"حمید عاطف راد" در گفت‌و‌گو با دفاع پرس مطرح کرد

درگیری همافران ارتش با گاردی‌ها جهت پیوستن به صفوف مردم انقلابی

تلویزیون تصویری از امام را نشان داد که در این لحظه بچه‌ها شروع به صلوات فرستادن کردند. صلوات یک بار به صورت خفیف، بار دوم باز به همین شکل و بار سوم با صدای خیلی بلند که من یادم هست یکی از این پرسنل گاردی که آن جا حضور داشت شروع کرد به توهین کردن به بچه‌ها.
کد خبر: ۴۰۴۲۲
تاریخ انتشار: ۱۹ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۳:۱۲ - 08February 2015

درگیری همافران ارتش با گاردی‌ها جهت پیوستن به صفوف مردم انقلابی

به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس از رشت، "حمید عاطف راد" متولد سال 1337 در شهرستان فومن از توابع گیلان است. وی یکی از افسران و نخبگان این کشور است. او سرهنگ بازنشستهی نیروی هوایی ارتش است. کسی که همراه با انقلاب اسلامی رشد کرد و در دوران دفاع مقدس و پس از آن منشاء خدمات زیادی برای این کشور بود. 19 بهمن ماه، روز نیروی هوایی بهانهای بود تا با او که از نسل اول انقلاب است گفتگویی در مورد آن روز بیادماندنی به طور خلاصه داشته باشیم.

دفاع پرس: 19 بهمن ماه 1357 بیعت همافران با حضرت امام یک روز به یاد ماندنی در تاریخ نیروی هوایی است. از آن روز برای ما صحبت کنید.

عاطف راد: اگر همافران آن زمان به ندای رهبری لبیک گفتند، یکی از دلایلش این بود، جایی که علم، دانش، معرفت و آگاهی مطرح باشد، ظلم پذیری دیگر جایی ندارد، زور پذیری جایی ندارد. بالعکس اعتراض زیاد میشود. یکی از دلایل اعتراض، این بود که در آن زمان با تحقیق کردن و دنبال مسائل علمی بودن مشکل داشتند و مخالفت میکردند. البته بعضیها مسائلی را مطرح میکردند، مثلا می گفتند که اینها به خاطر درجه، مزایا و حقوق اعتراض کردند. در حالی که بهترین حقوق و امکانات مسافرتی خارج از کشور را همین افراد داشتند. ولی آنچه که باعث شد همافران به انقلاب بپیوندند همان مسئلهی معرفت و آگاهی بود. به هر حال رفتند خدمت امام(ره) و با ایشان بیعت کردند و به این بیعت وفادار ماندند.

دفاع پرس: بیشتر راجع به حرکت همافران بفرمایید

عاطف راد: به هر حال انقلاب با حضور مردم بود و این قشر از نظامیها هم قشری از مردم بودند. احساسات مردم، عواطف مردم و شرایط زندگی مردم برای آنها معنا داشت. در نتیجه وقتی که مسائل بیرون را میدیدند، اعتراضات علیه شاه را میدیدند، حضور آمریکاییها بلکه فرانسویها، انگلیسیها را می دیدند که اینها تا مغز استخوان سازمانها نفوذ کردند و میدیدند که انجام هیچ امری بدون صلاح دید آنها ممکن نیست و حتی خود فرماندهان نیرو هم به طریقی از آنها اطاعت میکنند، تحمل و پذیرش برای این قشر مشکل بود.

شروع درگیری در ارتش

این مسائلی که در بیرون اتفاق میافتاد خب بچهها شبها در آسایشگاهها دور هم مینشستیم، صحبت میکردیم، چه حادثهای اتفاق افتاد و شاه هم برای کنترل این اعتراضات مردمی یک عدهای را به عنوان حکومت نظامی از نیروی زمینی در خیابانها مستقر میکرد. برای این که به هر حال شرایط را کنترل کند. من یادم است که تقریباً روز نوزدهم بود ما در آن سالنهایی که بچهها برای نگاه کردن به تلویزیون در آنجا مینشستند، نشسته بودیم که یک عده از همین به اصطلاح بچههای گارد با ما نشسته بودند.

تلویزیون تصویری از امام را نشان داد که در این لحظه بچهها شروع به صلوات دادن کردند. صلوات یک بار به صورت خفیف، بار دوم باز به همین شکل و بار سوم با صدای خیلی بلند که من یادم هست یکی از این پرسنل گاردی که آن جا حضور داشت شروع کرد به توهین کردن به بچهها. با حرفهای رکیک که فلان فلان شدهها مگر ما در ارتش صلوات داریم. کی گفته در ارتش صلوات بدید و حرفهای نامربوط و زشتی گفت.

گاردی برو بیرون

بچهها به طرفش حمله کردند، که اسلحه را از دستش بگیرند. در همین لحظه شلیک هوایی کرد و به سقف اتاق خورد و درگیری از این جا شروع شد. با شنیدن صدای شلیک، گاردیها از آسایشگاه دیگر آمدند، چون تعداد آنها زیاد و تعداد ما محدود بود، ما به طرف آسایشگاه خودمان فرار کردیم. در آسایشگاه، پنجرهها را باز کردیم و شروع کردیم به شعار دادن "گاردی برو بیرون گاردی برو بیرون، گاردی برو گم شو." در این موقع آنها شروع کردند به تیراندازی –البته شلیک هوایی بود– این صداها در بیرون شنیده میشد.

مردم احساس کردند که در داخل پادگان یک حادثهای دارد اتفاق میافتد. یک سری از امیران مثل تیمسار کمپانی، مثل سرهنگ شاهپوری یا شخصیتهای دیگر نظامی آمدند به طریقی سعی داشتند که بچهها را ساکت کنند که چرا به شما توهین شده، ما برخورد میکنیم. سعی کردند به طریقی بچهها را تطمیع کنند که آرامش برقرار شود.

این ادامه داشت تا ساعت 11-10 شب که بچهها در آسایشگاههای مختلف بودند. خانههای سران نظامی بیشتر در آن منطقه بود. آنها آمدند و گفتند که شما گوشت و خون و پوست تان از شاه مملکت است، شما خیانت کارها خجالت نمیکشید؟ شما چه می خواهید؟ کار دارید، شغل دارید، پول دارید، به هر حال این مسائل تا صبح فردا ادامه داشت.

صبح فردا ما در سر کلاس حاضر شدیم و دیدیم که بچهها باز از جریان دیشب صحبت میکردند. عصر روز بیستم همین مسئلهی شعار دادن از آسایشگاهها شروع شد. باز تیمسار کمپانی نصیحت میکرد که شما این کار را نکنید. مملکت در حال به اصطلاح پویش راه بسیار بزرگ و عظیمی هست. ما بعدها به عنوان یک قطب علمی در منطقه تبدیل خواهیم شد. شما  گول خوردید، فریب خوردید، این چیزهایی که ما میبینیم شما نمیبینید.

حمله به اسلحه خانه

باز بچه ها در همان جایی که نشسته بودیم شروع کردن به شعار دادن و اینها دیگر مستأصل شده بودند. مانده بودند که با ما چکار کنند. روز بیست و یکم ما به طرف خوابگاه خلبانها حرکت کردیم. "که دانشجو به پا خیز، برادرت کشته شد" رفتیم به طرف در که به طرف خیابان دماوند یا تهران نو برویم ناگهان دژبانها به طرف ما شلیک کردند.

بعد از اینکه یک مدت گذشت به فکر بچهها رسید که به اسلحه خانه حمله کنیم. به طرف اسلحه خانه رفتیم و درب اسلحه خانه شکسته شد. حالا هر کسی اسلحهای بر می داشت. سر و صداها زیاد شد. مردم هم آمده بودند پشت پادگان و شعار میدادند. باز به ذهن بچهها رسید که این اسلحهها را به سمت مردم پرت کنیم.

یک سکویی بود به ارتفاع حدوداً 2 متر یا 3 متر که ما رفتیم بالای آن سکو و ایستادیم. بچهها همین طور اسلحهها را که از اسلحه خانه بیرون میآوردند دست به دست میدادند و به طرف مردمی که پشت دیوار بودند پرت میکردند.

مردم به پاخیزید همافرت کشته شده

در روز بیست و یکم به مردم اسلحه زیادی داده شد. ناگهان آنها با هلی کوپتر شروع به تیراندازی کردند که یادم هست آن روز 4-3 نفری از بچهها شهید شدند. شهید طاهری از بچههای شیراز بود و چند نفر دیگر. وقتی که این مسئله اتفاق افتاد این به قول معروف یک استارت جدیدی بود برای حرکت جدید و خیلی بچهها منسجم تر و با اراده تر ادامه دادند. مردم در بیرون شعار می دادند که "مردم به پاخیزید همافرت کشته شده". ما از درب آمدیم، دیدیم خیل عظیمی از مردم جلوی درب ایستادند و به حمایت از بچههای همافر شعار میدهند. جمعیت خیلی زیاد بود. حالا اطراف پادگان هم به وسیلهی مردم گرفته شده بود. روز بیست و دوم بچهها به این نتیجه رسیدیم که این حرکت کم کم به طرف بیرون برود تا این که به هر حال عصر روز 22 بهمن بود که تقریباً میشود گفت ما به یک آرامش از نظر درگیری رسیدیم و حرکت برای گرفتن شهربانی شروع شد.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار