به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، مسجد علوی خرمآباد یکی از پایگاههای اصلی مبارزه با رژیم ستمشاهی بود که با وجود شخصیت شجاع و مبارز شهید سید فخرالدین رحیمی حال و هوای خاصی داشت.
در یکی از روزهایی که مردم برای نماز و استفاده از منبر سید فخرالدین رحیمی آمده بودند و اتفاقا آن روز جمعیتی بسیار خوبی هم جمع شده بود ایشان بالای منبر رفت و سخنرانی خود را شروع کرد.
جمعیت سراپاگوش به حرفهای سید بود و از همه قشری از تحصیل کرده و بیسواد و از پیر و جوان و حتی کودکان هم بودند و ساواک هم در این نوع مراسمات بی کار نمینشست و مخبرهای خود را برای آگاهی از مطالب مطرح شده در این جور مراسم ها می فرستاد خصوصا اگر سخنرانی افرادی مثل سیدفخرالدین باشه ک همه از روحیه انقلاب اون با خبر بودند.
سخنرانی سید آن روز به استفاده از مشروبات الکلی و خرید و فروش آن کشیده شد و سید برای جا افتادن صحبتهای خود و افشای فساد دربار داستانی عنوان کرد که با توجه به وضعیت پر از اختناق آن روزها علاوه بر خنده شدید جمعیت برق از سر همه پراند.
داستان سید این بود: روزی یکی از اهالی روستاهای اطراف برای خرید جو برای الاغش به داخل شهر می آید و به مغازههای متعددی مراجعه می کند اما جو پیدا نمی کند و چند تا از مغازه ها به وی می گویند که ما جو نداریم اما "آبجو" داریم که از آن هم الاغ نمی خورد، حال برای امتحان کمی از این آبجو بخر اگر الاغت خورد بیا و برایش مقدار زیادی بخر.
مرد روستایی مقداری از آبجو خریداری کرده و به روستا می برد و آن را به الاغ خود می دهد ولی هرچه تلاش می کند الاغ حاضر نمی شد بخورد و از آب جو بدش میآمد.
مرد که امتناع الاغ را از خوردن آبجو می بیند برسر الاغ خود فریاد می کشد که بیچاره بخور از این آبجو شاه میخوره، فرح میخوره، سران مملکت میخورند حالا تو نمی خوری.
بعد از تعریف این ماجرا توسط سید فخرالدین رحیمی فضای عجیبی در مسجد حاکم شد و بعد از پایان منبر شهید رحیمی مردم شروع به شعار دادن علیه شاه کردند و یکی از جرقههای انقلاب در خرم آباد از همان زمان شروع شد.
نقل خاطره از حاج علیمحمد سلاحورزی