دفاع‌پرس گزارش می‌دهد؛

تلخیصی از کتاب «آب هرگز نمی‌میرد»/ فرمانده‌ای که با پاهای قطع شده فاتح مرصاد شد

گذری بر مجاهدت‌ها و ایثارگری‌های سردار شهید «میرزامحمد سلگی» به مناسبت چهلمین روز شهادت راوی «آب هرگز نمی‌میرد» منتشر شد.
کد خبر: ۳۹۶۳۵۹
تاریخ انتشار: ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۱۱:۳۰ - 13May 2020

گروه فرهنگ و هنر دفاع‌پرس ـ عباس علی‌بخشی؛ سردار شهید میرزامحمد سلگی از فرماندهان و رزمندگان ۸ سال دفاع مقدس در ۱۴ فروردین ۱۳۹۹ به یاران شهیدش پیوست. وی که از روز‌های ابتدایی جنگ تحمیلی در جبهه‌ها حضور یافت و سپس فرماندهی گردان ۱۵۲ حضرت اباالفضل العباس (ع) نهاوند را برعهده داشت. سلگی در عملیات‌های مختلفی از جمله کرخه کور، مسلم ابن عقیل، والفجر ۲ و ۵، بدر، انصار، کربلای ۴ و ۵ حضور دارد. میرزامحمد سلگی علاوه بر مجروحیت‌های متعدد و مسمومیت شیمیایی، تابستان ۱۳۶۶ از ناحیه دو پا به درجه جانبازی نائل شد. آن‌چه پیش رو است تلخیصی از اثر ماندگار وی، کتاب «آب هرگز نمی‌میرد؛ خاطرات سردار جانباز میرزامحمد سلگی» است که مورد تحسین و تقریظ مقام معظم رهبری نیز قرار گرفته است و به مناسبت چهلمین روز درگذشت این شهید بزرگوار منتشر می‌شود.

کودکی و نوجوانی

میرزامحمد سلگی اول فروردین ۱۳۳۵ در خانواده‌ای کشاورز و روستایی در روستای «هادی آباد» به فاصله ۲۵ کیلومتری از شهرستان نهاوند دیده به جهان گشود. نام پدرش «شیخ علی‌محمد سلگی» و پیشه‌اش کشاورزی بود. میرزامحمد دارای ۶ برادر و دو خواهر است و خود وی فرزند سوم خانواده سلگی بود. در یک سالگی به همراه خانواده از روستای هادی آباد به روستای «محمدآباد» (زادگاه مادری‌اش) مهاجرت کردند. محیط روستایی آن زمان نهاوند بیشتر ارباب - رعیتی بود و روستای محمدآباد و روستا‌های اطراف نیز تابع ساختار ارباب - رعیتی آن زمان بودند. شیخ علی‌محمد سلگی نیز در زمین‌های کشاورزی مالک امورات خود را می‌گذراند؛ اما از نظر شخصیتی فردی نورانی و خداترس بود که باسواد اندک خود برای اهالی روستا احکام و مسائل شرعی را توضیح می‌داد و به آنان قرآن می‌آموخت.

میرزامحمد سلگی در شش سالگی به همراه خانواده و در نبود امکاناتی همچون مدرسه و مسجد از روستای محمدآباد به روستای «هادی آباد» کوچ کردند، اما این ماندگاری طولانی نشد و سال بعد در روستای «دهقان آباد» در ۹ کیلومتری نهاوند سکنی گزیدند. روستای دهقان آباد امکاناتی همچون مسجد، حمام و مدرسه داشت. میرزامحمد کلاس پنجم ابتدایی را در روستای دهقان آباد گذراند و آنگاه برای ادامه تحصیل در پایه ششم به روستای «وهمان» رفت و آمد کرد. وی پس از پایان تحصیلات ششم ابتدایی از ادامه تحصیل منصرف و به همراه پدر و سایر برادران خود به کار کشاورزی و دامداری مشغول شد.

تلخیصی از کتاب «آب هرگز نمی‌میرد»/ فرمانده‌ای که با پاهای قطع شده فاتح مرصاد شد

سلگی در ۱۵ سالگی از نظر جسمی قوی و تنومند شد. او در سال ۱۳۵۲ در مراسم شهادت اعضای گروه ابوذر شرکت داشت. چون اجداد مادری‌اش سیف نهاوندی بودند و با برخی از آن‌ها نسبت فامیلی داشت. میرزامحمد در ۱۶ سالگی به همراه برادر بزرگتر خود (محمد) برای کار و کسب درآمد رهسپار تهران شدند. آن‌ها در تهران ابتدا به کارگری ساختمانی مشغول می‌شوند؛ پس از آن به نقاشی ساختمان‌ها روی آوردند. پس از یک سال کار در تهران به نهاوند و روستای دهقان آباد نزد خانواده برگشتند. سلگی دفعه بعد به دلیل رفتن برادر بزرگتر به خدمت سربازی، تنهایی به تهران می‌رود و با توجه به تجربه‌ای که کسب کرده بود به عنوان استاد کار چند نفر زیردست خود دارد.

خدمت سربازی

میرزامحمد سلگی در شهریور ۱۳۵۴ عازم خدمت سربازی شد. او دوره آموزشی سربازی را در پادگان «جلدیان» شهرستان نقده استان آذربایجان غربی گذراند و سپس به واحد هنگ ژاندارمری آبادان رفت. سلگی در دوره خدمت سربازی به دلیل مشاجره با یک درجه‌دار وظیفه به خاطر جابجایی پُست (که حق با سلگی بود) تنبیه و از آبادان به پاسگاه «خر درخت» مابین آبادان و خرمشهر با یک ماه اضافه خدمت تبعید شد.

ازدواج و تشکیل خانواده

میرزامحمد سلگی پس از پایان دوره خدمت سربازی در سال ۱۳۵۶ با خانم پروین سلگی (دخترخاله خود) ازدواج کرد. حاصل این ازدواج پنج فرزند پسر (مصطفی، سلمان، حسین، مرتضی، صادق) و دو فرزند دختر (زینب و فاطمه) هستند. او پس از عروسی مدتی به همراه برادرش محمد برای کار نقاشی به آبادان رفت. با پیروزی انقلاب اسلامی به نهاوند می‌آید و به همراه همسرش در اتاق کوچکی که پدرش در اختیار آن‌ها می‌گذراند در روستا زندگی می‌کنند. سلگی تابستان‌ها به همراه پدر و برادران خود مشغول کشاورزی بوده و در ماه‌های غیرمحصول به همراه برادر و پسرعموی خود در تهران به کار نقاشی ساختمان مشغول می‌شوند. پدرش (شیخ علی‌محمد) در بهار ۱۳۶۱ و مادرش در سال ۱۳۸۶ از دنیا می‌روند. اواخر سال ۱۳۶۱ میرزامحمد سلگی به همراه برادرش خانه و کاشانه خود را از روستای دهقان آباد به نهاوند منتقل و در یک خانه مشترک اجاره‌ای زندگی می‌کنند.

تلخیصی از کتاب «آب هرگز نمی‌میرد»/ فرمانده‌ای که با پاهای قطع شده فاتح مرصاد شد

فعالیت انقلابی

میرزامحمد سلگی با پایان سربازی و آغاز فعالیت‌های انقلابی در سال ۱۳۵۷ با «مسجد جوانان» نهاوند آشنا شد. این مسجد پایگاه انقلابیون نهاوند و مرکز ساماندهی سخنرانی‌ها و تظاهرات‌ها در نهاوند بود. سلگی به همراه گروهی از جوانان نهاوند از جمله برادران و پسرعمو‌های خود در بحبوحه انقلاب به صورت تیمی سوار بر موتور در خیابان‌های شهر علیه حکومت شعار می‌دادند. پس از پیروزی انقلاب با حضور در شهر سنندج از نزدیک شاهد فعالیت‌های تجزیه‌طلبانه ضدانقلاب برای تسخیر پادگان سنندج بود. میرزامحمد سلگی سال ۱۳۵۸ در نهاوند نیز شاهد بحث و جدل گروهک‌های مختلف ضدانقلاب است. او در این منازعات جانب انقلاب و امام خمینی (ره) را می‌گرفت و چندین بار توسط افرادی از همین گروه‌ها مورد ضرب و شتم واقع شد. او که برای کار در تهران به سر می‌برد، دوباره شاهد درگیری‌ها و منازعات گروهک‌ها با شدت بیشتری از نهاوند است.

شروع جنگ تحمیلی

عصر روز ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ میرزامحمد به همراه پدر و برادرانش مشغول شخم زدن زمین کشاورزی هستند که صدایی ناآشنا نگاه آن‌ها را به سمت آسمان برد. میان پهنه آسمان و ابر‌ها سه هواپیما به سمت هم شیرجه می‌زدند؛ دو هواپیما مثل عقاب می‌چرخیدند و به دنبال شکار هواپیمای سوم (هواپیمای دشمن) بودند. این روز آغاز رسمی تجاوز نظامی رژیم بعث عراق به ایران و آغاز هشت سال جنگ تحمیلی است. سلگی اخبار تجاوز نظامی عراق را از رادیو می‌شنود. او برای دفاع از میهنش ابتدا به سپاه تازه تأسیس نهاوند مراجعه می‌کند؛ اما با توجه به سخت‌گیری‌های زیاد در پذیرش افراد، از این کار منصرف و به دلیل فراخوان سربازان منقضی خدمت سال ۱۳۵۶ ابتدا به جای سپاه به ارتش می‌رود.

اولین جبهه با ارتش

میرزامحمد سلگی روز‌های ابتدایی جنگ را به مدت دو ماه در پایگاه سوم شکاری (شهید نوژه) همدان به مراقبت از آشیانه هواپیما‌ها می‌پردازد. آن‌گاه همراه با سایر نیرو‌ها با یک هواپیمای هرکولوس سی ۱۳۰ عازم جبهه‌های جنگ در خوزستان شد و در جبهه «کرخه کور» کنار رودخانه و پل کرخه مستقر شدند. هر چند در این مدت شاهد منازعات و درگیری‌های سیاسی داخلی در دو پایگاه «نوژه» همدان و «وحدتی» دزفول بود. در این جبهه سلگی شاهد تحرکات تعدادی از پاسداران سپاه است که با استفاده از تاریکی شب به تانک‌های عراقی پاتک می‌زنند و شیفته شجاعت و گمنامی آنان می‌شود.

تلخیصی از کتاب «آب هرگز نمی‌میرد»/ فرمانده‌ای که با پاهای قطع شده فاتح مرصاد شد

عضویت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

میرزامحمد سلگی با پایان دوره تکمیلی سربازان منقضی سال ۱۳۵۶، به نهاوند بازگشت. او که جذب حالات معنوی و روحیه افراد سپاه پاسداران شده بود با رفتن به پذیرش سپاه نهاوند در اوایل سال ۱۳۶۰ جذب این نهاد انقلابی می‌شود. دوره آموزشی وی در پادگان «ابوذر» همدان زیر نظر افرادی همچون شهبازی، چیت سازیان، شادمانی، یونسی، تقی‌پور، حسنی حلم و فروتن گذشت.

با پایان دوره آموزشی سپاه، با توجه به آغاز ترور‌های سازمان مجاهدین خلق (منافقین) سلگی مسئولیت حفاظت از شخصیت‌ها از جمله «باقریان» رئیس دادگاه انقلاب نهاوند و حجت الاسلام شهید محمدعلی حیدری امام جمعه نهاوند را برعهده دارد. او در کلاس‌های عقیدتی سپاه نهاوند با «محمد طالبیان» معلم گروه انقلابی ابوذر آشنا می‌شود.

اولین مجروحیت

اولین حضور میرزامحمد سلگی در جبهه‌های جنگ به عنوان یک سپاهی به همراه پاسداران سپاه نهاوند در سرپل ذهاب است. او در این منطقه اولین جراحت خود را از ناحیه سر برداشت. با پایان مدت مأموریت، سلگی به همراه نیروی اعزامی به نهاوند بر می‌گردد. پدرش با دیدن تحول درونی میرزامحمد در جبهه‌ها رضایت می‌دهد سایر پسرانش به همراه ۵ پسرعمو پاسدار شده و به عضویت سپاه درآیند. پس از بهبود یافتن مجروحیت سلگی در شهریور ۱۳۶۰، سعید قهاری فرمانده سپاه نهاوند او را به عنوان مدیر داخلی سپاه منصوب کرد. اسفند ۱۳۶۰ مجدداً به جبهه‌های جنگ اعزام می‌شود و در عملیات ایذایی فریب دشمن در جبهه مهران به عنوان فرمانده گروه سمت چپ حضور دارد.

تلخیصی از کتاب «آب هرگز نمی‌میرد»/ فرمانده‌ای که با پاهای قطع شده فاتح مرصاد شد

عملیات مسلم ابن عقیل

بهار ۱۳۶۱ در قالب گردان عمار یاسر به عنوان فرمانده گروهان در عملیات «مسلم ابن عقیل» در جبهه سومار وارد عمل شد و در مرحله دوم این عملیات تحت عنوان «عملیات زین العابدین» در زمستان همان سال برای تصرف شهر مندلی عراق به عنوان فرمانده عملیات تکمیلی حضور دارد.

تشکیل گردان اباالفضل العباس (ع) نهاوند

با ناکامی عملیات تکمیلی تصرف شهر مندلی عراق، گردان پیاده کوهستانی «انصارالحسین» همدان در اسفند ۱۳۶۱ به یک تیپ مستقل تبدیل شد که هر شهرستان از جمله نهاوند یک گردان مستقل به خود را داشت. از طرفی نهاوند ظرفیت سازماندهی یک گردان مستقل به خود را نیز دارد. به گفته سردار حسین همدانی نام تیپ ابتدا «شهید مدنی» نام داشت، اما با وجود احترام فرماندهان به شهید مدنی، همگی بر این نکته اتفاق نظر داشتند که باید تیپ به «انصارالحسین» تغییر نام یابد. برای نامگذاری گردان‌های شهرستان ها، چون از دل مردم جوشیده بود، توسط خود مردم نامگذاری شد و در کنار آن از آیت الله سیدرضا فاضلیان در سفر به ملایر نیز کسب نظر شد. آیت الله فاضلیان نام صحابی حضرت سیدالشهدا (ع) برای گردان‌ها را پیشنهاد داد. پس از مشورت‌ها دلایلی شخصی همچون نامگذاری گردان شهرستان همدان به «حضرت علی اکبر (ع)»، چون فرمانده آن جوان خوش سیما و نورانی بود و برای گردان شهرستان نهاوند نام علمدار «حضرت اباالفضل (ع)» مناسب بود، چون مردم این خطه از عمق وجود به آقا اباالفضل (ع) ارادت داشتند.

بدین ترتیب شورای فرماندهی تیپ انصارالحسین (ع) متشکل از حاج حسین همدانی (فرمانده)، حاج سعید اسلامیان (جانشین)، حاج مهدی بادامی (رئیس ستاد)، حاج جعفر مظاهری (معاون طرح و عملیات) تشکیل جلسه دادند و گردان حضرت اباالفضل العباس (ع) با کد ۱۵۲ متشکل از نیرو‌های نهاوند به فرماندهی جلال فتوت و جانشینی میرزامحمد سلگی تشکیل گردید. دو ماه بعد از تشکیل گردان اباالفضل العباس (ع) با تصمیم فرماندهی تیپ جلال فتوت به نهاوند رفت و میرزامحمد سلگی فرماندهی گردان را برعهده گرفت.

تلخیصی از کتاب «آب هرگز نمی‌میرد»/ فرمانده‌ای که با پاهای قطع شده فاتح مرصاد شد

عملیات والفجر ۲

گردان حضرت اباالفضل العباس (ع) نهاوند پس از تشکیل آموزش‌های نظامی خود را تحت فرماندهی سلگی در پادگان «الله اکبر» اسلام آباد غرب گذراند. مردادماه ۱۳۶۲ به همراه لشکر ۱۰ سیدالشهدا به جبهه حاج عمران در شمال غرب اعزام شد تا به به کمک تیپ ۱۴ امام حسین (ع) و ۸ نجف اشرف مرحله دوم عملیات والفجر ۲ را شروع کند. در این عملیات گردان اباالفضل العباس (ع) با استقرار در پادگان جلدیان شهر نقده مأموریت هلی بُرن و تسلط بر قله مرتفع «کدو» را با موفقیت انجام داد. سلگی بر فراز قله کدو دسته‌های ویژه ۹ نفره که بیشتر آر. پی. جی زن بودند را برای انجام حملات محدود در طول روز به نیرو‌های دشمن که در دامنه کوه مستقر بودند تشکیل داد که با موفقیت همراه بود.

عملیات والفجر ۵

با پایان عملیات والفجر ۲ در منطقه شمال غرب، میرزامحمد سلگی گردان حضرت اباالفضل العباس (ع) نهاوند را برای اجرای عملیاتی دیگر به پشت پادگان ابوذر در اردوگاه شهید حاج بابایی سازمان دهی می‌کند. زمستان ۱۳۶۲ عملیات والفجر ۵ در منطقه «چنگوله» مابین مهران و دهلران توسط تیپ انصارالحسین (ع) همدان با مشارکت گردان‌های آن از جمله گردان اباالفضل العباس (ع) شروع شد. سلگی توانست این گردان را زودتر از سایر گردان‌های تیپ به پشت دشمن ببرد و با ستون از کنار جاده مواصلاتی به سمت خط دشمن حرکت نماید. گردان اباالفضل العباس (ع) به تنهایی و بدون همراهی سایر گردان‌ها حمله به خط دشمن از پشت سر را آغاز کرد. آن‌ها موفق شدند در این عملیات سلسله ارتفاعات «تونل» را تسخیر و در آن جا مستقر شوند.

میرزامحمد سلگی در این عملیات به دلیل نرسیدن سایر گردان‌ها برای گرفتن تپه «عباس عظیم» اقدام می‌کند که در حین عملیات از ناحیه پهلو و بازوی چپ توسط تیربار عراقی مورد هدف قرار می‌گیرد. صبح روز بعد گردان حضرت اباالفضل العباس (ع) بر ارتفاعات «تونل» و تپه «عباس عظیم» مسلط و نیرو‌های عراقی مجبور به عقب نشینی شدند. هر چند پاتک عراقی‌ها با تمام توان از هوا و زمین برای تصرف ارتفاعات شروع به کار کرد، اما مقاومت جانانه گردان اباالفضل العباس (ع) نهاوند مانع از تسلط مجدد عراقی ها بر این منطقه شد.

تلخیصی از کتاب «آب هرگز نمی‌میرد»/ فرمانده‌ای که با پاهای قطع شده فاتح مرصاد شد

اعزام به مناطق عملیاتی جنوب

گردان نهاوند پس از این عملیات دوباره سازماندهی شد و در اردیبهشت ۱۳۶۳ به همراه تیپ انصارالحسین به منطقه عملیاتی جنوب اعزام شد. گردان‌های تیپ انصارالحسین در اردوگاه «شهید محرمی» نزدیک رودخانه کارون واقع در کیلومتر ۳۰ جاده اهواز - خرمشهر استقرار یافتند. آن‌ها برای تثبیت موقعیت ایران در سراسر خطوط جزیره شمالی تا جنوبی مجنون که در عملیات خیبر به دست آمده بود، آرایش گرفتند. برای رسیدن به موقعیت کمین ابتدا با قایق مسیری پیموده شد، آن گاه پیاده و از کانالی که در طول جاده تا جلو کشیده بودند عبور کردند. کانال مزبور نزدیک یک متر عمق داشت و به دلیل مجاورت با آب مملو از گل و لجن بود که در کف آن جانورانی مانند مار، قورباغه و لاک پشت دیده می‌شد. سه گروهان از گردان اباالفضل العباس (ع) نهاوند هر کدام به صورت نوبتی در جزیره مجنون مستقر شدند و همزمان تعدادی از این نیرو‌ها برای استراحت به اردوگاه شهید محرمی رفتند. میرزامحمد سلگی در این موقعیت هر دو سه شب نیرو‌های خط را عوض می‌کرد و گاهی خود تا صبح در کنار آن‌ها می‌ماند.

اعزام مجدد به جبهه غرب

گردان اباالفضل العباس (ع) نهاوند پس از دو ماه حضور در جبهه مجنون با ابلاغیه فرماندهی باید به جبهه غرب می‌رفت. این گردان به همراه فرمانده اش میرزامحمد سلگی ابتدا به نهاوند آمد و در همان روز بازگشت، نهاوند توسط هواپیما‌های عراقی بمباران شد. سپس سازماندهی دوباره یافت و برای انجام عملیات جدید به جبهه «میمک» رهسپار شد. هدف اصلی از عمیلات میمک از مرداد تا آذر ۱۳۶۳ کم کردن فشار از جبهه‌های جنوب و تسلط بر ارتفاعاتی بود که ایران را بر مرز کاملاً مسلط می‌کرد. در این عملیات تیپ انصارالحسین به عنوان نیروی کمکی به یاری تیپ نصر خراسان شتافت. نیرو‌های گردان حضرت اباالفضل (ع) دو روز نبرد جانانه موقعیت نیرو‌های خودی را در ارتفاعات «فصیل» تثبیت کردند. در این عملیات ۳ ترکش به کشکک زانو و ساق پای چپ میرزامحمد سلگی اصابت و او به شدت مجروح شد.

بمباران پادگان ابوذر و اعزام به منطقه عملیاتی جنوب

با پایان عملیات میمک گردان به نهاوند برگشت و با وجود بمباران‌های پیاپی مورد استقبال مردم نهاوند قرار گرفت. سلگی به همراه اعضای گردان پس از چندی استراحت برای انجام عملیات جدید راهی منطقه سومار شدند. ۱۶ اسفند ۱۳۶۳ هواپیما‌های عراقی پادگان ابوذر سرپل ذهاب را بمباران کردند. این بمباران طولانی به مدت ۶ ساعت ادامه داشت و تلفات سنگینی به یگان‌هایی از ارتش و دو تیپ نبی اکرم، انصارالحسین و لشکر سیدالشهدا وارد کرد. با این بمباران انجام عملیات در سومار منتفی و به گردان نهاوند ابلاغ شد تا برای انجام عملیات جدید از غرب به جنوب برود.

تلخیصی از کتاب «آب هرگز نمی‌میرد»/ فرمانده‌ای که با پاهای قطع شده فاتح مرصاد شد

گردان حضرت اباالفضل (ع) همراه با تیپ انصارالحسین دوباره در اردوگاه شهید محرمی مستقر شدند تا به کمک نیرو‌های محاصر شده در عملیات «بدر» بشتابند. نیرو‌های داوطلب گردان با فرماندهی سلگی راهی جزیره مجنون شدند و از سمت جزیره شمالی به طرف منطقه عملیاتی بدر در هورالهویزه رفتند. اما با دستور فرماندهی مبنی بر برگشت نیرو‌ها عملیات منتفی شد.

گردان و فرمانده نمونه

سال ۱۳۶۴ گردان حضرت اباالفضل العباس (ع) نهاوند به عنوان گردان نمونه تیپ انصارالحسین برای انجام عملیات مشترک (عملیات قادر) در اختیار ارتش به فرماندهی سپهبد شهید صیاد شیرازی قرار گرفت. در همین سال میرزامحمد سلگی به‌عنوان فرمانده نمونه گردان انتخاب و فیش زیارت خانه خدا دریافت کرد و به حج رفت. به همین دلیل در عملیات قادر فرماندهی گردان اباالفضل العباس (ع) نهاوند را «رضا زرگری» عهده‌دار بود. با بازگشت سلگی از سفر حج، حسین همدانی فرمانده تیپ انصارالحسین جای خود را به مهدی کیانی داد تا میدان رزم انصارالحسین از غرب به سمت جنوب متمایل شود.

تغییر میدان رزم؛ مقاومت جانانه در فاو

تیپ انصارالحسین با فرماندهی جدید در پادگان «شهید مدنی» واقع در جاده دزفول به شوشتر استقرار یافت و به لشکر ارتقاء پیدا کرد. به همین دلیل واحد‌های دریایی، تخریب و غواصی به گردان ارتقاء یافت و توان رزمی لشکر با تجهیزات جدید بالا رفت. زمستان ۱۳۶۴ پس از دو ماه آموزش آبی - خاکی گردان در سد گتوند (نزدیک شوشتر) اجتماع بزرگ نیرو‌ها برای انجام عملیات در دشت «رقابیه» شکل گرفت.

تلخیصی از کتاب «آب هرگز نمی‌میرد»/ فرمانده‌ای که با پاهای قطع شده فاتح مرصاد شد

بهمن و اسفند ۱۳۶۴ با فتح جزیره فاو در عملیات والفجر ۸ لشکر انصارالحسین توانست آرایش جنگی لشکر ۵ عراق را به هم بریزد و برای همین عراق‌ها فشار زیادی برای بازپس گرفتن این جزیره مهم و استراتژیک آورند. در این عملیات گردان اباالفضل العباس (ع) نهاوند در روستای «ابوشانک» مستقر بود و توسط هواپیما‌های عراقی بمباران شیمیایی شد. گردان نهاوند در این عملیات افرادی از پیر و جوان و حتی پدر و پسر بودند که در کنار یکدیگر علیه دشمن می‌جنگیدند. این گردان به عنوان آخرین نیرو جهت حفظ موقعیت محور البحار - بصره - ام القصر وارد عمل شد. در واقع در این مقطع حساس از عملیات از لشکر انصارالحسین تنها گردان اباالفضل العباس (ع) نهاوند باقی مانده بود.

ابتدا میرزامحمد سلگی به همراه محسن امیدی جانشین ستاد تیپ و عبدالعلی تمیمی مسئول آبی - خاکی فاو برای شناسایی رفتند. پس از آن گردان اباالفضل العباس (ع) نهاوند متشکل از سه گروهان به ترتیب و نظم در خط مقدم فاو مستقر شدند. این گردان در شب اول استقرار خود گروهانی از لشکر بعث عراق را تارومار کرد و موفق شد برای تثبیت موقعیت خود در کنار جاده باتلاقی با استفاده از بولدوزر دو خاکریز احداث کند. در روز دوم عملیات نیرو‌های گردان اباالفضل العباس به فرماندهی سلگی به صورت تن به تن با نیرو‌های عراقی جنگیدند. او با شجاعت تمام و قدرت مدیریت فوقالعاده ضمن اینکه با رجزخوانی به نیرو‌های خودی روحیه میداد و می‌جنگید؛ توانست خاکریز را حفظ کند و از عراقی‌ها اسیر بگیرد.

میرزامحمد سلگی به همراه گردان نهاوند جاده استراتژیک ام القصر را به مدت ۱۳ شبانه‌روز در مقابل لشکر ۵ زرهی عراق به فرماندهی ژنرال «عدنان خیرالله» حفظ کردند. در این مدت از گردان ۴۰۰ نفره اباالفضل العباس نهاوند تنها ۸۰ نفر سالم باقی ماندند و مابقی یا مجروح شدند و یا به شهادت رسیدند. تیر رسام به کلاه خود آهنی سلگی برخورد میکند، سر و صورتش در اثر آتش گلوله آر. پی. جی گُر می‌گیرد، دستانش بر اثر خاموش کردن آتش ناشی از انفجار انبار مهمات میسوزد و در نهایت بر اثر اصابت خمپاره ۶۰ به سینه و بمب شیمیایی پنجمین مجروحیت خود در طول جنگ را برمی‌دارد.

تلخیصی از کتاب «آب هرگز نمی‌میرد»/ فرمانده‌ای که با پاهای قطع شده فاتح مرصاد شد

مجروحیت و بازگشت به نهاوند

با تثبیت خط امالقصر گردان اباالفضل العباس (ع) نهاوند به عقب بر می‌گردد و میرزامحمد سلگی در بیمارستان شیراز بستری می‌شود. او پس از یک ماه از بستری شدن با رضایت کتبی خود به نهاوند بر می‌گردد. سلگی در نهاوند علیرغم مجروحیت شدید به همراه شهید محسن امیدی و حاج رضا زرگری به دیدار خانواده شهدا میرود و در جمع مردم نهاوند سخنرانی می‌کند.

عملیات انصار و شهادت محسن امیدی

پس از گذشت دو ماه از عملیات والفجر ۸ و حماسه جانانه گردان اباالفضل العباس (ع)، اردیبهشت ۱۳۶۵ میرزامحمد سلگی با تنی مجروح دوباره رهسپار جبهه‌های جنگ جنوبی می‌شود. از گردان اباالفضل العباس (ع) تنها یک گروهان باقی ماند که سلگی آن را برای انجام عملیات صاحب الزمان در محدوده جاده فاو - بصره (حوالی کارخانه نمک) ساماندهی کرد. شهریور ۱۳۶۵ نیرو‌های لشکر انصارالحسین از جمله باقی مانده‌های گردان اباالفضل العباس (ع) در گردان حضرت علی اکبر (ع) به فرماندهی شهید محسن امیدی ترکیب شدند و میرزامحمد سلگی به دلیل مجروحیت در ستاد لشکر و سنگر تاکتیکی ماند. عملیات انصار در دهه اول محرم ۱۳۶۵ (شهریورماه) در جزیره مجنون به وقوع پیوست. در این عملیات محسن امیدی فرمانده نهاوندی گردان علی اکبر (ع) و بسیاری دیگر از جمله امیر سلگی (بردار خانم میرزامحمد سلگی) به شهادت رسیدند.

به گفته سالار آبنوش معاون محسن امیدی، او (محسن امیدی) بعد از آخرین تماس فرکانس بی سیم را چرخاند و آن را داخل آب انداخت و مقابل تانک ها ایستاد. به امیدی گفته شد به دلیل کمبود نیرو و تجهیزات به عقب برگردد، اما او می‌گوید: «من فرمانده شما هستم و به شما دستور می‌دهم که برگردید، اما فرمانده من به من دستور برگشت نداده است و می‌مانم. » به گفته میرزامحمد سلگی با اینکه مردم نهاوند به شهادت فرزندانشان خو کرده بودند، اما همه حتی خانواده شهدا، عزادار مرد اول نهاوند «محسن امیدی» بودند.

تلخیصی از کتاب «آب هرگز نمی‌میرد»/ فرمانده‌ای که با پاهای قطع شده فاتح مرصاد شد

سازماندهی مجدد گردان

در پاییز ۱۳۶۵ گردان حضرت اباالفضل العباس (ع) نهاوند با ظرفیت ۴۰۰ نفر نیروی تازه نفس از نهاوند در پادگان شهید مدنی دزفول شکل جدیدی به خود می‌گیرد. سردار سلگی برای استقبال از اتوبوس‌های اعزامی نهاوند زیر باران تند و شلاقی جنوب به داخل اتوبوس‌ها می‌رود. شیشه‌های اتوبوس‌ها از بخار نفس بسیجی‌ها عرق کرده بود و فرصت خیر مقدم نبود؛ بسیجی‌ها صلوات فرستادند و ساک هایشان را برداشتند و پیاده شدند. آخرین نفر با انگشت روی شیشه بخار کرده نوشته بود: «آب هرگز نمی میرد»

عملیات کربلای ۴

زمستان ۱۳۶۵ دو عملیات بزرگ و مهم کربلای ۴ و ۵ با فاصله یک ماه و با حضور گردان اباالفضل العباس (ع) نهاوند برای عبور از اروندرود و حرکت به سمت بصره آغاز شد. گردان نهاوند برای آموزش آبی - خاکی در قالب سه گروهان به سد گتوند رفت. گروهان شهید باهنر این گردان محور فعالیت‌های آبی شد و دو گروهان دیگر بیشتر تمرین آبی - خاکی داشتند. برای اجرای عملیات کربلای ۴ گردان اباالفضل العباس (ع) در دو هتل نیمه خراب «پرشینگ» و «کاروانسرای آبادان» به مدت یک هفته مستقر شدند. به گفته سلگی عملیات کربلای ۴ در تاریخ ۳ دی ۱۳۶۵ آغاز شد و گردان نهاوند به فرماندهی او باید از دهانه رودخانه کارون به اروندرود می‌رفتند. اگرچه جزئیات، زمان و مکان عملیات کربلای ۴ توسط هواپیما‌های جاسوسی دشمن لو رفته بود و نیرو‌های ایرانی در آن با شکست مواجه شدند. اما میرزامحمد سلگی به عنوان پیش قراول گردان اباالفضل العباس (ع) به اروندرود زد که با دستور فرماندهی لشکر مبنی بر عقب نشینی یگان‌ها، گروهان‌ها و قایق‌های سرگردان در اروند را به ساحل کارون برگرداند.

عملیات کربلای ۵

با شکست عملیات کربلای ۴ گردان حضرت اباالفضل العباس (ع) نهاوند در روستای «ابوشانک» در ساحل «بهمن شیر» مستقر شد. برای شروع عملیات کربلای ۵ سازمان رزم نهاوند در قالب «طرح لبیک» از یک گردان به سه گردان افزایش یافتند. دو گردان «قیس بن مسهر» به فرماندهی حسن مراد ابروزن و «حبیب ابن مظاهر» به فرمادهی احمد کرمعلی در کنار گردان اباالفضل العباس (ع) نهاوند قرار گرفتند. میرزا محمد سلگی به نهاوند آمد و برای جذب نیرو مسجد به مسجد و روستا به روستا رفت و برای مردم سخنرانی کرد. او توانست تعداد زیادی از پیران و جوانان نهاوندی را در قالب این سه گردان ساماندهی و با خود به منطقه عملیاتی جنوب بیاورد.

تلخیصی از کتاب «آب هرگز نمی‌میرد»/ فرمانده‌ای که با پاهای قطع شده فاتح مرصاد شد

عملیات کربلای ۵ در ۲۰ دی ماه ۱۳۶۵ با فاصله کوتاهی از عملیات کربلای ۴ در منطقه شلمچه به سمت بصره و در منطقه آبی - خاکی دریاچه ماهی با موانع بسیار عراقی‌ها شروع شد. در این عملیات هر سه گردان اعزامی از نهاوند حضور داشتند. قبل از شروع عملیات، نهاوند بار دیگر توسط هواپیما‌های عراقی بمباران شد که پدر خانم میرزامحمد سلگی (خدامراد سلگی) بر اثر این بمباران شهید و فرزند شش ماهه سلگی (حسین) مجروح می‌شود.

با شروع عملیات کربلای ۵ پس از ورود گردان حضرت علی اکبر (ع) به کانال ماهی؛ گردان قیس بن مسهر نهاوند به فرماندهی حسن مراد ابروزن به خط می‌زند. در شب ۲۱ دی ماه ۱۳۶۵ فرمانده گردان قیس بن مسهر (حسن مراد ابروزن) به همراه علیرضا اکبری (فرمانده سپاه نهاوند و معاون گردان) و حیدر سهرابی (معاون دوم گردان) به شهادت رسیدند. شب ۲۲ دی ماه ۱۳۶۵ گروهان شهید باهنر به فرماندهی ایرج ظفری از گردان اباالفضل العباس (ع) نهاوند به جلو فرستاده می‌شود. در این شب حاج حسین کیانی معاون سلگی به شهادت رسید. دو شب بعد گروهان‌های باقی مانده گردان به فرماندهی میرزامحمد سلگی وارد منطقه عملیاتی کانال ماهی شده و در خط مقدم مستقر شدند. این گردان پس از چند روز با تعدادی شهید و مجروع به عقب برگشته و سپس در محور پنج ضلعی غرب کانال مستقر شد.

شب ۲۸ دی ماه ۱۳۶۵ هر سه گروهان گردان اباالفضل العباس (ع) نهاوند در خط مقدم شلمچه حضور دارند. در این شب بر اثر اصابت موشک سه متری کاتیوشا به کانال محل استقرار میرزامحمد سلگی تعدادی افراد همراه وی از جمله جواد سیاوشی بی سیم چی به شهادت رسیدند و شدت موج انفجار حال سلگی را بسیار نامساعد می‌کند. صبح روز بعد پاتک سنگین عراقی‌ها شروع می‌شود که با مقاومت نیرو‌های گردان روبرو می‌شوند. تلفات نیرو‌های گردان اباالفضل العباس (ع) بسیار سنگین است و تنها تعداد کمی از نیرو‌ها سرپا و آماده جنگ می‌مانند. اما با این حال خط را حفظ کرده و آن را تحویل تیپ ۵۷ حضرت اباالفضل (ع) لرستان می‌دهند.

تلخیصی از کتاب «آب هرگز نمی‌میرد»/ فرمانده‌ای که با پاهای قطع شده فاتح مرصاد شد

پس از آن نیرو‌های نهاوندی در محور نخلستان‌های نهر جاسم (منشعب شده از اروندرود که به کانال پرورش ماهی می‌ریخت) ساماندهی و وارد عمل شدند. مطلب قیصری به عنوان فرماندهی گردان با نیروهایش به خط می‌زند و پس از پیشروی و عقب زدن دشمن در این محور به شهادت می‌رسد. پس از آن گردان اباالفضل العباس (ع) نهاوند خط مقدم را از نیرو‌های لشکر المهدی استان فارس تحویل گرفت. آن شب درگیری شدیدی میان این گردان و نیرو‌های عراقی نخلستان‌های نهر قاسم روی داد. اما الحاق به دلیل نیامدن گردان‌های مجاور صورت نگرفت و شکاف بین دو محور چپ و راست باقی ماند. گردان اباالفضل العباس (ع) نهاوند شهدای بسیاری تقدیم کرد و تلفات چند برابری بر نیرو‌های عراقی وارد کرد.

بازگشت به نهاوند

با پایان عملیات میرزامحمد سلگی به همراه حاج مهدی کیانی فرمانده لشکر انصارالحسین (ع) به نهاوند آمدند و از خانواده شهدا دلجویی کردند. سلگی در نهاوند ماند و در مدت حضورش در نهاوند شاهد چندین بار بمباران نهاوند توسط هواپیما‌های رزیم بعث عراق بود. در یکی از آن‌ها شاهد بمباران چهار نقطه شهر بود که یکی از این بمب‌ها به دبیرستان دخترانه‌ای در نهاوند اصابت کرد.

مسئولیت در محور شلمچه و حضور در عملیات نصر ۴

اواخر فروردین ۱۳۶۶ حاج مهدی کیانی فرماندهی لشکر انصارالحسین را به حاج علی شادمانی سپرد. با این تغییرات، میرزامحمد سلگی به عنوان مسئول محور شلمچه معرفی شد و حاج مهدی ظفری به عنوان فرمانده جدید گردان حضرت اباالفضل العباس (ع) نهاوند معرفی شد. او نیز شهید حاج علیمراد سلگی را به عنوان جانشین گردان خود برگزید. گردان پس از جذب نیرو و آموزش برای حضور در استان سلیمانیه عراق در آن سوی مرز بانه جهت انجام عملیات والفجر ۱۰ در ماووت عراق آماده شد.

تلخیصی از کتاب «آب هرگز نمی‌میرد»/ فرمانده‌ای که با پاهای قطع شده فاتح مرصاد شد

در این حین سردار سلگی به عنوان به عنوان فرمانده محور شلمچه توانست خط پدافندی کانال پرورش ماهی را به یک خط مستحکم تبدیل کند و سپس به منطقه شمال غرب و گردان اباالفضل العباس (ع) برگشت تا عملیات نصر ۴ را فرماندهی کند. در این حین حاج علیمراد سلگی معاون گردان و محمدعلی قپانوری فرمانده گروهان در داخل کردستان عراق به شهادت رسیدند.

جانبازی از ناحیه دو پا

تابستان ۱۳۶۶ جلسه مشترک فرماندهی و مسئولین لشکر انصارالحسین پیش از عملیات نصر ۴ برای آشنایی با منطقه برگزار شد. میرزامحمد سلگی به عنوان فرمانده محور عملیات با مسئول جدید طرح و عملیات لشکر، مهدی روحانی برای دیدن منطقه و تحویل گرفتن محور به ارتفاعی در خط به نام «برده هوش» می‌روند. آن‌ها به همراه یکی از نیرو‌های واحد طرح و عملیات سوار تویوتا به منطقه اعزام می‌شوند. سلگی قبل از رفتن به ارتفاعات برده هوش با مقر گردان اباالفضل العباس (ع) نهاوند می‌رود و با نسل جدید نیرو‌های نهاوندی در این گردان آشنا می‌شود. سپس به قله مورد نظر رفته و ارتفاعات منطقه از جمله اسپیدار، قشن، شوشو، رت، داربن، هزارکانیان و گامو را بررسی می‌کنند. تمام این ارتفاعات در دست دشمن بود و طبق نقشه عملیاتی قرار بود نیرو‌های خودی از طریق برده هوش به وسط قله‌ها نفوذ کنند. پس از بررسی منطقه سه نفری از قله برده هوش به محل پارک خودروی تویوتا در ارتفاع پایین دست می‌روند. اما مهدی روحانی سوئیچ ماشین را در داخل دیدگاه جا گذاشته بود.

به گفته حاج میرزامحمد سلگی هر سه نفر داخل جاده بوده اند که خمپاره‌ای زوزه کشان با رد شدن از شانه جاده به ته دره اصابت می‌کند. گرای آن‌ها توسط دشمن گرفته شده بود؛ به فاصله یک دقیقه خمپاره دوم نزدیک‌تر می‌خورد و خمپاره سوم زیر پای سلگی منفجر می‌شود. بر اثر اصابت این خمپاره پای راست سردار سلگی کاملاً قطع می‌شود و پای چپش نصفه و نیمه به پوست آویزان بود.

تلخیصی از کتاب «آب هرگز نمی‌میرد»/ فرمانده‌ای که با پاهای قطع شده فاتح مرصاد شد

حاج مهدی روحانی از طریق بی سیم به مقر اطلاع می‌دهد که پای حاج میرزا قطع شده است و ماشین قابل استفاده نیست. عباس مالمیر معاون گردان حضرت اباالفضل العباس (ع) با تویوتا، خودش را از مقر گردان به محل انفجار می‌رساند. میرزامحمد سلگی به پشت تویوتا خوابانده شده و از شدت درد تا بانه بیهوش می‌شود. بر اثر این انفجار هر دو پای سردار سلگی مثل هم از زیر زانو قطع شدند و استخوان ها از بالای زانو‌های هر دو پا تا کشاله ران شکسته و پر از ترکش بودند.

نقاهت پس از جانبازی

میرزامحمد سلگی به همراه سایر مجروحین از طریق هلی‌کوپتر به بیمارستانی در تبریز می‌روند. در تبریز روزی سه بار گردی زخم پا‌های قطع شده سلگی توسط تیم پرستاری ویژه شستشو داده شد. پس از آن با دستور تیم پزشکی سلگی از طریق هواپیمای سی ۱۳۰ به تهران منتقل و در بیمارستان مهر بستری شد. با شنیدن خبر، تعداد زیادی از بچه‌های گردان اباالفضل العباس (ع) نهاوند برای عیادت فرمانده‌شان به بیمارستان مهر رفتند. همچنین آیت الله علی مشکینی رئیس و نماینده وقت مجلس خبرگان رهبری که دیدار‌هایی با بچه‌های گردان نهاوند داشت؛ با تماس تلفنی جویای حال میرزامحمد سلگی می‌شود. با مشورت پزشک معالج و تشکیل کمیسیون پزشکی برای ادامه روند درمان سلگی به کشور آلمان اعزام شد.

تلخیصی از کتاب «آب هرگز نمی‌میرد»/ فرمانده‌ای که با پاهای قطع شده فاتح مرصاد شد

سفر اول به آلمان

میرزامحمد سلگی از طریق فرودگاه فرانکفورت در بیمارستان آخن آلمان بستری شد. پس از دو هفته اقدامات درمانی، اولین عمل جراحی بر روی پا‌های او انجام شد. هر دو پای او را از زیر زانو مساوی کردند، زخم و هر دو قسمت بالایی زانو را بستند. پس از یک ماه بهبودی نسبی پیدا کرد و توانست با استفاده از ویلچر در بخش بچرخد. در بیمارستان آخن آلمان سلگی با جانبازان مختلف ایرانی آشنا می‌شود، زبان آلمانی را دست و پا شکسته یاد می‌گیرد و به تبلیغات رسانه‌ای غرب علیه ایران که با کمک منافقین صورت می‌گرفت پاسخ می‌دهد. به همین دلیل فعالیت فرهنگی و اطلاع رسانی خود را در مسجد مسلمانان آخن با کمک اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان شروع می‌کند.

استقبال باشکوه در نهاوند

میرزامحمد سلگی پس از چهار ماه حضور در آلمان، زمستان ۱۳۶۶ به نهاوند بازگشت و مورد استقبال گسترده و باشکوه مردم نهاوند قرار گرفت. او پشت تریبون برای جمعیت استقبال کننده سخنرانی کرد و مردم عادی، خانواده شهدا و رزمندگان، معلمان و دانش آموزان و مسئولین به دیدارش رفتند.

سفر دوم به آلمان

مرحله دوم سفر سردار سلگی به آلمان برای ادامه درمان در دی ماه ۱۳۶۶ صورت گرفت. به مدت دو ماه در «خانه ایران» شهر آخن ساکن بود و فیزیوتراپی تا آماده شدن پا‌های پروتزی در این مدت برای او صورت گرفت. با آماده شدن پا‌های مصنوعی و امکان راه رفتن میرزامحمد، بار دیگر حال و هوای رفتن به جبهه های جنگ در ذهنش خطور کرد.

تلخیصی از کتاب «آب هرگز نمی‌میرد»/ فرمانده‌ای که با پاهای قطع شده فاتح مرصاد شد

فرماندهی سپاه نهاوند

سردار سلگی اسفند ۱۳۶۶ به نهاوند بازگشت و به عنوان فرمانده سپاه نهاوند معرفی شد. اما دوباره عازم مناطق عملیاتی شمال غرب شد و در عملیات والفجر ۱۰ حضور یافت. در ۲۵ اسفند ۱۳۶۶ شاهد بمباران شیمیایی شهر حلبچه توسط هواپیما‌های عراقی بود. در این بمباران گردان اباالفضل العباس (ع) نهاوند نیز مورد حمله شیمیایی قرار گرفت و چند شهید داد. به گفته سردار سلگی بمباران شیمیایی حلبچه باعث شد تا مردم نهاوند میزبان کرد‌های حلبچه باشند و تمام امکاناتشان را برای کمک به آنان بسیج کنند.

ریاست ستاد لشکر

فروردین ۱۳۶۷ فرماندهی لشکر انصارالحسین (ع) به حمید سالکی که یک فرمانده نهاوندی بود رسید. به پیشنهاد سالکی، سلگی با حفظ سمت فرماندهی سپاه نهاوند به ریاست ستاد لشکر رسید. به همین دلیل هفته‌ای دو روز در نهاوند بود و مابقی روز‌ها به ستاد لشکر در منطقه کوهستانی «چارزبر» حد فاصل کرمانشاه به اسلام آباد غرب می‌رفت. نیمه اول سال ۱۳۶۷ با ورود آمریکا به خلیج فارس و بمباران شیمیایی شهرها، کفه جنگ به نفع رژیم بعث عراق برگشت. میرزامحمد سلگی یگان‌های حاضر در تنگه چهارزبر که در اردوگاه شهید محمود شهبازی حضور داشتند به حالت پدافندی درآورد.

ایستادگی در چارزبر

۲۷ تیر ۱۳۶۷ پیام امام خمینی (ره) مبنی بر پذیرش قطعنامه ۵۹۸ پخش و وضعیت جنگی بین ایران و عراق پس از ۸ سال به آتشبس مبدل شد. از طرفی رژیم بعث عراق از تحرکات خود دست نکشید و با پیشروی به داخل خاک ایران علیرغم پذیرش قطعنامه، اهواز و خرمشهر در معرض سقوط قرار گرفتند. به همین دلیل گردان‌های اباالفضل العباس (ع) و قاسم ابن حسن (ع) برای مقابله به خط جنوب فرستاده شدند. ۳ مرداد ۱۳۶۷ فرمانده لشکر از سردار سلگی میخواهد گردان حضرت علی اکبر (ع) را نیز به جنوب بفرستد. اما دیر رسیدن اتوبوس‌ها و حمله منافقین از سرپل ذهاب این گردان را در چارزبر ماندگار و میرزامحمد سلگی را آماده فرماندهی برای مقابله با هجوم منافقین کرد.

تلخیصی از کتاب «آب هرگز نمی‌میرد»/ فرمانده‌ای که با پاهای قطع شده فاتح مرصاد شد

با هجوم منافقین به سمت کرمانشاه، فرماندهی میدان عملیات عملاً برعهده سردار میرزامحمد سلگی افتاد. او به کلیه یگان‌‌های حاضر در اردوگاه «شهید شهبازی» در تنگه چارزبر آماده باش کامل داد. نیرو‌های اطلاعات و عملیات را برای بررسی به جلو فرستاد و نیرو‌هایی برای بسیج مردمی به عقب ارسال کرد. سلگی مصمم بود با وجود کمبود نیرو و تجهیزات راه منافقین را در تنگه چارزبر سد کند. او با پا‌های قطع شده به سمت تنگه حرکت کرد و بر فراز یکی از ارتفاعات برای اشراف بر خط دشمن مستقر شد. نیرو‌های منافقین با تجهیزات کامل برای مقابله در تنگه آماده شدند و در طرف مقابل علاوه بر گردان‌های حاضر در چارزبر نیرو‌های مردمی از دو استان همدان و کرمانشاه رسیدند.

با این مقاومت سپهبد شهید «صیاد شیرازی» با یک هلیکوپتر ۲۱۴ منطقه را بررسی میکند و در اردوگاه شهید شهبازی با میرزامحمد سلگی وضعیت منطقه را ارزیابی می‌کنند. سلگی از فرمانده لشکر در جنوب میخواهد تا گردان‌های اباالفضل العباس (ع) و قاسم ابن حسن (ع) را به چارزبر بفرستد. زانو‌های او بر اثر پیمودن مسافت بسیار و بالا و پایین رفتن از ارتفاعات زخم می‌شوند. حسین همدانی با اصرار از او می‌خواهد تا به عقب برگردد، اما نمی‌پذیرد و تا انتهای عملیات مرصاد در منطقه چارزبر حضور میدانی دارد. او با تدبیر و تجربه تنگه چارزبر را با احداث خاکریز بست، آرایش نیرو‌ها را در ارتفاعات اطراف چید و فرماندهی مقابله با منافقین با پشتیبانی هواپیما‌های و هلی کوپتر‌های ارتش را برعهده داشت.

۴ مرداد ۱۳۶۷ گردان اباالفضل العباس (ع) نهاوند به فرماندهی «مهدی ظفری» از جنوب به تنگه چارزبر رسید و کار عملیات تعقیب را عهدهدار شد. این گردان توانست تعداد از منافقین را اسیر و به کرمانشاه بفرستد. با پایان عملیات مرصاد سلگی به نهاوند بر می‌گردد. مردم نهاوند برای استقبال از پیکر شهدا و فاتحان مرصاد تا دروازه شهر آمده بودند. سپس میرزامحمد سلگی برای مردم سخنرانی کرد و از مجاهدت‌ها و رشادت‌های مردم نهاوند که ۴۵۰ شهید از ۸۵۰ شهید خود را در گردان اباالفضل العباس (ع) تقدیم کرده بودند؛ تقدیر کرد. 

انتهای پیام/ 121

نظر شما
پربیننده ها