به گزارش خبرنگار دفاعپرس از ساری، در سال 1335، در روستای «ایلال» و در خانوادهای کشاورز به دنیا آمد. با آمدنش، شادی را برای «محمد و زلیخا» به ارمغان آورد. «رضا» علیرغم میل به تحصیل، تا پایه ششم ابتدائی درس خواند. با این حال، به مطالعه آثار شهید مطهری و دیگر کتابها اهتمام زیادی داشت. او تا دوازده سالگی در ایلال زندگی کرد. از سیزده تا پانزده سالگی، در «ساری» سکونت داشت. سپس، از شانزده تا بیستوسه سالگیاش را در تهران سپری کرد؛ اما در نهایت، به ساری برگشت.
برادر شهید:
«موسی» روایت میکند: «قبل از پیروزی انقلاب که من در مقطع دبیرستان تحصیل میکردم، تصمیم گرفتم به تهران بیایم و در ایام تعطیلی تابستان کار کنم. سیدرضا در شرکتی بین جاده تهران ـ کرج و قزوین کار میکرد که حدود هزار کارگر در آنجا مشغول به کار بودند. ماه رمضان بود و 99 درصد کارگران روزه نمیگرفتند؛ به جز رضا و چند نفر دیگر.»
«سیدهزینب ایلالی»، بانوی مومنهای بود که در سال 1356 به نکاح رضا در آمد. ماحصل این زندگی مشترک، «زینب و رقیه» هستند. علاقه سیدرضا به خانوادهاش تا حدّی بود که در وصیتنامهاش نوشت: «همسرم! در این چند سال که با هم زندگی کردیم، اگر از حقیر رنجشی دیدید، عفو کنید. در تعلیم و تربیت فرزندانم کوشا باشید و آنها را یک مسلمان واقعی بار بیاورید.»
همسر شهید:
سیدهزینب از ارادت همسرش به امام خمینی روایت میکند: «او به حدّی به امام علاقمند بود که حتّی قبل از انقلاب، عکس ایشان همیشه در جیبش بود.»
این فرزند برومند وطن، در سال 1363 جامه پاسداری را به تن پوشید. او در طول حضورش در جنگ، عملیاتهایی چون کربلای پنج، والفجر چهار، شش و هشت را تجربه کرد. او در سال 1365، به عنوان راننده «حجتالاسلام مرتضوی»، که جانباز بودند، مأمور به خدمت شد.
سرهنگ عبداللهی که همکار سید رضا بود، در اینباره میگوید: «حضور سیدرضا در کنار آقای مرتضوی در مراسمهای مختلف، باعث شده بود که رضا مردم را به حضور در جبهه تشویق کند؛ امّا این خدمات، روح تشنهاش را سیراب نکرد.
او بیتاب رفتن به جبهه بود. هرچه آقای مرتضوی وی را توجیه کرد، قانع نمیشد. تا جایی که ایشان مجبور شد، قم نزد من بیاید تا شاید بتوانم سیدرضا را قانع کنم که به جبهه نرود؛ اما بیفایده بود. رضا بالاخره به جبهه رفت و در واحد مهندسی رزمی مشغول خدمت شد. او به عنوان راننده لودر و ماشینهای سنگین خدمت میکرد.» مسئولیت محور عملیاتی مهندسی لشکر 25 کربلا، از دیگر خدمات ارزنده سید رضا به شمار میرود. سید رضا، سرانجام در 1365/11/8 طی عملیات کربلای پنج در شلمچه، به جمع همسنگران شهیدش پیوست و بعد از گذشت ده بهار، در گلزار شهدای «ملا مجدالدین» ساری آرام گرفت.
وصیتنامه شهید «سیدرضا ایلالی»:
این وصیتنامهها است که انسان را میلرزاند و بیدار میکند (امام خمینی)
بسم الله الرحمن الرحیم
وصیتنامه اینجانب سیدرضا ایلالی فرزند سیدمحمد به شماره شناسنامه 269
اول بنام خداوند متعال درهم کوبنده ستمگران که آغاز هر سخنی بنام اوست. او که یاری دهنده مستضعفان و پاسدار حرمت خون شهیدان است.
سلام به پیشگاه والا و با عظمت مولا امام زمان (عج) و نائب بر حقش امام امت خمینی کبیر و درود به تمامی شهدای اسلام عزیز بالاخص شهدای انقلاب اسلامی ایران. خدای من شاهد باش که من برای رضای تو و فرمان روح خدا و برای احیاء دین و تداوم انقلاب منتسب به تو، به جبهه میروم نه برای چیز دیگر.
مادرم! امیدوارم که برای از دست دادن من غصه نخورید که شهادت نهایت حد تکامل یک انسان است و انشاءالله آماده از دست دادن بقیه فرزندان خود در راه خدا و اسلام باشید. مادر مهربانم از شما میخواهم که برایم گریه نکنید هر وقت به یاد من افتادی و خواستی گریه کنی در آن لحظه به یاد کربلای حسین (ع) باش که در آن زمان چگونه با کافران و ستمگران برای پابرجا ماندن اسلام و آزادی تمام مسلمین و محرومین از زیر سلطه یزید جنایتکار جانی جنگید و جان خود و فرزندان و عزیزانش را دو دستی تقدیم راه حق نمود.
من به خاطر اسلام در این راه قدم گذاردم و اسلام را در خمینی یافتم و حرف او حرف اسلام است و اسلام یعنی پیاده شدن احکام قرآن و قرآن کلام خداست پس شما باید سخن او را با جان دل پذیرا باشید و مبادا روزی فرا رسد که خدای نکرده چون مردم کوفه با او رفتار کنید. مادرم از اینکه فرزند خوبی برای شما نبودم عفوم نمائید.
برادرهایم شماها در جمهوری اسلامی وظایف سنگینی را باید به دوش بکشید. یک لحظه وقتتان را بیهوده به هدر ندهید برای پیشبرد انقلاب اسلامی لحظه ای ساکت ننشینید و آنچه در توان دارید بکوشید باید به حمایت شماها و سایر برادران حزب الله این انقلاب الهی به تمام جهان صادر گردد.
البته به رهبری نائب بر حق امام زمان (عج) امام امت (روحی له الفداء) گوش به فرمان امام عزیز باشید و در مسیر اسلام عزیز گام بردارید. و پشتیبان ولایت فقیه باشید. اما خواهرانم برایم گریه نکنید و در حفظ حجاب کوشا باشید.
شما ای همسرم مدت چندسالی که با هم زندگی کردیم اگر از حقیر رنجشی دیدید عفوم نموده که همسر خوبی برایتان نبودم در تربیت و تعلیم فرزندانم کوشا باش و آنان را یک مسلمان واقعی ببار بیاور.
خدایا به امام ما سلامتی و تندرستی همیشگی، به امت ما پشتکار و مقاومت و به رزمندگان ما صلابت و شجاعت، به روحانیت ما تقوا و عبادت و خدمت، به پاسداران ما شناخت مکتب و به دشمنان اسلام ذلت و پستی بیش از پیش عطا بفرما. به امید پیروزی رزمندگان اسلام بر کفر جهانی.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
والسلام و علیکم و رحمه الله و برکاته
«سید رضا ایلالی»
انتهای پیام/