به گزارش خبرنگار دفاعپرس از خرمآباد، «محمود رادمنش» در بیستم شهریور سال ۱۳۴۵ در شهرستان بروجرد به دنیا آمد. دوران کودکی را در کانون خانواده ای مؤمن و معتقد سپری کرد و در سن ۷ سالگی وارد دبستان شد.
مشغول تحصیل در سال اول راهنمایی بود که عطر انقلاب به مشامش رسید و گر چه سنی نداشت و در دوران نوجوانی بود، ولی چون فرد کنجکاوی بود، با انقلاب و انقلابیون آشنا شد و فعالیت خود را در جهت پیروزی انقلاب شروع کرد و همواره در کنار مردم انقلابی در تظاهرات بود.
پس از پیروزی انقلاب نیز همراه با سایر انقلابیون به رویارویی با گروهک ها پرداخت و تحصیلاتش را تا سال اول دبیرستان ادامه داد.
پس از حمله ی عراق به ایران اسلامی و وقتی که جنگ زده ها مهاجرین به بروجرد آمدند، با این که ایشان از لحاظ مادی غنی نبود، ولی تا جایی که می توانست به جنگ زده ها کمک می کرد و از اثاث منزل گرفته تا پوشاک و مواد غذایی برایشان می برد.
عشق او به انقلاب و امام، ایشان را در فروردین ماه سال ۱۳۶۱ به جبهه کشاند و به عنوان بسیجی برای مقابله با متجاوزان عراقی راهی مناطق جنگی گردید.
وی در اعزام اول از ناحیه شانه و دست چپ مجروح شد و حدود دو ماه مورد معالجه قرار گرفت.
محمود پس از مداوا در بیمارستان جهت استراحت و کسب بهبودی کامل به منزل آمد و اهل فامیل و همسایگان به عیادتش می آمدند. وی آنها را تشویق می کرد تا به جبهه بروند.
جراحات وارده بر بدنش نتوانست خللی بر عزمش وارد کند و به محض این که بهبودی نسبی پیدا کرد، دوباره راهی جبهه شد. بار دوم از ناحیه ی سر مجروح و در یکی از بیمارستانهای تهران بستری شد، ولی برای معالجه او را به اراک بردند و در یکی از بیمارستانهای آنجا بستری کردند، تا این که بهبودی کامل حاصل شد. پس از ۱۵ ماه و ۱۷ روز حضور در جبهه در هشت اسفند سال 1364 در حین عملیات خیبر بر اثر اصابت ترکش به گردن به شهادت رسید و در گلزار شهدای بروجرد به خاک سپرده شد.
دست نوشته نامه شهید «محمود رادمنش»
به فرزندانتان هم راه شهدا را نشان دهید و آنها را به اسلام تشویق کنید. به برادرم بگویید که بعد از من جایم را در جبهه بگیرد. خیلی دوست داشتم که با او در جبهه باشم، ولی فعلا که این سعادت نصیبم نشد.
به مسجد بروید و در نماز جمعه حاضر شوید و برای امام، رزمندگان، اسیران، مجروحین و معلولین و بالاخره برای تعجیل در ظهور حضرت مهدی (عج) دعا کنید
به خواهرانم بگویید که شما را به خون شهدا، حجاب خود را رعایت کنید و می دانید که منظور من و هیچ کس دیگری از گفتن حجاب، چادر نیست و فقط چادر نشانه ی حجاب نیست، اگر وقار خود را حفظ کردید و مانند زینب (س) عمل کردید، حجاب را هم رعایت کرده اید. در آخر به شما می گویم که در این مصیبت صبر کنید که «ما إن الله مع الصابرين».
اگر پرسند کجا رفتم، بگویید کربلا رفتم به سوی شهدا رفتم، به دیدار خدا رفتم من از دنیای بی ارزش به سوی جنت المأوا به آن عهدی که من بستم، از آن ظلمی که من رستم به معشوقم بپیوستم که من شاد و شهید هستم اگر خواهی تو باور کن ندای عشق هم سر کن که من هم رهروی هستم.
«وتواصوا بالحق و تواصوا بالصبر» قسم به عصر که انسان همه در خسارت و زیان است، مگر آنان که به خدا ایمان آورده و نیکو کار شدند و به درستی پایداری و در دین یکدیگر را سفارش کردند.
(و به حفظ دین و اطاعت حق ترغیب و تشویق نمودند) و مردم غیور ایران لازم دانستم که تا آن جا که می توانم پیام خون بار شهیدان را به شما، شهید پروران برسانم.
امت عزیز ما از شهری آمده ایم و از مشکلات آن جا با خبر هستیم. می دانیم که زندگی کردن در شهر سختی دارد، ولی قبول داریم که زندگی در جبهه به مراتب مشکل تر است.
شما را به خون حسین قسم می دهم که به فرزندش وفادار بمانید و او را تنها نگذارید. بدانید که اگر این پیر را ترک کنید، نه شهدا و نه خدا از شما راضی نخواهند شد.
بیایید مانند آنان که جانشان را دادند، دنیا را فدای آخرت کنید. اگر می خواهید شکرانه ی این نعمت خدادادی راه انقلاب اسلامی به جا آورید، باید از آن حفاظت کنید و حفاظت از انقلاب فعلا در آمدن به جبهه تحقق خواهد یافت شکر این انقلاب را به جا آورید و از این دنیا بگذرید و به قول شاعر که می گوید: «گر مرد رهی میان خون باید رفت از پای فتاده سرنگون باید رفت تو پای در ره نه و از او هیچ مپرس خود راه بگویدت چسان باید رفت در آخر به شما می گویم که نصایح امام را خوب گوش داده و خوب تر عمل کنید».
انتهای پیام/