شهید «عبدالواحد محمدی»؛

سعی کنید پشت سر امام حرکت کنید

شهید «عبدالواحد محمدی» در بخشی از وصیت‌نامه خود نوشته است: سعی کنید پشت سر امام حرکت کنید. نه عقب بمانید و نه جلو بیافتید که در هر صورت، هلاکت به دنبال خواهید داشت.
کد خبر: ۴۰۰۳۱۴
تاریخ انتشار: ۱۹ خرداد ۱۳۹۹ - ۱۲:۰۸ - 08June 2020

به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از آذربایجان‌شرقی، شهید «عبدالواحد محمدی» اول دی‌ماه 1347 در خانواده‌ای مذهبی در شهر تبریز دیده به جهان گشود. وی پس از اتمام تحصیلاتش در هنرستان و با آغاز جنگ تحمیلی باوجود سن کم‌اش به جبهه‌های حق علیه باطل اعزام شد. این شهید والامقام پس از شرکت در چندین عملیات، نهایتا در 22 فرودین‌ماه 1362 در عملیات والفجر 1 به جمع همرزمان شهیدش پیوست.

زندگی‌نامه شهید:

شهید «عبدالواحد محمدی» اول دی‌ماه 1347 شمسی در محله شاه‌آباد (شهید مفتح فعلی) و در خانواده‌ای دین‌دار متولد شد. تحصیلات ایتدایی را در مدرسه اوحدی به پایان رساند. از همان دوران کودکی همراه پدر و برادران بزرگ‌تر از خود در هیئت عزاداری محله شرکت داشت.

هیئتی که پدرش مداح و برادر بزرگش مربی قرآن آن بود. تحصیلات دوره راهنمایی را در مدرسه سردار ملی ادامه داد. عضو انجمن اسلامی مدرسه بود. در این دوران هم در مدرسه و هم در مسجد محله فعالیت‌های فرهنگی زیادی انجام می‌داد. تشکیل گروه‌های تئاتر و سرود در محیط‌ های مذهبی، علمی و فرهنگی از جمله کارهای ایشان بود.

در کلاس‌های قرآن شرکت می‌کرد و تلاوت قرآن را بیشتر از هر کاری دوست داشت. کنار استادی چون «بدر» ادبیات مداحی ائمه اطهار(ع) را نیز فرا گرفت. پایگاه مقاومت مساجد اسرار، باقرآباد، شهیدی، پل سنگی، توحید و... مکان فعالیت‌های شبانه‌روزی ایشان بود.

در کنار همه این فعالیت‌ها به کار قالی‌بافی برای کمک‌خرجی خانواده ادامه می‌داد. بعد از پایان دوره راهنمایی وارد هنرستان برق شد و در این دوره بود که دنیای جدیدی به روی عبدالواحد گشوده شد. احساس تکلیف الهی (دفاع از دین، انقلاب، ناموس و خاک میهن اسلامی) اولویت اول وی گردید. او با وجود مخالفت مسئولین اعزام نیرو به علت پائین بودن سن و حضور دو برادر بزرگ‌ترش در جبهه‌های جنگ، آهنگ جبهه کرد و در عملیات‌های مختلف شرکت نمود.

عبدالواحد در چندین عملیات از جمله والفجر 8، کربلای 5، نصر 7، و... همراه برادر بزرگ‌ترش حضور داشت. در عزاداری‌های مناطق جنوب مداحی می‌کرد. دوست داشت جزء اولین نفراتی باشد که در عملیات‌ها خط دشمن را می‌شکند.

اوایل حضور در جبهه، به گردان تخریب رفت و همراه رزمندگان این گردان در عملیات‌ها نقش موثری ایفا نمود. او از غواصان گردان تخریب به شمار می‌رفت. در عملیات کربلای 5، حین خنثی‌سازی مین‌های دشمن(داخل آب) از ناحیه پای راست، کمر و صورت به درجه جانبازی نائل آمد.

وی پس از کربلای 5 به واحد شهدای کربلا(اطلاعات) پیوست و در عملیات نصر 7 حضور داشت. سرانجام در عملیات بیت‌المقدس 2، در منطقه عمومی ماووت، 25 دی‌ماه 1366 به شهادت رسید.

فرازی از وصیت‌نامه شهید:

خدایا می‌دانم که لیاقت بندگی‌ات را ندارم تا شکر نعمت‌هایت را به جا آورم ولی دعایی دارم که می‌خواهم اجابت شود. از تو می‌خواهم که مرگم را شهادت در راه خودت قرار دهی. خدایا می‌دانم که زمان، زمان معراج است. زمان، زمان شهادت است.

همان طوری که که امام امت فرمودند؛ حیف است انسان در روزگار شهادت با مرگی غیر از شهادت دنیا را ترک کند. خدایا از این که توفیق دادی تا در جبهه‌های خونین نور علیه ظلمت شرکت نمایم، سپاسگزارم. اینک عاجزانه از تو می‌خواهم به من بال‌های پرتوان بدهی تا بتوانم از همه‌جا دل بکنم و بر فراز آسمان خلوص به پرواز درآیم.

خدایا از تو می‌خواهم در لحظه‌های مرگ مرا از تمام وابستگی‌ها، جز وابستگی به خودت و از تمام عشق‌ها، جز عشق به خودت آزاد سازی.

ای مردم شهیدپرور از شما عاجرانه تقاضا می‌کنم با صبر و حوصله راسخ، در راه شهیدان گام بردارید و پیام‌رسان آنان باشید. هرچه توان دارید به اسلام و انقلاب اسلامی به هر نحوی و هر صورت که باشد، خدمت کنید و کاری نکنید که دشمنان بتوانند در انقلاب رخنه کنند.

سعی کنید پشت سر امام حرکت کنید. نه عقب بمانید و نه جلو بیافتید که در هر صورت، هلاکت به دنبال خواهید داشت. تصور نکنید انقلاب اسلامی و جنگ به ما احتیاج دارد. این ما هستیم که به اسلام و جنگ نیاز داریم. اگر سعادت جاوید و ایدی می‌خواهید باید سراغ اسلام بروید و سراغ اسلام رفتن فقط نماز و روزه نیست، بلکه جهاد هم هست. ما به جهاد نیاز داریم.

اما پدر و مادرم. این را می‌دانم که تا به حال نتوانستم برای شما خدمتی بکنم ولی پس چه بکنم؟! حالا در جایی هستم که امکان دیدار نیست و این را می‌دانم که تا به حال در قبال زحمات شما شرمنده هستم. چون نتوانستم خدمتی بکنم، پس مرا حلال کنید.

همچنین از برادران خود می‌خواهم اسلحه مرا برداشته و به میدان نبرد بروند. مادر و خواهرانم حالا وقت آن رسیده که رسالت زینب‌وار بودن خودتان را نشان دهید. استوار و پاینده باشید و ارشادگر کربلای امروز ایران باشید. مسئله حجاب را رعایت کنید که حجاب‌های شما کوبنده‌تر از خون سرخ شهداست.

خواهشی دارم که مرا در وادی رحمت دفن کنید و این را یادآور باشم که هرکس با اما‌خمینی، بنیان‌گذار جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی مخالف است، راضی نیستم به هیچ‌وجه و عنوان در تشییع جنازه من شرکت نماید. اگر شرکت کرد در آن دنیا یقه‌اش را می‌‌گیرم و به خداوند شکایت می‌کنم.

و ای امت حرب‌الله و ای برادری که مرا می‌شناسید، مرا از ته دل حلال کنید. واقعا، نه از روی بی‌اعتنایی.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها