به گزارش خبرنگار دفاعپرس از ساری، شهید «علیجان ابراهیمی» فرزند «ابوالقاسم» در تاریخ 13 دی 1344 در روستای درویش علمبازی بازگیرکلای بابل به دنیا آمد و در تاریخ چهارم خرداد 1367 در منظقه عملیاتی شلمچه به شهادت رسید.
روایت خاطرهای از برادر شهید:
زمانیكه عراق فاو را میگرفت، برادرم حضور داشت. مدتی بود كه با خانواده تماس نگرفته بود. پس از مدتی بیخبری، با منزل یكی از اقوام تماس گرفت و به همسرش گفت، شیمیائی شده و در بیمارستان بستری است. دوستانش به او میگفتند: مدتی است به خانواده سر نزدی! بهتر است به مرخصی بروی. میگفت: یك سر به شلمچه میزنم، بعد میروم. وقتی به شلمچه رسید، با تك عراقیها مواجه شد.
عده ای از نیروهای خودی در حال عقب نشینی، در منطقه ای به نام سهراه مرگ، جمع شده بودند. وقتی تانك عراقیها به سمت آنها شلیك كرد، همه داخل سنگر رفتند، جز علیجان. وقتی گرد و خاك خوابید، دوستانش علیجان را دیدند كه سینه خیز به سمت آنها میآید.درحالیکه یك سمت بدنش زخمی شده بود. سنگر هم تخریب شده بود. تانكهای دشمن هرلحظه نزدیكتر میشدند. همه عقبنشینی كرده بودند، اما نتوانستند او را نجات دهند. پس از آن، كسی از او خبری نداشت. تا اینكه نه سال بعد، جنازه اش را آوردند.
فرازی از وصیتنامه شهید «علیجان ابراهیمی»:
ای مردمی که خود را با زد و بندهای دنیا مشغول کرده اید و ای کسانی که از خویشتن غافل شدهاید و ای کسانی که جز منافع خویش چیزی را طلب نمیکنید و ای کسانی که چشم طمع به انقلاب دوخته اید و انقلاب را فدای خود میکنید و ای کسانی که راه شهیدان را در پیش گرفته اید و خود از آن آگاه نیستید و یا هستید از مرگ من و دیگران عبرت گیرید و خود را از لجنزار جدا سازید و فضایل اخلاقی کسب کنید و در رضایت خدا کوشا باشید که فردا دیر است و مرگ هیچ گاه به شما خبر نخواهد کرد که کی میآید.
برادرانم و خواهران! من هدفم را شناختم و از روی جهل و نادانی کشته نشدم. من که مسلمان بودم و اسلام عزیز را قبول کردم در این زمان احساس کردم که در خدمت اسلام برای رشد کردن احتیاج به خون دارد و من بر حسب وظیفه با خود گفتم که خون خود را زیر درخت اسلام بریزم شاید با رطوبت خونم یکی از خوشههای کوچک جوانه بزند و رشد کند تا فردای قیامت همه خوشههای کوچک اسلام مرا شفاعت کند و این را هم بدانید که خداوند با معتقدین به اسلام فقاهی است.
انتهای پیام/