و در صفحه هفده آن گیر میکند، مدام به جلو و عقب میرود و اتفاقات بین زمان گذشته و آینده رخ میدهد و این اتفاقات در حال رفت و برگشت است.
به لحاظ واقعیت تاریخی از کانال کمیل تنها یک نفر زنده میماند، و همه اینها برایشان جالب است که چه اتفاقی خواهد افتاد، چون شرایط خیلی بغرنج است و سقوط کانال حتمی است. همه میخواهند بدانند اگر زنده بمانند چه اتفاقی در ایران ۱۳۹۹ رخ میدهد.
نخستین تجربه کار درباره شهدا چگونه بود؟
این نخستین تجربه کاری من در ارتباط با شهدا بود. یادم میآید یک سالی مشهد خواهر شهید هادی را برای اعطای جایزهای دعوت کرده بودند و این مواجهه برای من خیلی جالب بود، با او صحبت کردم درباره بخشی از زندگی و کاراکتر این شخصیت که تکرار شونده است و برخی بخشها برایم خیلی جالب بود.
ببینید درباره کاراکتر شهدا و این شخصیتها نوشتن، چون یک لب مرز حرکت کردن است، چون ما یا باید سمپاد مطلق باشیم یا خیر و این خیلی دشوار است بنابراین پیدا کردن زاویه دیدی که زندگی انسانی باشد، فارغ از قهرمان سازی اغراق آمیز بازدارنده کار دشواری است و این برای خودم خیلی جذاب بود.
خیلی هم تجربه گام به گامی بود باید مرحله به مرحله نمایشنامه را مینوشتیم، چون ابتدا طرح دادیم بعد سه ماه مرحله به مرحله بخشهای مختلف نمایشنامه را دادیم، از هر صحنه حرکت کردیم، تا به انتها برسیم خیلی با پختگی و آرامش کار جلو رفت دقیقا مثل یک غذایی که آرام بر شعله کم گذاشتیم تا بپزد و عجلهای برای سرو آن نداریم و خوب جا میافتد و در مسیر مدام آن را بررسی میکنیم. این کار هم در زمان روتوش و تصحیح شد و اتفاقات خوبی برایش افتاد.
برای من این کار تجربه خیلی خوبی بود امیدوارم مقبول مردم قرار بگیرد، بهرحال اگر بدانید شهید هادی مزاری هم ندارند و در کانال کمیل ناپدید شدند، خیلی برایم قبلی و دلی بود کار کردن درباره او. امیدوارم برای خودشان هم مقبول افتد.
ارتباطی با خانواده شهید هادی گرفتید؟
من در مشهد با خواهر شهید هادی صحبت کردم، اما فرصتی پیش نیامد که با خانواده شان صحبت کنم، فکر میکنم یک اتفاق انسانی کفایت میکند برای اینکه یک درام موتور پیشرونده قصه را پیدا کند. این موتور برای ما وجود داشت. بهرحال یک چیزی من باید در این معلم ورزش با نشاط همیشه خندان و کمک کننده پیدا میکردم یک آدمی با یک شمایلی و یک چیز خیلی کوچیک برایم مهم بود. قصه هم میگوید که «اگر تو زنده بودی حتما سعید معروف والیبال بودی». این همان شمایل کاراکتر درام بود که اصل داستان شد.
فکر میکنید این کار را به اجرای عموم هم ببرید؟
راستش برای اجرای عموم انقدر این روزها شرایط کرونا غیر قابل پیش بینی است که فعلا نمیتوانم برای آن برنامه ریزی داشته باشم. اما قطعا اگر اثر مورد قبول باشد به فکر اجرای عموم هم میافتم. الان برای خود جشنواره تئاتر مقاومت هم مرحله به مرحله باید با فراخوان جلو برویم و هنوز مراحل آن را دقیق نخوانده ام؛ بنابراین اگر اثر قابل تأمل بشود همه دوست دارند کارشان به اجرای عموم برسد.
ما هم الان منتظر هستیم ببینیم شرایط چطور پیش میرود، بالاخره ما هم قائم بالذات که نیستیم باید گروهمان تشکیل و فعال شود، در کنار هم تصمیم بگیریم ببینیم باید چه کاری انجام دهیم.
درباره شرایط فعلی تئاتر و خروج از وضعیت کرونایی چه نوع دیدگاهی دارید؟
راستش من هیچوقت نه دیدگاه مثبتِ مثبت و نه منفیِ منفی دارم الان احساس میکنم تفکرم در خلاء قرار گرفته است. برای اینکه همیشه با خودم فکر میکنم من سال گذشته در همین روزهای اردیبهشت ماه درگیر جشنواره تئاتر دانشگاهی و تمرینات کمیته نام بودم و هرگز فکر نمیکردم که سال بعد همین موقع چه اتفاقاتی با چه شیب عجیبی برای تئاتر بیافتد.
الان هم به نظرم قابل پیش بینی نیست که در دو ماه آینده چه اتفاقی باز خواهد افتاد چه بسا که همین فردا واکنس کرونا کشف شود و سازمان بهداشت جهانی پروتکلی تنظیم کند که همه کشورها از آن استفاده کنند و مثل شرایط هوای ابری و طوفانی که یک مرتبه بعدش آفتاب بیرون میآید، شود. یعنی اصلا قابل پیش بینی نیست و نمیدانم چه اتفاقی میافتاد.
اما با همه اینها یک چیز را ثابت میدانم و آن هم این است که ما همه آدمهای بعد از کرونا دیگر مثل قبل نخواهیم بود، بزرگترین تفاوتمان هم این است که درک میکنیم مرگ چقدر به ما نزدیک است شاید از قبل هم میدانستیم، اما آن را درک نکرده بودیم، خلاصه که دیدگاههای معنوی، مادی، فلسفی، اجتماعی، بهداشتی و ... ما تغییر خواهد کرد و این تغییر حتما رخ خواهد داد.
خوب است که در این شرایط توانستید ذهنتان را متمرکز کنید و به کار در منزل بپردازید خیلیها در این ایام دغدغههای زیاد آشفته کنندهای داشتند؟
واقعیت این است که برای نوشتن همیشه اینطور نیست که ما هم مدام در منزل باشیم کارمان سریع پیش برود، من هم اگر مدام در منزل باشم، کارم کُند پیش میرود، چون بهرحال ما به یک دادههای اجتماعی نیاز داریم. من همین که این روزها تئاتر شهر نمیروم انگار از این شهر و این تئاتر بریده شدم؛ بنابراین نمیتوانم بگویم که در این ایام در خانه مانی کارهای من هم خیلی تند پیش میرود، واقعا اینطور نیست یک سری طرحها هستند که مدام میتوانیم آنها را ویرایش کنیم آن هم با یک کُندی و ملال بی پایان اتفاق میافتد.
فکر میکنید پس از بازگشایی سالنها، مخاطب از تئاتر استقبال کند؟
من تصور میکنم تئاتریها خلاق هستند و همیشه راه برون رفت از بحرانها را پیدا میکنند. تئاتر همیشه در شرایط نیمه بحرانی بوده و اینطور نبوده که انسان موجود خوشبختی باشد؛ بنابراین تئاتر نسبت به سینما و دیگر کارهای هنری همیشه در بحران بیشتری بوده است. پس اگر دقت کرده باشیم قبل از ایام کرونا هم یک تعداد نمایشها سالن هایشان پُر میشد که کاذب هم نبود و بلیت از سوی خود هنرمندان خریده نمیشد؛ بنابراین اتفاق پُر بودن سالنها هم فقط برای یک تعداد معدود تئاترها رخ میداد.
همه ما هنرمندان تئاتر همیشه یک طوری دور هم بودیم، مثلا من مخاطب پنج نمایش بودم، یک عده دیگر هم مخاطب کار من بودند. یعنی همه در یک دایره محدودی بودیم، بنابراین من تصور میکنم تئاتریها راه اعتماد سازی را پیدا میکنند، چون آدمهای خلاقی هستند و خیلی هم ناامید نیستم و میدانم تئاتر همیشه یک سری عشاق واقعی داشته و تماشاچی که از همه چیزش بگذرد و بلیت چهل، پنجاه تومنی تئاتر را تهیه کند بعد از این هم همینکار را خواهد کرد.
این مخاطب تئاتر بهرحال الان برایش دلتنگی زیاد ایجاد شده است و مطمئنم با بازگشایی سالنها دو مرتبه باز خواهد گشت؛ بنابراین سعی میکنم ناامید نباشم، خوش بینی پیشه کنم و مطمئن باشم مردم با همین دلتنگی به سالنها میآیند ولو با هر شرایطی از رعایت بهداشت و زدن ماسک و دستکش.
منبع: فارس
انتهای پیام/ 900