شهید «اسماعیل عفتی»؛

پیرو خط امام باشید که راه امام، راه انبیاست

شهید «اسماعیل عفتی» در قسمتی از وصیت‌نامه خود آورده است: پدر و مادر عزیزم، پیرو خط امام باشید که راه امام، راه انبیاست و راه الله است.
کد خبر: ۴۰۰۰۲۰
تاریخ انتشار: ۱۷ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۲:۱۵ - 06June 2020

به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از آذربایجان‌شرقی، شهید «اسماعیل عفتی» در سال 1345 در شهر تبریز چشم به جهان گشود. وی در حالی که 16 سال بیشتر نداشت با اصرار فراوان راهی جبهه‌های حق علیه باطل شد و در 2 آبان‌ماه 1362 در عملیات والفجر 4 به شهادت رسید.

زندگی‌نامه شهید:

شهید «اسماعیل عفتی» در سال 1345 در محله داداش‌آباد تبریز متولد شد. سال 1351 برای تحصیل در مقطع ابتدایی وارد مدرسه اوحدی شد. قبل از ظهر مدرسه می‌رفت و بعد از ظهرها به پدرش در قهوه‌خانه کمک می‌کرد.

مقطع ابتدایی را با موفقیت به پایان رساند و راهنمایی را در مدرسه رازی ثبت‌نام نمود. در این مقطع بود که انقلاب اسلامی آغاز شد. او نیز در تظاهرات مردمی علیه حکومت پهلوی شرکت می‌کرد. در سن 15 سالگی به عضویت بسیج محله درآمد. از سن 16 سالگی قصد اعزام به جبهه‌ها را داشت اما به خاطر کمی سن، نتوانست اعزام شود.

او سرانجام با سفارش دوستانش موفق شد ثبت‌نام کند. سال 1360 به مهاباد اعزام شد. برای دومین بار، اوایل سال 1360 به جبهه جنوب اعزام و در عملیات رمضان شرکت کرد. شهریورماه 1361 به عضویت سپاه درآمد و دوره ورود به سپاه را در پادگان خاصبان گذراند. اوایل سال 1362 به جبهه غرب کشور اعزام و در عملیات والفجر 4 شرکت کرد و در این عملیات به شهادت رسید.

خصوصیات بارز شهید:

به نماز علاقه بیشتری داشت و مطیع امام بود. از اول انتقلاب وارد بسیح شده و دیگران را هم تشویق به این کار می‌کرد. وی علاقه خاصی به جبهه و شهادت داشت.

خاطرات، برادر شهید:

3 سال فاصله سنی داشتیم. من از او بزرگ‌تر بودم. بعد از انقلاب که جنگ شروع شد، دیگر تحمل خانه‌نشینی را نداشتم. او هم هوایی شده بود برود جبهه. گفتم تو که سنی نداری بروی جنگ.

تازه 15 سالش را تمام کرده بود. گفتم بگذار حداقل سن‌ات برای رفتن به جبهه قد بدهد، بعد برو. گفت حداقل که می‌توانم برای رزمنده‌ها آب برسانم.

سن‌اش کم بود و قبولش نمی‌کردند، می‌گفتند پدرش رضایت بدهد، می‌فرستیم. خلاصه پدر رضایت داد و اعزام شد. وقتی اسماعیل به جبهه می‌رفت، من قبل از او رفته و برگشته بودم. بدرقه‌اش کردیم، بعدها همزمان هر دو باهم در جبهه بودیم. به همدیگر نامه می‌دادیم.

فرازی از وصیت‌نامه شهید:

پدر و مادر عزیزم، پیرو خط امام باشید که راه امام، راه انبیاست و راه الله است. از شما تشکر می‌کنم که مرا بززگ کردید و تربیت کرده‌اید و به خدا قربانی‌ام داده‌اید. امیدوارم حلالم کنید.

مساجد را خالی نکنید که دشمنان از مساجد می‌ترسند. از الله اکبر شما می‌ترسند. شما پاسداران این مرز و بوم هستید. اگر مساجد ما خالی باشد، بدانید که دشمن فعالیتش را بیشتر می‌کند.

نگذارید فعالیت‌شان بیشتر شود. آبروی‌شان را ببرید. آن‌ها بین ملت ما هیچ پیروی ندارند. آن‌هایی که با اهل ایمان مخالفت می‌کنند، ملت نیز با آن‌ها مخالفت می‌کند. ان‌شاءالله کارشان تمام است.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها