بازخوانی زمینه‌ها و پیامدهای قیام «سی‌ام تیر»

به دنبال استعفای ناگهانی محمد مصدق از نخست‌وزیری و روی کار آمدن قوام‌السلطنه، فضای سیاسی کشور بار دیگر متشنج شد. مردم با رهبری آیت‌الله کاشانی دست به تظاهرات گسترده‌ای زدند و خواستار برکناری قوام‌السلطنه و بازگشت مصدق شدند.
کد خبر: ۴۰۶۷۰۶
تاریخ انتشار: ۳۰ تير ۱۳۹۹ - ۱۴:۰۹ - 20July 2020

بازخوانی زمینه‌ها و پیامدهای قیام سی تیربه گزارش گروه اخبار داخلی دفاع‌پرس، با ملی شدن صنعت نفت، دستگاه پهلوی در تلاش بود که به جاى مصدق، قوام را به نخست‌وزیرى منصوب کند. آیت‌اللّه کاشانى به فوریت، متوجه موضوع شد و در اواخر آبان ۱۳۳۰ «پیامى به شاه فرستاد و تهدید کرد که حمایت دربار را از قوام افشا خواهد کرد. شاه چنین حمایتى را انکار کرد و ناچار شد کاشانى را مطمئن سازد که مصدق همچنان از اعتماد وى برخوردار است.»

استعفای مصدق

محمد مصدق در این موقعیت حساس و متزلزل، دو اقدام بهانه‌جویانه انجام داد. وى روز بیست‌ و دوم تیر ماه، به مجلس رفت و از مجلس خواست تا به او اجازه داده شود که دولت در مدت شش ماه رأسا قانون‌گذارى کند. عده‌اى از نمایندگان، این اقدام را خلاف قانون اساسى دانسته و معناى آن را تعطیل مجلس و دخالت قوه‌ى مجریه در قوه‌ى مقننه دانستند.

مصدق سه روز بعد (۲۵ تیر) براى معرفى وزرا نزد شاه رفت و از شاه خواست تا حق تعیین وزیر در وزارت جنگ و ریاست ستاد ارتش و فرماندهى سه گانه نیروهاى مسلح را به وى واگذار نماید. شاه درخواست مصدق را نپذیرفت و مصدق بار دیگر بدون مشورت با آیت‌اللّه کاشانى و جبهه‌ى ملى، استعفاى خود را به این شرح به شاه تقدیم کرد: «چون در نتیجه‌ى تجربیاتى که در دولت سابق به دست آمده، پیشرفت کار در این موقع حساس ایجاب مى‌کند که پست وزارت جنگ را فدوى عهده‌دار شود و این‌کار مورد تصویب شاهانه واقع نشده، البته بهتر است که دولت آینده را کسى تشکیل دهد که کاملا مورد اعتماد باشد و بتواند منویات شاهانه را اجرا کند. با وضع فعلى ممکن نیست مبارزه‌اى را که ملت ایران شروع کرده پیروزمندانه ادامه دهد.»

شاه که مانند مصدق دنبال بهانه مى‌گشت، بدون احتساب پى‌آمدها، آن را استعفا تلقى کرد و آن را پذیرفت و گرچه از قوام دل خوشى نداشت، اما موافقت اکثریت درباریان و سفارت انگلیس و آمریکا، شاه را بر آن داشت تا در مقابل قوام تسلیم شود.

روز ۲۶ تیر نمایندگان مجلس از ۴۲ نفر ۴۰ رأى تمایل به قوام دادند؛ و همان روز شاه قوام را به نخست‌وزیرى منصوب کرد.

تلاش قوام برای جلب رضایت آیت‌الله کاشانی

قوام که بزرگ‌ترین مانع موفقیت خود را آیت‌اللّه کاشانى مى‌دانست، ابتدا از در مسالمت وارد شد. قوام، على امینى را با پیامى نزد آیت‌اللّه فرستاد و دکتر شروین که در آن جلسه حضور داشته است، این ملاقات را چنین روایت مى‌کند که «آقاى قوام گفتند که، چون من نخست‌وزیر خواهم شد، آیت‌اللّه نظر خود را درباره‌ى کابینه اظهار کنند. آیت‌اللّه کاشانى با تبسمى که غالبآ در چهره‌اش نمایان بود، گفت: بى‌سواد! به قوام بگو تا دکتر مصدق هست هیچ کس نمى‌تواند نخست‌وزیر شود. هر چه دکتر امینى به اصطلاح چانه زد به جایى نرسید. دکتر على امینى مأیوسانه و دست خالى بیرون رفت.»

قوام مجددا ارسنجانى را براى سازش نزد آیت‌اللّه فرستاد. بنابر نامه‌اى که از آیت‌اللّه در دست است، به «شرط سکوت، قوام انتخابات شش وزیرش را در اختیار» آیت‌اللّه قرار مى‌داد؛ اما آیت‌اللّه که مبارزه براى قطع دست انگلستان را بر همه چیز مقدم مى‌دانست، جواب دندان‌شکنى به قوام داد. پس از ناامیدى قوام، شاه دست به کار شد و علا، وزیر دربار را خدمت آیت‌اللّه فرستاد تا نخست‌وزیرى قوام را بپذیرد. آیت‌اللّه در پاسخ گفت: به عرض اعلیحضرت برسانید اگر در بازگشت دولت دکتر مصدق تا فردا اقدام نفرمایند، دهانه‌ى تیز انقلاب را با جلودارى شخص خودم، متوجه دربار خواهم کرد».

با مأیوس شدن دربار، قوام و منابع قدرت تصمیم گرفتند تا با جست‌وجوى راهى دیگر، مانع اصلى را از سر راه بردارند. ارسنجانى، مشاور قوام، در خاطرات روز بیست‌ونهم تیر ماه خود مى‌نویسد که قوام گفت: «دستور دادم سیدابوالقاسم کاشانى را به شهربانى، توقیف کند و حتى وقتى دیدم کوپال (رئیس شهربانى) دست به دست مى‌کند، دستور کتبى دادم و امروز او را توقیف خواهند کرد و شما خواهید دید که چه تأثیرى در اوضاع مى‌کند.» از این‌رو با رایزنى‌هاى فراوان تصمیم گرفتند ساعت چهار بعد از ظهر روز بیست‌ونهم تیر ماه، آیت‌اللّه را دستگیر کنند.

قوام در ارزیابى نقش آیت‌اللّه کاشانى راه را درست رفته بود، اما در ارزیابى قدرت آیت‌اللّه راه خطا در پیش گرفته بود. قوام در ارزیابى خود، نه مصدق را مانع اصلى و نه جبهه‌ى ملى را غیر قابل کنترل مى‌دانست. جبهه‌ى ملى نشان داد که در حساس‌ترین زمان‌ها، حاضر به مصالحه است. در شب سى‌ام تیر ماه، سرلشگر علوى با وکلاى جبهه‌ى ملى مذاکره کرد و آن‌ها پذیرفتند تا اعلامیه‌اى صادر کنند که فردا مردم را به آرامش دعوت و به جاى تظاهرات، اعتصاب کنند. متأسفانه این اعلامیه صادر شد و چند بار از رادیو قرائت شد.

مصدق هم معلوم بود که احمدآباد، جایگاه امن همیشگى را انتخاب خواهد کرد؛ اما آیت‌اللّه کاشانى فردى نبود که در مقابل دشمن به این سادگى تسلیم شود؛ لذا قوام در اعلامیه‌ى شدیداللحنى که در روز بیست‌وهفتم تیرماه صادر کرد، ضمن انتقاد از مصدق به خاطر «نوعى بى‌تدبیرى» مصدق را ستود و وى را دنبال روى خود خواند. اما نوک پیکان حملات خود را به سوى آیت‌اللّه کاشانى نشانه رفت.

ابتکار عمل آیت‌اللّه

شاه براى سرکوبى قیام مردم، دستور داده بود تا واحدهاى زرهى و هوایى با مهمات جنگى به انهدام تظاهرات و متفرق کردن مردم دست بزنند. به بیمارستان‌هاى ارتش نیز براى پذیرفتن مجروحین، اعلام آماده باش داده بودند. این خبر را «سازمان گروه ملى» که تعدادى از افسران ملى‌گرا و طرفدار مصدق به وجود آورده بودند، مطلع شدند و على‌القاعده این خبر به آیت‌اللّه کاشانى نیز مى‌رسید.

آیت‌اللّه در روز بیست‌وهشتم تیر ماه، اعلامیه‌اى را خطاب به نیروهاى نظامى صادر کرد. این اعلامیه که با عنوان «سربازان وطن! افسران عزیز!» آغاز مى‌شد، آنان را به یاد مسئولیت در مقابل خداوند و فرداى قیامت انداخت. آیت‌الله، جنگ موجود را «جنگ و جدال بین دو صف حق و باطل اعلام کرد» و افزود که «اعمال احمد قوام که تنها براى جاه‌طلبى و برگشت انگلیسى‌ها و استعمار است، نباید به دست شما انجام و شما را در مقابل خون‌ها و حق‌کشى‌ها مسئول کند. بیایید براى رضاى خدا و رسول به روى برادران خود سرنیزه و گلوله نکشید و بیدار باشید که این گلوله‌ها باید به زودى بر روى دشمنان ملت و وطن کشیده شود.» این اعلامیه که در سطح وسیعى چاپ و توزیع شد، اثر عجیبى در دل زمامداران گذاشت. ارزیابى مشاورین قوام از این اعلامیه این بود که «زمینه‌ى کار را از هر حیث براى گردانندگان صحنه‌هاى تظاهرات آماده» کرد؛ و سپس اعلامیه‌ای که به اعلامیه «قوام برانداز» معروف شد از سوی کاشانی صادر گردید.

روز واقعه‌

روز سى‌ام تیر ماه، تهران وارد تعطیلى کامل شد. با این که در روز سى‌ام تیر ماه، قرار بر تعطیلى بود، ولى از صبح آن روز، تانک‌ها و زره‌پوش‌ها در بسیارى از نقاط تهران مستقر شدند که این عمل در تحریک مردم بسیار مؤثر بود. از صبح، درگیرى آغاز شد. سرتاسر تهران، آتش بود و دود. بوى خون و دود در هم پیچیده بود. گریه دردآلود مردم با اشک‌هاى ناشى از گاز در هم آمیخته بود. صداى مسلسل در هوا طنین مى‌انداخت و جنازه‌اى در خون فرو مى‌غلطید. مردم، جنازه‌ها را روى دست حمل مى‌کردند و هیجان به اوج مى‌رسید. مردم با فریاد خود یک صدا بازگشت مصدق را مى‌خواستند و با شعار مرگ بر قوام اوج برائت خود را اعلام مى‌کردند. در بعضى نقاط، تظاهرکنندگان و سربازان یکدیگر را در آغوش مى‌کشیدند و به جاى گلوله، بوسه رد و بدل مى‌شد. هر لحظه که به ظهر نزدیک مى‌شد، تظاهرات و درگیرى اوج مى‌گرفت.

شاه، وقتى خود را ناتوان از استقامت در مقابل ملت دید، نزدیک ساعت دو بعد از ظهر به واحدهاى ارتش دستور مراجعت به مراکز خود را صادر کرد. ساعت پنج بعد از ظهر را نشان مى‌داد که رادیو، خبر استعفاى قوام‌السلطنه را اعلام کرد و به‌این‌ترتیب، خبر پیروزى مردم در سرتاسر ایران پیچید.

آیت‌اللّه کاشانى، عصر همان روز پیامى را صادر کرد که توسط رادیو قرائت شد آیت‌اللّه در این پیام ضمن اعلام همدردى با خانواده‌ى شهدا از مردم خواست تا «فردا به اعتصاب خاتمه داده و با نصب پرچم‌هاى ملى، سبب کورى چشم دشمنان داخلى و خارجى نهضت مقدس ملى ایران بشوند.» آیت‌اللّه در این پیام به مردم قول داد «از گرفتن انتقام قانونى و خداپسندانه از عاملین وقایع ناگوار امروز کوتاهى ننمایم».

نخست‌وزیرى مجدد مصدق

فرداى همان روز، مجلس تشکیل جلسه داد و با ۶۱ رأى به زمامدارى مصدق رأى تمایل داد. همان روز مصدق در پشت قرآن مطلب زیر را نوشت و به وسیله‌ى سپهبد یزدان‌پناه براى شاه فرستاد: «دشمن قرآن باشم اگر بخواهم برخلاف قانون اساسى عمل کنم و همچنین اگر قانون اساسى را نقض کنند و رژیم مملکت را تغییر دهند، من ریاست جمهورى را قبول نمایم.» بعد‌ها مصدق خود این قسم‌نامه را افشا کرد.

اول مرداد نیز، مجلس سنا با ۳۳ نفر از ۴۱ نفر به مصدق رأى تمایل داد و هشت نفر نیز رأى ممتنع دادند و حکم نخست‌وزیرى مصدق صادر شد و شرایطش نیز مورد پذیرش شاه قرار گرفت. مجلس در روز دوم مرداد با طرح ماده واحده‌اى، قیام سى‌تیر را قیام ملى و شهداى آن را به نام شهداى ملى قلمداد و تصویب کرد.

انتهای پیام/ 151

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار