دل‌نوشته مدیرمسئول روزنامه جام جم؛

هرطور صلاح است آقای سردبیر!

درپی درگذشت «روح‌الله رجایی»، مدیرمسئول روزنامه جام جم در صفحه مجازی خود نوشت: تو انگار دلت با دنیا نبود. شاید من هم جای تو بودم آغوش باز ارباب را به همه دنیا و مافیها ترجیح می‌دادم. حالا اگر قرار بر ماندن نیست، اگر قرار به زیارت ارباب است، اگر قرار به پر کشیدن است، هرطور صلاح است آقای سردبیر!
کد خبر: ۴۰۶۸۶۲
تاریخ انتشار: ۳۱ تير ۱۳۹۹ - ۱۵:۱۸ - 21July 2020

هرطور صلاح است آقای سردبیر!به گزارش گروه فرهنگ و هنر دفاع‌پرس، در پی درگذشت «روح‌الله رجایی» سردبیر روزنامه جام جم، «مهدی عرفاتی» مدیرمسئول این روزنامه، طی دل‌نوشته‌ای، در صفحه مجازی خود نوشت:

«تازه داشت خیالم راحت می‌شد که هستی، که سردبیر دارم، که پشتم به کوه بند است...

از این خیال راحت؛ اما حالا یک صندلی خالی برایم مانده و یک پیراهن مشکی! یک شماره تلفنی که هیچ‌وقت جواب نمی‌دهد و یک اتاقی که هیچ‌وقت صدای تو در آن نمی‌پیچد.

تو در مبارزه با کرونا نباختی روح‌الله!، ما تو را باختیم... خسران زده ماییم، پاییز چنان به باغ‌مان زد که از دیروز داریم دور خودمان می‌چرخیم و هیچ‌چیزی آن‌طور نیست که وقتی تو بودی. حالا خیلی احساس تنهایی می‌کنم و این تنهایی طوری آزارم می‌دهد که هر کسی که به اتاقم می‌آید، دوست ندارم برود؛ اما هر کسی که به اتاقم می‌آید که رجایی نیست، روح‌الله نیست.

تنهایی بزرگ است، خیلی بزرگ، قد کشیده است و حالا تمام تحریریه را پر کرده است و من حالا بیشتر از هر روزی احساس تنهایی می‌کنم.

دارم فکر می‌کنم که حجم تنهایی در شورای تیتر بیشتر است یا در اتاق خالی سردبیر؟ تنهایی توی راهرو بزرگ‌تر است یا توی عصرهای صفحه‌بندی؟ بعد می‌بینم که یک تنهایی بزرگ تمام دنیا را گرفته است. امروز معنی تنهایی را فهمیدم. لحظه‌هایی که روح‌الله باید بیاید و نمی‌آید، لحظه‌هایی که باید زنگ بزند و نمی‌زند، چند روز است که دیگر پیام نمی‌دهد.

آه از پیام‌هایی که هیچ‌وقت پاک نمی‌شوند، پیام‌هایی که یک عمر می‌مانند و می‌شوند آیینه عذاب. پیام‌هایی که بابت کار، روزی صدها بار رد و بدل می‌شدند. بارها در کشاکش کار اختلاف نظر پیش می‌آمد و هر بار نهایتا بحث‌مان با این پیام من ختم می‌شد: «باشه داداش جان! هر طور صلاحه...».

امروز آخرین پیام من به روح‌الله همین است؛ «باشه داداش‌جان! هر طور صلاحه...» من برای «بی‌برادر نشدن» همه کار کردم؛ به در و دیوار زدم، دعوا کردم، منت کشیدم، حتی پارتی‌بازی کردم... روضه گرفتم، نذر کردم، قربانی کردم؛ اما مثل همیشه زورم به تو نرسید. تو انگار دلت با دنیا نبود. شاید من هم جای تو بودم آغوش باز ارباب را به همه دنیا و مافیها ترجیح می‌دادم. حالا اگر قرار بر ماندن نیست، اگر قرار به زیارت ارباب است، اگر قرار به پر کشیدن است، هرطور صلاح است آقای سردبیر!

شاید نشسته روی تخت، به ما لبخند می‌زند و می‌گوید که این همه دعا کردید، قبول؛ اما من جای دیگری قرار دارم، یک عمر گفتم هرچه صلاح است و شما گوش کردید! این یک‌بار هم روی تمام آن بارهایی که من صلاح دیدم. برادرها، آخرین حرف من را زمین نزنید، شما که امسال اربعین کربلا نمی‌روید، من ولی خودم کربلا هستم. شک ندارم که او طاقت اربعین‌های تهران را نداشت...»

انتهای پیام/ 113

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار