معرفی کتاب؛

«ره یافته»

کتاب «ره یافته» زندگی نامه شهید «یزدان حصاری» از شهدای خراسان شمالی است که «علی حصاری» پسر این شهید بزرگوار آن را به صورت داستان نوشته است.
کد خبر: ۳۹۶۵۰۳
تاریخ انتشار: ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۱۴:۴۸ - 13May 2020

«ره یافته»به گزاش خبرنگار دفاع‌پرس از خراسان شمالی، کتاب «ره یافته» زندگی نامه شهید «یزدان حصاری» از شهدای شهرستان بجنورد مرکز استان خراسان شمالی است که «علی حصاری» پسر این شهید بزرگوار آن را به صورت داستان نوشته است و در سال ۱۳۹۸ از سوی انتشارات معبر اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس خراسان شمالی به چاپ رسید.

شهید «یزدان حصاری» که چهار سال در جبهه­‌های حق علیه باطل و در چند عملیات مهم حضور داشت در داستان این کتاب به نام «بابا قهرمان» ایفای نقش می­ کند تا زمانی که به شهادت می­ رسد. حوادث اصلی داستان پیرامون شخصیت آن شهید شکل می­ گیرد.

در مقدمه این کتاب آمده است:

تاریخ دفاع مقدس سرشار از حماسه و ایثار و از خودگذشتگی است و این حماسه جاوید در قرن استعمار‌های رنگارنگ و فریب مدرنیسم، چون خورشیدی ظلمت­‌های تردید را می­ شکافد و حقیقت ایمان پاک و اخلاص را به جهان تیره شده از تباهی نشان می­ دهد.

استعمار نوین با در دست داشتن دستگاه­‌های تبلیغاتی مسموم بربریت را بشریت و جاهلیت را پیشرفت جا می­زند و از هیچ دروغ و افترایی ابا ندارد. اکنون سال­ هاست که از آن واقعه بزرگ (دفاع مقدس) می­ گذرد. واقعه­‌ای که هنوز ابعاد گسترده آن به درستی درک نشده و حداقل امتیاز آن آبرو و حیثیت برای کشور و مسلمانان جهان بود.

بیداری جهان اسلام و مستضعفین و رهبری بی­ نظیر امام خمینی (ره) دل­‌ها و جان­‌های بی­شماری را شیفته خود کرد و راه نوینی برای مبارزه با شیاطین در مقابل آزادگان جهان قرار داد.

این کتاب که در اصل قرار بود به صورت زندگی­نامه پدرم، شهید یزدان حصاری، نوشته شود به همت اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش­‌های دفاع مقدس خراسان شمالی به صورت داستانی به چاپ رسید تا علاقه­‌مندان و جوانان گوشه­‌ای از حماسه­‌ها و جانبازی­‌های رزمندگان دوران دفاع مقدس را خوانده و از حقایق ناب آن آگاه شوند.

قسمتی از متن کتاب:

«دیگر ماجرا دعای عهد امام زمان (عج) بود که هرکس چهل شبانه روز آن را بخواند از یاران امام زمان (عج) خواهد شد و آن حضرت را خواهد دید.

رزمنده­‌ای به شوخی گفت:

اگر قبل از چهل روز خواندن شهید شدیم چه؟

اینکه خیلی خوبه، آن وقت راه چهل شبه را یک شبه رفته­ ای.

این حاضرجوابی­‌ها و شیرین سخنی­‌ها همه را سرحال می­ آورد.

یکی از دل مشغولی­‌های رزمندگان در سنگر‌ها رادیو بود؛ و بدترین اخبار این دستگاه رادیو عراق بود که با یک لهجه خاص فارسی اراجیفی را سرهم می­ کرد، به طوری که گاه موجب خنده و استهزای رزمندگان می­ شد. رادیویی که همه چیز را وارونه می­ گفت و از رشادت‌ها و دلاوری­‌ها و تکاوری­‌های سربازان ترسوی عراق تعریف­‌ها می­ کرد و داستان­‌ها سر هم می­ کرد و بدترین توهین­‌ها را به اسلام و ایران و سربازان غیور ایران و امام و سپاه و ... می‌کرد.

بابا قهرمان می­ گفت: ببینید عزیزان یکی از معجزات بزرگ در قرن ما همین انقلاب است که با این همه دشمن مثل آمریکا، شوروی، صدام، مناقین و ... باز هم اسلام و حکومت اسلامی ما با اقتدار پیروز است و کشتی این انقلاب به پیش می­ رود، دیگر از این معجزه آشکارتر وجود ندارد.

بابا قهرمان نامه­‌هایی برای خانواده می­ فرستاد. متن این نامه­‌ها هم مثل دل خودش ساده و بی­ تکلف بودند. برای خانواده او هر نامه­‌ای می­ توانست آخرین نامه باشد. شهادت، اسارت، مجروح شدن دیگر امری عادی برای آن­‌ها شده بود. در غیرعادی­ترین جنگ قرن نترسیدن از مرگ و رفتن به استقبال آن از تفکرات نهضت حسینی بود که تمام معادلات دشمن را به هم ریخته بود. شوخی با مرگ جدی­ترین چالش ذهن­‌های بیمار شرق و غرب و علامت تعجب بزرگ دوران جاهلیت مدرن بود که هیچ­گاه آن را درک نخواهند کرد.

بابا قهرمان با لحن شوخی رو به احسانی کرد و ­گفت:

این تیر و ترکش­‌ها و خمپاره­‌ها ملاحظه سن و سال مرا می­ کنند و به من نمی­خورند ...

سایه­ ات برقرار باشه عمو قهرمان. شما ستون این جمع هستید.

شهادت لیاقت می­خواهد برادر! شاید ما لایق آن نیستیم.»

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها