گذری بر زندگی شهید «اسماعیل علیپور»

شهید «اسماعیل علیپور» پس از اتمام دوران دبیرستان و با آغاز جنگ تحمیلی به جبهه اعزم شد. این شهید والامقام مدتی پس از مجاهدت در راه پاسداری از وطن، سرانجام در 12 آبان‌ماه 1362 در عملیات والفجر 4 به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
کد خبر: ۴۰۰۰۴۲
تاریخ انتشار: ۱۷ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۳:۴۴ - 06June 2020

به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از آذربایجان‌شرقی، شهید «اسماعیل علیپور»، 5 مهرماه 1341 در تبریز دیده به جهان گشود. وی پس از اتمام دوران دبیرستان و با آغاز جنگ تحمیلی به جبهه اعزم شد. این شهید والامقام مدتی پس از مجاهدت در راه پاسداری از وطن، سرانجام در 12 آبان‌ماه 1362 در عملیات والفجر 4 به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

زندگی‌نامه شهید:

شهید «اسماعیل علیپور» 5 مهرماه 1341 در تبریز دیده به جهان گشود. مقطع ابتدایی را در دبستان خیابانی، مقطع راهنمایی را در مدرسه پناهی و دوران دبیرستان را در هنرستان برق به پایان رساند. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به فرمان امام‌خمینی(ره) و با وجود سن کم، همراه جهادسازندگی برای آبادانی روستاها و برای جمع‌آوری محصول کشاورزان به روستاها شنافت.

بعد از پایان تحصیلات هنرستان در سپاه پاسداران ثبت‌نام کرد. پایان تحصیلات اسماعیل همزمان با انقلاب فرهنگی دانشگاه‌ها بود. همه دانشگاه‌ها تعطیل بودند. به همین دلیل نتوانست در کنکور شرکت کرده، تحصیلات عالی خود را ادامه دهد.

وی از 6 شهریورماه 1360 تا 10 خرداد 1361 به صورت بسیجی در جبهه حضور فعال داشت. اسماعیل، اوایل حضورش در سپاه پاسداران، محافظ حجت‌الاسلام «هریسی»، مسئول نمایندگی ولی‌فقیه در سپاه استان بود. بعد به جبهه‌ها رفت و در شناسایی منطقه بمو به اطلاعات پیوست و در عملیات والفجر 4 پیکر مطهرش را در بلوک 5 گلزار شهدای وادی رحمت تبریز به خاک سپردند.

خاطرات، مادر شهید:

حوالی ظهر بود که برادر بزرگش آمد، گفت اسماعیل مجروح شده است، می‌خواهیم به دیدنش برویم.

وقتی داشت می‌رفت خواهرش رفت دنبالش، گفت رحیم، تو را به خدا راستش را بگو.

همیشه منتظر بودیم که خبر شهادتش ر بیاورند. برادرش هم راستش را گفته بود. دخترم ناراحت برگشت و من هم ماجرا را فهمیدم.

فرازی از وصیت‌نامه شهید:

زمان، زمان حسین است و ایام، ایام عاشورا. من برای ادای وظیفه به جبهه رفتم. برای پیروزی اسلام بر کفر و صدور انقلاب اسلامی به کشورهای دیگر و تا آن‌جا که قطره‌ای از خون در بدنم مانده، خواهم جنگید. موقعی باز خواهم گشت که پیروزی را با خود بیاورم یا پیروزی کربلا را با پیروزی آخرت، یعنی شهادت را انشالله.

پدر و مادر عزیزم، می‌دانم که این جدایی ناراحت‌کننده‌ای برای شما است ولی باید به خاطر اسلام و قرآن مجید این جدایی را قبول کنیم. زیرا ما از آنیم و به سوی او باز خواهیم گشت. مادر عزیزم امیدوارم که خداوند متعال به شما صبر عظیم عطا فرماید و چون زینب مثل کوه استوار از خون شهیدان کربلا و کربلای ایران دفاع کنی و صبر پیشه کنی زیرا که خداوند با صابرین است و از شما می‌خواهم که همیشه به یاد خدا باشید و از او یاری بجوئید.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها