به گزارش خبرنگار اخبار داخلی دفاعپرس، سیدجمالالدین اسدآبادی در سال ۱۲۱۷ شمسی در اسدآباد همدان متولد شد. از پنج سالگی به فراگیری دانش نزد پدر خود پرداخت و با استعداد و نبوغ خود به زودی با تفسیر قرآن آشنا شد و برای ادامه تحصیل به قزوین و سپس به تهران مهاجرت کرد و در یازده سالگی (سال ۱۲۲۸) عازم نجف شد و از محضر دو مرجع تقلید بزرگ زمان شیخ مرتضی انصاری و ملا حسینقلی همدانی بهره برد.
سیدجمال در ۱۵ سالگی (سال ۱۲۳۲) بنا به دستور شیخ انصاری عازم هندوستان شد و ضمن آشنایی با علوم جدید سعی کرد تا مردم و خصوصاً مسلمانان را علیه استعمار انگلستان بسیج کند. اما به دلیل سلطه همهجانبه انگلیسیها پس از یک سال ونیم آنجا را ترک کرد و عازم عثمانی شد و چون با حسادت علمای درباری آنجا مواجه شد به مصر مهاجرت کرد. سیدجمالالدین در مصر توانست یک نهضت فکری ضد استعماری و ضد انگلیسی را پایهگذاری کند و تشکیلاتی به نام انجمن مخفی را به وجود آورد؛ اما بر اثر فشار انگلستان مجبور به ترک مصر شد. حرکت سیدجمال توسط شاگردانش از جمله «شیخ محمد عبده» دنبال و در سالهای بعد زمینهساز قیام مردم مصر علیه استعمار انگلستان شد. سید جمال پس از ترک مصر، مدتی در هند اقامت کرد و سپس راهی اروپا شد. در پاریس با همکاری محمد عبده اقدام به انتشار «روزنامه عروهالوثقی» کرد و به پاسخگویی به «ارنست رنان» که مقالاتی علیه اسلام در یکی از روزنامههای پاریس مینوشت، پرداخت.
سیدجمال بعدها به دعوت ناصرالدین شاه به ایران آمد و گمان میکرد که میتواند با نزدیکی به شاه، اندیشههای اصلاحی خود را به اجرا بگذارد، اما چون ماهیت و طبع شاهانه با هیچ اصلاحی موافق نبود و سید نیز شاه را آشکارا عامل بدبختی مردم معرفی میکرد، از ایران اخراج شد.
سیدجمال وقتی برای دومین بار به ایران آمد به آستانه حضرت عبدالعظیم (ع) در شهر ری تبعید شد و در آنجا علیرغم کنترل ماموران، مردم را به قیام علیه بیدادگری شاه تشویق میکرد؛ لذا ناصرالدین شاه دستور اخراج او را در حالی که به شدت بیمار بود صادر کرد. او پس از اخراج از ایران وارد بصره شد و نامهای به آیتالله العظمی شیرازی نوشت و از ظلمهای فراوان شاه به مردم ایران انتقاد کرد.
این نامه در صدور فتوای مشهور تحریم تنباکو از جانب آیتالله میرزای شیرازی تاثیر بسزایی داشته است.
حضور سیدجمالدین در طی سالهای ۱۲۷۱- ۱۲۷۰ در عراق تاثیر زیادی در حیات فکری سیاسی و اسلامی شهرهای شیعهنشین گذاشت؛ به طوری که همگان او را رهبر حرکت تجدید در اسلام میشناختند.
سیدجمال اواخر عمر خود را در عثمانی سپری کرد و غیرمستقیم تحت نظر «سلطان عبدالحمید» امپراطور عثمانی قرار داشت. وقتی خبر قتل ناصرالدین شاه توسط میرزا رضا کرمانی از شاگردان سیدجمال به استانبول رسید، سلطان عبدالحمید به هراس افتاده و دستور قتل سیدجمال را داد و سرانجام در ۱۹ اسفند ۱۲۷۵ او را مسموم کردند و جنازه او را در قبرستان مشایخ استانبول به خاک سپردند.
در سال ۱۳۲۴ «فیض محمد خان» سفیر وقت دولت افغانستان در ترکیه، موافقت این کشور را برای نبش قبر سید به دست آورد و بقایای جسد سیدجمالالدین را به کابل انتقال دادند.
سیدجمالالدین اسدآبادی منادی بیداری مسلمانان و بازگشت به اسلام و بدعتزدایی بود و اتحاد اسلام و پرهیز از تفرقه بین مذاهب اسلامی را تبلیغ میکرد و حتی بر مذهب و ملیت خود تاکید نمیکرد، تا جایی که برخی او را افغانی و سنی مذهب میدانستند، اما برخی از پژوهشگران تاریخ و مصلحان اجتماعی با سیدجمال مخالفند و او را از پیشگامان غربگرایی و غربزدگی در کشورهای اسلامی میدانند؛ چراکه از مظاهر تمدن غربی مانند مطبوعات و تکنولوژی بهره میگرفت و زمینه انتقال آن به سرزمینهای اسلامی را فراهم میکرد.
آنها معتقدند سیدجمال شیفته و فریفته تمدن غربی بود و آن را میستود و میکوشید کشورهای اسلامی نیز به سمت تمدن غربی حرکت کنند.
برای قضاوت در این خصوص به دیدگاه حضرت امام خامنهای به عنوان یکی از فعالان سیاسی و اجتماعی قرن اخیر که صاحبنظر در عرصه سیاسی، فرهنگی و تاریخی هستند، مراجعه کردیم تا نظر ایشان را درباره سیدجمال ملاحظه کنیم.
از دید رهبر معظم انقلاب اسلامی فعالیتهای سیدجمال الدین از چند ویژگی مهم برخوردار است:
۱- استعمار ستیزی
حضرت امام خامنهای در مصاحبه با روزنامه جمهوری اسلامی در تاریخ ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ درباره سیدجمال چنین اظهار نظر کردهاند:
«سیدجمال کسی بود که برای اولین بار بازگشت به اسلام را مطرح کرد، کسی بود که مسئله حاکمیت را و خیزش و بعثت جدید اسلام را اولین بار در فضای عالم به وجود آورد. او مطرحکننده، بهوجود آورنده و آغازگر بازگشت به حاکمیت اسلام و نظام اسلام است. از این را نمیشود دستکم گرفت و سیدجمال را نمیشود با کس دیگری مقایسه کرد؛ در عالم مبارزات سیاسی او اولین کسی است که سلطه استعماری را برای مردم مسلمان آن زمان معنا کرد.
قبل از سیدجمال چیزی به نام سلطه استعماری برای مردم مسلمان حتی شناخته شده نبود. او کسی بود که در ایران در مصر در ترکیه در هند در اروپا کلن در خاورمیانه، در آسیا و در آفریقا سلطه سیاسی مغرب زمین را مطرح و معنا کرد و مردم را به این فکر انداخت که چنین واقعیتی وجود دارد و شما میدانید آن زمان آغاز عمر استعمار بود، چون استعمار در اول نشرش در این منطقه اصلا شناخته شده نبود و سیدجمال اولین کسی بود که آن را شناساند. اینها را نمیشود دست کم گرفت. مبارزات سیاسی سیدجمال چیزی است که قابل مقایسه با هیچ یک از مبارزات سیاسی افرادی که حول و حوش کار سیدجمال حرکت کردند، نیست.»
۲- بیداری اسلامی و بازگشت مسلمانان به خویشتن
ایشان در دیدار کارگزاران نظام اسلامی در ۱۳ بهمن ۱۳۷۰ فرمودهاند:
«ملتهای اسلامی باید به اسلام برگردند. البته دروازهها گشوده شده است. قرن گذشته - یعنی قرن سیزدهم هجری - قرن فریادگری فریادگران اسلام بود. از اوایل قرن که میرزای شیرازی، مرجع تقلید بزرگ اسلام در برخورد با کمپانی انگلیسی آن فتوای قاطع را داد و یک ملت را به حرکت درآورد، تا واقعه مشروطیت در ایران، تا حرکتهای اسلامی در هند، تا بیداری اسلامی در غرب دنیای اسلام، در خاورمیانه و در منطقه شمال آفریقا و بزرگانی که سخن گفتند و سیدجمالالدینها و دیگران و دیگران، تقریباً قرن فریاد و قرن مبارزات بود، و قرن بعد قرن تجربه است.»
ایشان در جمع مسئولان وزارت امور خارجه و سفرا و کارگزاران جمهوری اسلامی ایران در تاریخ ۱۹ مرداد ۱۳۷۱ نیز بر این مسئله تاکید کردهاند:
«امروز گرایش اسلامی در دنیا رو به رشد است و هر جا که نگاه کنید - هر جا که رد پایی از مسلمانان هست - میبینید حرکتی وجود دارد. حال یک وقت این حرکت در سطح فرهنگی است، یک وقت در سطوح کار سیاسی و ملایم است، یک وقت هم در سطوح تند به طور خودجوش. از شرق، گرایش مسلمانان را به سمت اصلاح ملاحظه کنید؛ در اندونزی و در مالزی و بعد در شبه قاره و کشمیر و بعد در همین کشور ترکیهای که در آن این همه با مذهب مبارزه شده، یا موضوع اسلام در آفریقا و شمال آفریقا را ببینید و گرایشها و احساسات اسلامی را در آنجاها که مسلمانان در اقلیت هستند؛ مثل اروپا. در همه اینها یک حرکت اسلامی وجود دارد. این حرکت اصلاحی ناشی از چیست؟...
این مربوط به زمان ما هم نیست، ریشههایش عمیقتر است. از صد، صدوپنجاه سال پیش این حرکت شروع شده است.
نوآوری اسلامی و بیداری اسلامی، حرکتی است که در دنیا ریشهدار است. ما هم که توفیق پیدا کردیم تا این حرکت را به یک مرحله استثنایی و بیسابقهای برسانیم و دولت تشکیل دهیم، متاثر از آن جو جهانی بودیم.
بدون شک سالها نهضت سیدجمالالدین و بعد از سیدجمالالدین، شاگردان و افکار او در شرق هند، مصر و ایران در ایجاد این ذهنیت موثر بودهاند.»
۳- وحدت امت اسلامی
رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار شرکتکنندگان در هماندیشی علمای اهل تسنن و تشیع در تاریخ ۲۵ دی ۱۳۸۵ میفرمایند:
«شما میبینید برجستگان مبارزه با استعمار و استکبار روی مسئله وحدت امت اسلامی تکیه مضاعف کردهاند؛ شما ببینید سیدجمالالدین اسدآبادی معروف به افغانی و شاگرد شیخ محمد و دیگران و دیگران و از علمای شیعه مرحوم شرفالدین عاملی و بزرگان دیگری چه تلاش کردند برای اینکه در مقابله با استعمار نگذارد این وسیله راحت در دست استعمار به یک حربه علیه دنیای اسلام تبدیل شود.»
۴- پیوند دین با سیاست
اروپاییها آمدند تا جدایی دین از سیاست را مطرح کردند. گفتند اصلا دین را بایستی گذاشت کنار؛ حکومت به کل از دین جداست، یک امر کاملاً عرفی است، هیچ ارتباطی به دین و مبانی دینی ندارد ... بعد هم آوردن این را در داخل کشورهای اسلامی، چون احساس میکردند آن چیزی که ممکن است بایستاد و مقاومت کند در مقابل حرکت استعمار که در قرن نوزدهم در اوج خود قرار داشت - که میآمدند کشورهای اسلامی را میگرفتند - آن چیزی که ممکن بود مقاومت بکند این دین بود، انگیزه دینی؛ که بیایند نگذارند که در هند این را دیدند، در عراق این را دیدند، در ایران به شکلهای دیگری آن را دیدند. در بعضی از کشورهای دیگر عربی در شمال آفریقا این را مشاهده کردند. در بین روشنفکران محیطهای اسلامی این فکر را رواج دادند که دین به کلی با سیاست کاری نداشته باشد و برود کنار. بعد هم روشنفکران دینی، امسال سیدجمالالدین و شاگردهایش و علمایی در هند، علمایی در ایران، علمای در عراق با این تز مخالفت کردند. ۱۰۰ سال یا بیشتر مبارزه کردند با تز جدایی دین از سیاست.
علاوه بر این بیانات در شروع درس خارج فقه رهبر معظم انقلاب اسلامی در ۱۹ شهریور ۱۳۸۰ ایراد شده است، ایشان در دیدار نمایندگان مجلس در هفتم خرداد ۱۳۸۲ نیز فرمودهاند:
امروز ۱۵۰ سال است که برجستهترین و شریفترین عناصر سیاسی و دینی ملت ما پرچم حاکمیت اسلام را بلند کردهاند و پایش سینه زدهاند و بسیاری در این راه جان دادند؛ امثال مدرسها، آخوند خراسانیها و سیدجمالالدینها...
این، مربوط به امروز ما نیست که بگوییم دین و سیاست یکی است، حرف امروز نیست؛ این حرف ۱۵۰ سال ریشه دارد. پدر برجستهترین زبدگان این کشور در راه مبارزه برای این فکر درآمد؛ هزاران جان پاک در این راه شهید شدند؛ مدرس به آن عظمت سینه را برای این قضیه سپر کرد؛ اصلاً مشروطیت ایران برای همین پیش آمد، اگرچه بعد منحرفش کردند؛ بعد هم که امام بزرگوار آمد، از اول حرکتش را بر این اساس قرار داد و ملت ایران هم این را خواستند و میخواهند.
۵- حاکمیت اسلام و حکومت اسلامی
بیانات فوق رهبر معظم انقلاب اسلامی به یک حقیقت بالاتر از پیوند دین و سیاست در اندیشه سیدجمالالدین اشاره دارد و آن حاکمیت اسلام و تشکیل حکومت اسلامی است.
ایشان در دیدار جمعی از روحانیون در دوم اردیبهشت ۱۳۷۷ میفرمایند: «یک نکته اساسی دیگر این است که امروز علاوه بر اینکه باید به مسائل اعتقادی اسلام پرداخت و انتقاد به اسلام را در ذهنها و دلها راسخ کرد، باید اعتقاد به حاکمیت اسلام را هم راسخ کرد، این مطلب واضح است. این امری است که مسلمانان عالم در طول قرنهای متمادی و به خصوص متفکرین بزرگ در قرن اخیر و سیدجمالالدین اسدآبادی تا اقبال لاهوری، تا بزرگان فکر و اندیشه، تا علمای بزرگی در داخل کشور خود ما - دنبال آن بودهاند که دین خدا را حاکم کند و این ادامه راه پیغمبران بوده است.»
حضرت امام خامنهای بار دیگر در اجتماع بزرگ مردم شهرستان تربت جام در ۹ شهریور ۱۳۷۸ بر این حقیقت تاکید کردهاند:
«حقیقت این است که انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی محصول تلاش سالهای متمادی دلسوزان دنیای اسلام است.
تلاش متفکران روشنفکر دلسوز مبارز مسلمان در همه نقاط اسلامی چه در کشورهای اسلامی چه در ایران چه کشورهای عربی و چه در شبه قاره هند - در طول مدت ۱۵۰ سال ادامه پیدا کرد. همه این تلاشها برای این بود که اسلام از انزوای مساجد و کنج خانهها و اعماق دلها به صحنه جامعه بیاید. اسلام حکومت تشکیل دهد و طبق قوانین قرآنی خطوط اصلی زندگی انسانها را معین کند. اگر سیدجمال الدین یا شاگردان سید جمال الدین در کشورهای عربی و در هند و در ایران تلاش کردند، برای این تلاش کردند. درست نقطه مقابل حرکتی بود که استعمارگران و طراحان فکری و سیاسی آنها در دنیای اسلام شروع کرده بودند.
آنها برای اینکه بر مبنای اسلامی و کشورهای اسلامی تسلط پیدا کنند، میخواستند کوه مستحکمی مثل قوانین اسلامی سر راهشان نباشد؛ لذا این فکر را تقویت و ترویج کردند که اسلام کاری به سیاست ندارد، کاری که به امور جامعه ندارد، کاری به اداره حکومت ندارد، اسلام فقط عبادت کردن است، یا حداکثر احکام ازدواج و طلاق و جمع کردن مرده و از این قبیل را دارد!
اما متفکران مسلمان در همه نقاط اسلامی عکس این سخن را که لب سخن اسلام و قرآن است به صدای بلند بیان کردند و گفتند «وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِیُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ ۚ» سوره نسا آیه ۶۴
رهبر معظم انقلاب اسلامی در خطبههای نمازجمعه تهران در ۱۵ بهمن ۱۳۸۹ در یک جمله سیدجمالالدین را چنین توصیف کردهاند «سیدجمالالدین بزرگ، آن مرد اسلامخواهِ شجاعِ مبارزهِ بزرگ...» که نشان از عظمت شخصیت آن مبارز شهید در نگاه رهبری دارد.»
انتهای پیام/ 151