گروه فرهنگ و هنر دفاعپرسـ رسول حسنی؛ کتاب سلیم بن قیس هلالی اولین و مهمترین کتاب شیعی در قرن اول اسلام است که به دست یکی از مریدان و اصحاب اهل بیت به نام سلیم بن قیس نوشته شد. این اثر مورد تائید ائمه اطهار قرار گرفته و به مطالعه آن سفارش فرمودهاند.
متن زیر بخشی از نوشتار «نفس نبی» که بازخوانی این اثر تاریخی است بهمناسبت ایام شهادت امیرالمومنین (ع) منتشر میشود، که قسمت چهارم آن را در ادامه میخوانید.
افتخار شیعه بودن
ما مفتخریم که شیعه تو باشیم چراکه اگر خداوند به ما فضیلتی داده است بهخاطر پیامبر (ص) و اهلبیت اوست، نه بهخاطر خودمان و نه قبائلمان و نه خانوادههایمان. اقرار میکنم که آنچه از خیر دنیا و آخرت که بدان دستیافتهام فقط از شما اهلبیت بوده و نه کس دیگری. اقرار میکنم که پیامبر (ص) فرمود: «من و برادرم علی بن ابیطالب تا آدم با یک طینت هستیم و فرمود:
«من و اهل بیتم نوری بودیم که چهارده هزار سال قبل از آنکه خداوند آدم را خلق کند در پیشگاه پروردگار مشغول عبادت بودیم. وقتی خداوند آدم را خلق کرد آن نور را در صلب او قرار داد و او را به زمین فرستاد. سپس آن نور را در صلب نوح در کشتی حمل نمود. سپس در صلب ابراهیم آن را به آتش پرتاب کرد. سپس خداوند همچنان ما را از صلبهای با شرافت به رحمهای پاک و از رحمهای پاک به صلبهای با شرافت بین پدران و مادران منتقل میکرد که هرگز یکی از آنها بهصورت زنا با یکدیگر ملاقات نکردند.»
اقرار میکنم که پیامبر (ص) بین هر دو نفر از اصحابش برادری قرار داد و بین تو و خودش برادری قرار داد و فرمود: «تو برادر من و من برادر تو در دنیا و آخرت هستم.» اقرار میکنم که پیامبر (ص) زمین مسجد خود را خرید و آن را بنا کرد و سپس در اطراف آن ده خانه بنا کرد که نُه خانه برای خود و دهمی را در وسط آنها برای تو قرار داد و هر دری که به مسجد باز میشد بهجز در خانه تو را مسدود کرد.
آنگاه دراینباره بعضی سخنانی گفتند و پیامبر (ص) فرمود: «من در خانههای شما را نبستم و نه در خانه او را باز گذاردم، بلکه خداوند به من دستور بستن در خانههای شما و باز گذاردن در خانه او را داد. همچنین پیامبر (ص) همه مردم را جز تو نهی کرد از اینکه در مسجد بخوابند و منزل تو و پیامبر (ص) در مسجد یکی بود. عمر اصرار داشت شکافی بهقدر چشم از خانهاش به مسجد باز کند، ولی حضرت اجازه نداد و فرمود:
«خداوند به حضرت موسی (ع) دستور داد تا مسجد پاکیزهای بنا کند که جز او و هارون و دو پسرش در آن سکونت نکنند، به من هم دستور داده مسجد پاکیزهای بنا کنم که جز من و برادرم و دو پسرش در آن سکونت نکنند.»
اقرار میکنم که پیامبر (ص) در روز غدیر خم تو را فراخواند و ولایت تو اعلام کرد و فرمود: «حاضران به غائبان برسانند. تو نسبت به پیامبر (ص) همچون هارون نسبت به موسی هستی و تو صاحباختیار هر مؤمنی بعد از پیامبری (ص). وقتی پیامبر (ص) اهل نجران را برای مباهله دعوت کرد کسی جز تو و همسرت و دو پسرت را همراه نیاورد.»
پیامبر (ص) در روز فتح خیبر پرچم را به دست کسی داد که خدا و رسولش را دوست میدارد و خدا و رسولش او را دوست میدارند ترسو و فرار کننده نیست و خدا خیبر را به دست او فتح میکند و شهادت میدهم آنکس تو بودی که ثابتقدم و صاحب فتح بودی.
اقرار میکنم که پیامبر (ص) تو را برای ابلاغ سوره (برائت) فرستاد، و ابوبکر را برگردانید بعدازآنکه او را فرستاده بود و این بهخاطر امر الهی بود که پیامبر (ص) از قول خداوند فرمود: «از جانب تو کسی حق رساندن پیام ندارد مگر کسی که از خودت باشد.»
هیچ کار مشکلی برای پیامبر (ص) پیش نیامد مگر آنکه بهخاطر اطمینانی که به تو داشت، تو را پیش میفرستاد. هیچگاه تو راا به اسم صدا نزد مگر به نام برادر. پیامبر (ص) در آخرین خطابهای که برای انصار و مهاجر ایراد کرد فرمود: «ای مردم، من در میان شما دو چیز باقی گذاردم که تا به آن دو تمسّک دارید هرگز گمراه نمیشوید: کتاب خدا و اهل بیتم.»
پیامبر (ص) تو را در غدیر خم برای مردم منصوب نمود، و سپس خطابهای ایراد کرد و فرمود: «ای مردم، آیا میدانید که خداوند عز و جل صاحباختیار من است و من صاحباختیار مؤمنین هستم و من از خود آنان به ایشان صاحب اختیارترم؟» گفتند: «بلی، یا رسولالله.»
فرمود: «برخیز، ای علی.»
تو برخاستی، حضرت فرمود: «هر کس من صاحباختیار او هستم این علی صاحباختیار اوست. پروردگارا، هر کس او را دوست میدارد دوست بدار و هر کس او را دشمن میدارد دشمن بدار.»
در همان غدیر خم سلمان برخاست و عرض کرد: «یا رسولالله، ولایت و صاحباختیاری او چگونه است؟»
فرمود: «ولایت و صاحباختیاری او همچون ولایت من است. هر کس من نسبت به او از خودش صاحب اختیارترم علی هم نسبت به او از خودش صاحب اختیارتر است.»
خداوند تعالی هم این آیه را نازل کرد: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً»[1] پیامبر (ص) سه مرتبه تکبیر گفت و فرمود: «کمال نبوت من و تکمیل دین خدا ولایت علی بعد از من است.»
ابوبکر و عمر برخاستند و گفتند: «یا رسولالله، آیا این آیه مخصوص درباره علی است؟!»
فرمود: «آری، درباره او و جانشینانم تا روز قیامت است. گفتند: یا رسولالله، آنان را برای ما بیان فرما. فرمود: برادرم و وزیرم و وارثم و وصیّم و جانشینم در امتم و صاحباختیار هر مؤمنی بعد از من علی، سپس پسرم حسن، سپس پسرم حسین، سپس نُه نفر از فرزندان پسرم حسین، یکی پس از دیگری، که قرآن با آنان و آنان با قرآناند. نه آنها از قرآن جدا میشوند و نه قرآن از ایشان جدا میشود تا بر سر حوض بر من وارد شوند.»
پیامبر (ص) تو را و فاطمه و دو پسرت حسن و حسین را جمع کرد و رو کسایی بر روی شما انداخت و فرمود: «اینان اهل بیت من و فامیل و اقربای من هستند. آنان را ناراحت میکند آنچه مرا ناراحت میکند، و مرا اذیت میکند آنچه آنان را اذیت میکند، و مرا به تنگ میآورد آنچه آنان را به تنگ میآورد. رجس و پلیدی را از ایشان ببر و آنان را پاک گردان.»
امسلمه عرض کرد: «یا رسولالله من هم با شما هستم؟»
فرمود: «عاقبت تو به خیر است، ولی آیه «إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرا»[2] فقط درباره من و برادرم و دخترم فاطمه و دو پسرم و نه نفر از فرزندان پسرم حسین بهطور خاص نازل شده و احدی غیر از آنان در این آیه همراه ما نیست.»
در جنگ تبوک که تو در مدینه ماندی به پیامبر (ص) عرض کردی: «چرا مرا در مدینه بجای خود گذاشتی؟»
فرمود: «مدینه جز من یا تو صلاحیت دیگری را ندارد و تو نسبت به من همچون هارون نسبت به موسی هستی مگر در اینکه پیامبری بعد از من نیست؟»
اقرار میکنم که هر کس گمان کند که پیامبر دوست دارد و بغض تو در دل دارد، دروغ میگوید، زیرا تو از پیامبری و پیامبر از توست هر کس تو را دوست بدارد پیامبر را دوست داشته و هر کس پیامبر را دوست بدارد خدا را دوست دارد. هر کس بغض تو را دارد پیامبر را مغبوض داشته و هر کس پیامبر را مغبوض بدارد خدا را مغبوض داشته است.
ادامه دارد...
[1] امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام کردم و اسلام را بهعنوان دین شما راضی شدم. (مائده ۳)
[2] احزاب 33
انتهای پیام/ 161