به گزارش خبرنگار دفاعپرس از ساری، سردار شهید «احمد كاكا» سال 1337 در بابل دیده به جهان گشود. از آنجا كه در خانوادهای كارگر بزرگ شده بود از همان كودكی با رنج و سختی آشنا شد به همين خاطر نتوانست درسش را ادامه بدهد و در يكی از كارگاهها مشغول به كار شد.
در سالهای 57-1356 به خدمت سربازی پرداخت و در همان زمان به فرمان امام از پادگان فرار كرد و در مبارزات آن روزهای حساس شركت داشت. پس از اینكه به بابل بازگشت از طریق برخی دوستان كه افكار انحرافی داشتند به افكار آنان نزدیك شد اما یك اتفاق مهم مسیر زندگی اش را به صراط مستقیم تغییر داد.
برادر شهید:
قاسم روایت میکند: میخواستم به جماران بروم تا امام را از نزدیك ببینم و از احمد خواستم كه چون تهران را خوب بلد است به عنوان همراه بیاید. او ابتداء سرباز زند ولی با اصرار من رهسپار تهران شدیم. وقتی كه به جماران رفتیم، امام درباره منافقان سخن میگفت. در میان بیاناتش سه بار تأكید كرد: «پس كی میخواهید به راه راست برگردید؟»
احمد میگفت: «من احساس كردم هر سه بار امام این حرفها را به من میگوید. آن روز نقطه شروع و برگشت من شد.»
كلام امام و حتّی نگاه امام تأثیر شگرفی در وجود شهید كاكا گذاشت. پس از مراجعت بلافاصله همه نوارها، عكسها و ابزاری كه بوی نفاق میداد را در حیاط خانه آتش زد و در اولین فرصت به مسجد گلشن رفته، به خیل عاشقان امام پیوست.
ابتدا در كمیته انقلاب اسلامی مشغول شد و پس از آن به عضویت سپاه پاسداران درآمد. او عقیده داشت كه آمدن او به سپاه، فقط به خاطر علاقه ویژه امام به سپاه بود. او میخواست در جایی خدمت كند كه از نظر رهبرش بهترین جا باشد. با آغاز جنگ تحمیلی رهسپار جبهه شد و در حماسههای مختلفی حضور داشت.
سردار شهید «كاكا» فردی خوشرو، زودجوش و بسیار عاطفی بود. همرزمانش فوق العاده دوستش میداشتند. دید وسیع از مسایل سیاسی و تحلیل درست اتّفاقات و اطّلاعات خوبی كه از موضوعات اسلامی داشت باعث شده بود كه در مواجهه با مخالفان منطقی برخورد كند و سعی داشت با ارائه دلایل قوی آنها را قانع كند آخرین بار به همراه پدرش به جبهه رفت. وقتی عملیات میخواست شروع بشود، از آنجا كه مسئولیت جمعی از رزمندگان را به عهده داشت به سجده افتاد تا از خدا تقاضای پیروزی كند. در این لحظه گروهانی در پشت سر او به سجده افتادند و به او اقتدا كردند.
سرانجام در 11/8/1361 در منطقه عین خوش در عملیات محرم بر اثر اصابت تیر مستقیم دشمن به قلب پاكش به خیل شهیدان وطن پیوست و پیكر مطهرش در آرامگاه گله محله آرام گرفت.
وصیتنامه شهید «احمد کاکا»:
الهی کان صغر فی جنب طاعتک عملی فقد کبر فی جنب رجائک املی. ای خدا اگر در مقابل طاعت علم اندک است در مقابل رجاء و امید به کرمت آرزویم بسیار است.
الهی کیف اتقلب من عندک بالحبیه محروماً و قد کان طنی بجودک ان تقلبنی بالنجاه مرحوماً
ای خدا چگونه از درگاه لطف تو ناامید برگردم در صورتی که به وجود و احسان تو حسن ظن بسیار دارم که به حالم ترحم کرده و عاقبت از اهل نجاتم میگردانی. خداوندا در موقعیتی واقع شدهام که این جبهه ام از داخل و خارج آزمایشی مناسب است و امیدوارم موفق شوم و عاقبت اگر سعادتی در انتظارم باشد به آرزویم برسم در زمانی واقع شده ایم که اسلام مورد تاخت و تاز ابرقدرتها واقع شده و این انقلاب که به رهبری خمینی کبیر جان گرفته روز به روز در حال رشد است هر بار از جهاتی مورد تاخت و تاز قرار میگیرد تا بلکه بدین طریق بتوان مسیرش را که از صراط مستقیم شروع به انحرافی در جهات و منافعشان برگردانند اما چه خیالهای پوچی چون خداوند متعال تکیهگاه و پشتیبان ما میباشد.
چه مزدوران فریب خورده داخلی و چه عمال وحشت زده خارجی در صدد نابودی انقلاب میباشد که یقین میدانم هیچگاه موفق نخواهند شد زیرا در دل نداریم و به فرموده رهبر عزیزمان چه بکشیم و چه کشته شویم پیروزیم عزیزان من اسلام زنده شده است و تمامی مراکز فحشا و فساد را از بین برده است و دارد به مرور زمان تمام فساد را از بین میبرد و اسلام در تمام زمینههای فرهنگی اجتماعی و سیاسی حاکم میشود و افکار جهانی را تحت الشعاع قرار میدهد عزیزان من اکنون با ظهور خمینی مکتب خود را با شناخت کامل انتخاب کرده ام و خدایا تو نیک میدانی که فقط برای تو متعالی شدن خودم قدم به این راه گذاشته ام زیرا اینگونه پذیرفتن مکتب است که در گوشت و پوست انسان ریشه میدواند.
قدآتیک یا الهی بعد تقصیری و اشرفی علی نفسی مقتدرا نادما منکسراً مستقیلاً مستغفرا منیبا مقر مذعنا معترفاً
اکنون آمدم به تو معبودا پس از تقصیر و اسرافم بر خودم عذر خواه و پشیمان و شکست خورده و گذشت خواه و آمرزش جو و بازگشته اقرار کننده و دل نهاده و گیری از آنچه کردم ندارم.
شهادت همسنگرم را میبینم غبطه میخورم و میگویم آن فرد لیاقت داشت ولی من ندارم سعی میکنم کمتر و بیشتر برای خدا کارکنم که خدا مرا پذیرفته و آرزوی مرا برآورده سازد ای خدای ترا به عزیزترین خونهای تاریخ ساز عالم یعنی خون شهیدان کربلای حسین قسمت داده شهادت شربت معنوی را نصیب من بگردان.
بله اینهائی که من گفتم یک جز از حرکت اسلام و انقلاب اسلامی است و برای این بود که به شماها و تمام کسانی که به نحوی با این انقلاب انسانساز موافق و یا مخالف هستند بگویم که نکند این محبتی که خدا بما اعطا کرده را از دست بدهید نکند که امپریالیزم چه شرق و غرب که تمامی ساعات خود را برای نابودی این انقلاب گذاشته موفق شود دوباره ظلمت را بر شما حاکم کند و نکند که ما راه گمراهان را برویم و خدا نور را از ما بگیرد بیایید تقبل از اینکه بر سر خود بزنیم راه درست انتخاب کنیم راه درست چیست راه درست حمایت و پشتیبانی خود را از روحانیت دریغ نکنید و تابع ولایت فقیه باشید.
هرگز استعمار نمیتواند کوچکترین ضربه ای به اسلام عزیزمان بزند (آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند) ولایت فقیه ولی اگر عکس آن باشید خواهید اسلام بدون روحانیت از مفهوم اصلی اش تهی شده و جز وسیله ای برای استعمار مردم بکار نرفته و فقط نگهبان و پاسداران آن روحانیت بوده که احکام و قانون را پیاده میکرده اند و این خواست دشمنان اسلام است که روحانیت در صحنه نباشد.
پدر و مادر و برادران و خواهران عزیزم! اگر باری بر دوش شما بودم مرا ببخشید و مبادا فکر کنید که پناه به جبهه فرار از زندگی است نه بلکه فرصتی است که بدست آمده و من خود را در تاریخ صدر اسلام میدانیم و فرصت دستیابی به فوز عظیم شهادت را که عین سعادت است غنیمت میشمارم و من از شما میخواهم تا آنجا که در توان دارید برای اسلام تبلیغ کنید و اگر من هر کاری و هر قدمی مخالف شما برداشته ام مرا حلال کنید و از من راضی باشید و از شما میخواهم که برای من ناراحت نباشید فقط امام را دعا کنید.
برادران و خواهرانم! من نماینده شما در این سنگرها هستم که سنگر اسلام و قرآن است و من در هر دو جبهه میجنگم برای اسلام و انقلاب اسلامی و امام خمینی آن بزرگ مرد تاریخ و آزادی انسانها خدایا بهترین لذتهای آخرین و دنیائی را من عطا کن و آن لذت بهترین که اسلام می باشد قبول به فرما و ان شاء الله اگر شهید شدم برای من گریه نکنید چون این سعادت است و من همیشه هراس آن داشتم که مرگی جز شهادت نصیبم شود. بخدا پناه میبرم و از او میخواهم این نفس سرکش شیطانی را در من خفه کند تا بتوانم در او فنا شوم حال که این وصیتنامه را مینویسم در حالی که از صحت کامل برخوردار به روی کاغذ میآورم.
من شخصی مسلمان و معتقد به خط امام هستم و از همه آنهائی که مرا میشناسند و یا دوستداران من هستند میخواهم که به جای خودم راهم را دوست بدارند و در ادامه آن تا مرز شهادت کوشا باشند چون این راه حسین (ع) است و باید خون داد تا اسلام احیاء شود و بفرموده رهبر عزیزمان کشته شدن حسین علیه السلام شکست نبود بلکه قیام برای خدا بود و قیام برای خدا شکست ندارد از همه شما خداحافظی میکنم.
خدایا به سوی تو شکایت میکنم از هواپرستی منافقین که به هلاکتمان اندازند برابر هر حقی باطلی دارند و برای هر زنده ای قاتلی تهیه کرده اند. ای خدا به تو روی میآوریم از سخت دلی منافقین که از خوف تو و با کافران آسیبمان رسانند و نزد آنان عزت طلبند و خدایا به حق رافت و رحمت ما را بر دشمنان اسلام و امام نصرت عنایت به همراه خداوندا همه مسلمین جهان را بر کفر جهانی پیروز و موفق بدار.
خدایا قلب آقا امام زمان (عج) آن ارباب بزرگ را که بر دلها جای دارد از ما راضی و خشنود بگردان.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
مورخه 9/6/61 روز شنبه ساعت 20/10
مقداری کتاب دارم با برادرم «محمدحسین منصف» تماس بگیرید هر جوری که خود صلاح میداند عمل کند از پول و حقوق من میتوانید برداشت کنید البته انفاق در راه خدا یادتان نرود و دو سال نماز و دو ماه روزه برایم بگیرید همیشه به یاد خدا باشید.
مرگ بر آمریکا، مرگ بر شوروی، مرگ بر اسرائیل
انتهای پیام/