به گزارش خبرنگار دفاعپرس از یزد، کتاب «من زمینگیر شدم» به کوشش «ولی سلطانی» توسط ادارهکل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس به چاپ رسیدهاست.
این کتاب در 268 صفحهدر سال 1397 توسط انتشارات «خط شکنان»، به زیور طبع آراسته شده است که در ادامه بخشی از کتاب را میخوانیم:
در محله نظر کرده یزد و در داخل خانه متولد شده و تقریباً از سه سالگی خودم را کاملاً به یاد دارم. حتی بعضی از موارد قبل از دو سالگی را نیز به یاد میآورم.
آن روزها بیشتر بچهها بعد از سن ۵ سالگی به ملا میرفتند و از همان کودکی با تلاوت قرآن و نحوه هجی کردن حروف عربی آشنا میشدند. به همین دلیل بیشتر افراد قدیمی با این که سواد خواندن و نوشتن ندارند قرآن خوانی را بلد و حروف عربی را خوب میشناسند.
علاقه زیادی به ملا رفتن نداشته و بیشتر دوران کودکی خود را در خانه و به بازی با بچههای همسن و سال خود میپرداختم.
از همان کودکی در جلسه جزءخوانی قرآن ماه رمضان که در خانه توسط مادر بزرگم برپا میشد شرکت و به آیات قرآن گوش میدادم. از همان کودکی تا قبل از این که محل سکونت خودمان را از نظر کرده به امام شهر انتقال بدهیم ماه محرم که شروع میشد به عنوان سینهزن در هیئت عزاداری محله حضور پیدا میکردم ولی در حال حاضر به عنوان مستمع در مراسمات روضهخوانی شرکت مینمایم.
سردسته هیئت آقایان غلامعلی خبازی اشرف و مرحوم حاج حسن افلاطونیان و نوحه خوان هم ابتدا افراد قدیمی و در حال حاضر آقای جواهریان هستند. همه اعضای هیئت برای این بزرگواران احترام خاصی قائل بوده و کاملاً به حرف و نظراتشان گوش میدهند.
در زمان کودکی همراه با پدر و مادر و بیشتر از از همه با شهید علی کاردی پسرعمه خودم در مراسمات حسینیه و مسجد محله شرکت میکردم. در محله ما هنگام محرم رمضان اعیاد شعبانیه و ... مراسمات خوبی مانند نخل برداری و جشن میلاد برگزار میگردید.
در آن دوران زیاد به کودکان اهمیت نمیدادند. ولی یادم هست ماه رمضان وقت پخش افطاری که معمولاً شامل چند عدد خرما و شکلات بود اول از بچههای کوچک پذیرایی میکردند تا به اهمیت روزه پی ببریم.
هیچ وقت برنامههای افطاری و احیای شبهای قدر که در مسجد نظر کرده اجرا و در آن شرکت میکردم را از یاد نمیبرم. شبهای احیا همراه با پدر و برادرانم به مسجد نظر کرده میرفتم و در طول دعای جوشن کبیر که توسط آقای مخیری خوانده میشد چند بار خواب رفته و با صدای الغوث الغوث بزرگترها بیدار میشدم.
پدر و مادرم هیچوقت به زور و اجبار من را در مراسمات و غیره شرکت ندادند اما با برخورد مناسب تفهیم میکردند که ما نباید ثواب شبهای قدر و روزه را به سادگی از دست داده و بیبهره بمانیم.
بعد از بازنشستگی و در حال حاضر به چه کاری مشغول هستید؟
همیشه به دوستان و همکاران جوان خود میگویم در این مملکت چند گروه هستند که بازنشستگی ندارند و هر چقدر که زمان بگذرد مسئولیت آنها بیشتر هم میشود .
گروه اول را پدران و مادران تشکیل میدهند هیچ پدر و مادری خود را بازنشسته نکرده و نخواهد کرد چون همیشه تلاش میکنند برای فرزندان خود پدری و مادری بکنند.
گروه دوم علما و دانشمندان هستند آنها نیز نمیتوانند و حق ندارند که علم خودشان را به بهانه بازنشستگی از دیگران دریغ نمایند.
گروه سوم پاسداران هستیم وقتی ما از لحاظ قانونی بازنشست میشویم تازه وظیفه اصلی و مهم ما بسیجی بودن است که سن و سال و پیر و جوان هم ندارد. شروع میشود و باید تا لحظه جان دادن بسیجی و ادامه دهنده راه شهدا باشیم.
بعد از بازنشستگی سعی کردهام ارتباط خود را با بسیج و سپاه تا حدودی حفظ نموده و تا آنجایی که توان دارم کمک نمایم با گذراندن دوره استاد راوی در تهران هم اکنون به عنوان یکی از راویان دفاع مقدس استان یزد در خدمت زائران کاروانهای راهیان نور و عزیزان انجمن راویان و ستاد راهیان نور سپاه الغدیر استان هستم.
در این رابطه هر سال با چندین کاروان عازم مناطق عملیاتی شده و ضمن بهره برداری معنوی به عنوان راوی دفاع مقدس حماسه دلیرمردان و شهدا را برای زائران بازگو میکنم. با راه اندازی حلقه صالحین در پایگاههای بسیج مسئولیت یکی از حلقههای صالحین پایگاه امام رضا حوزه ۴ بسیج واقع در امامشهر را نیز پذیرفتم و در خدمت آن عزیزان میباشم.
از ابتدای سال ۹۳ تاکنون همکاری خودم با ادارهکل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان را شروع و در معاونتهای امور اساتید تحقیقات و ... به عنوان کارشناس نظامی مصاحبهگر و نویسندگی دوستان را همراهی نموده و انشاءالله ادامه خواهم داد.
یکی دیگر از فعالیتهای من بعد از بازنشستگی حضور در شیفت خدام امامزاده سید جعفر محمد یزد میباشد که از اوایل سال ۱۳۹۳ تاکنون از طرف آقا طلبیده شده و در خدمت زوار عزیز و خدام گرامی آن آستان به عنوان جانشین شیفت چهارشنبهها در حال خدمتگزاری میباشم.
انتهای پیام/