دفاع پرس گزارش می‌دهد؛

حکایت میزبانی شهدا از مهمانان غریب شب‌های تاریک ولی پر نور قدر در اهواز

شب‌های قدر راهروهای گلزار شهدای اهواز حال و هوای دیگری دارد، این قبرستان غریب این روزهای بحرانی میزبان زوج‌های جوانی است که طلب حاجت می‌کردند از مزار سردار شهید «علی هاشمی» که نیزارهای هور هنوز بوی عطرش را به مشام اهالی کارون می‌رسانند.
کد خبر: ۳۹۶۵۸۹
تاریخ انتشار: ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۰۹:۴۶ - 14May 2020

شب های تاریک و پر نور غریب قدر در اهواز که لبریز از عطر و گلاب گلزار شهدایند

گروه استان‌‌ها دفاع‌پرس - هوشنگ نوبخت؛ یکی از مراسم‌های معنوی و تاثیرگذار تقویم کشورمان، مراسم احیا شب‌های قدر ماه مبارک رمضان است. شب‌هایی تاریک که نورانی‌ترین آن را رزمندگان اسلام در دل سنگرهای خاکی جنوب تجربه کردند و با عشق آن را در دفاتر خاطرات‌شان ثبت کرده و همیشه با اشک شوق از آن لحظات معنوی یاد می کنند.

امسال اما با توجه به توصیه‌های ستاد ملی مبارزه با کرونا مبنی بر رعایت فاصله‌گذاری اجتماعی و تعطیلی اماکن مذهبی این شب‌ها مظلومیت، غربت و قداست دیگری به خود گرفته‌اند.

در این میان اهالی دل بسته به دل سوخته مادران شهدا، دل از شب های نورانی احیا نمی کنند و راه را برای رسیدن به مقصد بی‌نهایت عاشقی در دل گلزار شهدا جستجو می کنند.

ماسک زده‌اند اما حرف‌ها دارند با شهدایی که گاه نام شان آشناست و گاه نیست، دستکش پوشیده‌اند اما همچنان لمس می‌کنند سنگ مزارهایی که گاهی گرد غربت و بی‌کسی گرفته‌اند، نه از باب نداشتن زائر که از باب سفر کردن اخروی مادرانی که دیکر نیستند تا گلاب بیاورند و مزار فرزند شهیدشان را عطر افشانی کنند.

این شب‌های قدر راهروهای گلزار شهدای اهواز حال و هوای دیگری دارد. در گوشه گوشه ی این قبرستان غریب این روزهای بحرانی نشسته بودند زوج های جوانی که طلب حاجت می کردند از مزار سردار شهید «علی هاشمی» که نیزارهای هور هنوز بوی عطرش را به مشام اهالی کارون می رسانند.

کنار مزاری نشسته بود و خیره به شمعی که سوختن را خوب بلد است. خودش را زینب معرفی کرد و گفت: تازه ازدواج کرده است و شوهرش بسیجی فعال مسجد پاداد شهر اهواز است.

بانوی جوان گزارش ما که قدر دانستن شب‌های قدر را قدردانی از حضور معنوی و روح پروردگار در قالب جسم انسان های فرهیخته و دل داده می‌داند از آرامش حاکم بر فضای گلزار شهدا می‌گوید و اعتقاد دارد؛ سکوت این فضا پر از حرف‌های ناگفته جوانانی است که از هزار آرزو دل بریدند تا نفس مردمان شان از هجوم دشمنان بریده نشود.

«زینب حسینی» را در خلوت معنوی اش رها کردیم و چشم به قاب دیگری بستیم که یک روحانی جوان با همسرش چنان محو فضای پر حزن و اندوه حاکم بر درد دل با شهیدشان شده بودند که دست‌های رو به آسمان شان را می‌شد به قاب دوربین پیوند داد و لحظه‌ای ماندگار را ثبت و ضبط کرد.

گفت که در جوار مزار شهدای گمنام، رویش نمی شود که خودش را معرفی کند و تنها خواست که حرفش را منتقل کنیم شاید که اثری بر نفری بگذارد. روحانی مخاطب ما اهل ایذه بود و همسرش خواهر شهیدی که هنوز پیکرش را پیدا نکرده‌اند و تنها همین بهانه باعث شده که سال‌ها شب‌های پنجشنبه را بر گلزار شهدا می‌آیند و مزار چند شهید گمنام را عطر افشانی می‌کنند و حرکت معنوی شان را تسکینی می‌دانند برای پذیرش دعاهایی که نثار شهید بی نام و نشان‌شان کرده‌اند.

وقتی روحانی دلداده و عاشق نام علی(ع) از خوشحالی اش بابت حضور در این فضای آرام‌بخش می‌گوید، همسرش ماسک را کنار می‌زند تا اشک‌هایش را پاک کند و جمله‌ای بگوید. 

جمله‌اش می‌تواند تیتر خیلی از رسانه‌ها باشد وقتی می‌گوید؛ همه از کرونا و حاشیه‌هایش می‌گویند و دنبال راهی می‌گردند تا خودشان را از این فضا جدا کنند و به آرامش و آسایش نسبی برسند، ولی من و همسرم با حضور در گلزار شهدا به چنان آرامشی می‌رسیم و از این فضای پرآشوب کرونا فاصله می‌گیریم که تصورمان این است در این فضای روحانی هیچ التهابی از این بحران جهانی وجود ندارد و نیست.

از این زوج دلداده که دل بسته‌اند به آرامش فضای معنوی حضور شهدا در گوشه‌ای از شرق اهواز که محصور شده با دیوارهایی با نقش گل های لاله جدا می‌شوم تا کمی به حال دل خودم عنایت کنم و کمی بر مزاری بنشینم و با کسی حرف بزنم که می‌دانم به حرف هایم گوش می‌دهد و سکوت‌اش مایه آرامشم خواهد شد.

دقایقی قدم زدم و به مزار شهیدی رسیدم که چند صباحی قبل خبر سالگردش را در خبرگزاری دفاع مقدس منتشر کرده بودم و همین که اسم‌اش را دیدم احساس کردم که چقدر برایم آشناست و همین بهانه باعث شد که بر همین مزار بنشینم و ساعتی را با این شهید به گفت‌و‌گو بنشینم. گفت‌و‌گویی یک طرفه که کمتر رسانه‌ای حاضر است آن‌ را منتشر کند اما من آن را در هاله‌ای از ابهام و در دل این گزارش جای دادم تا بلکه خود شهید بطلبد و بتوانم از فردا در پی آن باشم که زندگینامه و خاطرات این شهید را جستجو کرده و به رشته تحریر درآورم و ماحصل آن را به تمام رسانه‌ها ارسال کنم.

نور شمع ها و چراغ ها و فانوس ها کم سو می شوند و زمزمه‌های دعا و نیایش رو به سکوت می‌نهند و من دفتر یادداشت‌ام را می‌بندم تا راهی شوم برای تنظیم مطلبی که به واسطه روحانی و معنوی بودنش بسیار سخت است که مخاطب من به صورت مکتوب بتواند فضای حاکم بر این ساعات از حضور من در گلزار شهدای اهواز در شب‌های قدر را آن گونه درک و لمس کند که من در این تاریکی پر نور فضای پر از عطر و گلاب تجربه کردم.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها