به گزارش خبرنگار دفاعپرس از یزد، شهید «محمد کاظم اکبری» در تاریخ دوازدهم آبان سال ۱۳۴۶ در روستای ترک آباد اردکان دیده به جهان گشود.
از همان کودکی نشانههای نجابت از چهرهاش میبارید. صمیمی و دوست داشتنی بود. بچّهها او را دوست میداشتند. محمّدکاظم به کارهای کشاورزی علاقه خاصی داشت به طوری که از همان دوران به همراه پدر خود به دشت و صحرا میرفت و تا حدّ توان در کارهای کشاورزی به پدر کمک می کرد.
محمّد کاظم بافتن قالی را که از کارهای هنری محسوب میشد٬ دوست میداشت. در کارهای دسته جمعی احساس مسئولیّت بیشتری میکرد. محمّد کاظم تحصیل در مقطع ابتدایی را در دبستان سلمان و راهنمایی را در مدرسه راهنمایی هجرت زادگاه خود، ترک آباد، به پایان رساند.
سپس برای ادامۀ تحصیل چون به رشتههای فنی علاقه داشت، در هنرستان فنی شهید مطهری اردکان، در رشتۀ صنایع فلزی ثبت نام کرد. محمّد کاظم در سال سوّم هنرستان تحصیل میکرد، که با نوشیدن شربت شهادت، به رضوان پر کشید. شهید اکبری سه دفعه بین سال های ۶۴ الی ۶۷ به جبهه اعزام شد.
جمعاً مدت ۶ ماه و ۲۶ روز در جبهههای حق علیه باطل شرکت فعّال داشت. این شهید بزرگوار در جبهه با مسئولیّت های تکتیرانداز، نیروی ش.م.ر. و آرپیجیزن مشغول انجام وظیفه بود. دهم فروردین ۱۳۶۷ در عملیّات بیت المقدّس ۴ در غرب کشور با اصابت ترکش به ناحیه صورت و سر به آرزوی دیرین خود رسید و شربت شهادت نوشید و بر سفره اهل بیت میهمان شد.
پیکر پاکش پس از تشییع با شکوه توسط مردم شهید پرور روستا در گلزار شهدای ترک آباد به خاک سپرده شد. یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.
وصیتنامه شهید بزرگوار:
بسم الله الرحمن الرحیم
«یا ایها الذین امنوا استعینوا بالصبروالصلوه ان الله مع الصابرین و لا تقولوا لمن یقتل فی سبیل الله اموات بل احیاء لکن لا تشعرون»
ای کسانیکه ایمان آوردهاید، کمک جوئید از صبر و نماز همانا خداوند با صبرکنندگان است و نگوئید به آنانکه در راه خدا کشته شدند مردگانند بلکه زندگانند ولیکن در نمییابید.
با سلام بر مهدی موعود و نایب بر حقش این پیر جماران و با سلام بر تمام اسراء و مفقودین، اینجانب محمد کاظم اکبری فرزند علی، به شماره شناسنامه ۱۰۱۱، متولد سال۱۳۴۶، برای تذکر به خودم و به آنانکه طالب آن هستند وصیت خود را آغاز میکنم.
امیدوارم که توانسته باشم تا موقعی که در این دنیای فانی زود گذر هستم، رضای خدا را نسبت به خود جلب کرده باشم و دین خود را نسبت به اسلام و انقلاب ادا کرده باشم. خدا را شکر میکنم که توانستم خود را از هواهای نفسانی بیرون اندازم و به معشوق خود برسم و مردم شهیدپرور ایران بخصوص مردم ترک آباد و یزد، امیدوارم حالتان چون حال رزمندگان دلیر اسلام باشد و قلبتان آکنده از ایمان.
وصیت من به دوستانم این است، که بعد از من راهم را ادامه دهید و نگذارند که خون این شهیدان پایمال شود. وصیت من به مردم ایران این است که نگذارید خون این شهیدان در چنین موقعیتی پایمال شود و پشت جبهه را خالی کنند .
وصیت من به پدر و مادرم و تمام برادارن و خواهران، ای پدری که در غم فرزند اولت خم به ابرو نیاوردی امیدوارم که در غم این فرزند حقیرت نیز افسوس نبری، چون من یک امانت بیش نبودم و خدا گلچین است و ای مادر که در تمام غمهای تو شریکم امیدوارم که در طی این مدت که برایم زحمت کشیدی و مرا بزرگ کردی مرا عفو کنی و مرا ببخشی و امیدوارم که در عزای من گریه نکنی و با صبر خود مشت محکمی بر دهان استکبار جهانی بزنی و به مادران دیگر صبر و استقامت خود را در مقابل از دست دادن دو فرزند عزیزت را نشان دهی.
ای خواهری که در خانه برایم زحمت کشیدی و همراه و مونس من بودی امیدوارم که با رعایت کردن حجاب اسلامی خود به دشمنان اسلام بفهمانی که تا خون در رگ ماست ما پیرو اسلام و قرآنیم و با از دست دادن یک فرزند و دو برادر نمیهراسیم .
ای برادران که در تمام طول زندگی مرا یاری کردید و از من نگهداری نمودید، امیدوارم که خود را در این عزای من نبازید و خود را سر مشق قرار دهید و به تمام برادران شهید بفهمانید که ملت ایران با شهید دادن زندهتر میشود.
در آخر وصیت خود را به اقوام آغاز میکنم که این است ای اقوامی که همه شما مرا دوست میداشتید و اگر می خواهید که من راضی باشم خود را در عزای من نبازید و مانند کوه استوار باشید چون ما از خدا آمدیم و به سوی او باز می گردیم.
دیگر وصیتی ندارم فقط برای اینکه در خانه هر روز برایم گریه نکنند هر آثاری از من بجا مانده است را از بین ببرید که جلوی چشم مادر و پدرم نباشد و دیگر چیزی که دارم یک موتور است و آن هم هر کار که خودتان میخواهید با آن بکنید.
محمد کاظم اکبری
تاریخ ۱۳۶۴/۱۱/۱۵
انتهای پیام/