گروه حماسه و جهاد دفاعپرس: تاریخ ایران در دهه ۶۰ هجری شمسی، تاریخ پر فراز و نشیبی است؛ یعنی ملت ایران چنان حوادث ناگواری را پشت سر گذاشتند که نمونه آن در تاریخ کمتر وجود داشته است؛ هشت سال دفاع مقدس یکی از این اتفاقات بزرگ است که در جریان آن «صدام» با پشتیبانی مالی و تسلیحاتی نزدیک به ۳۶ کشور جهان، به خاک کشورمان تجاوز کرد و چنان جنایاتی انجام داد که تا تاریخ، تاریخ است، بهعنوان لکه ننگی در حقوق بشر و انسانیت دروغین او و حامیانش شناخته میشود؛ برای نمونه، در جریان جنگ تحمیلی، بمبهای شیمیایی که «صدام» از کشورهای غربی گرفت و بر سر مردم ما ریخت، در بسیاری از موارد، نمونهاش در تاریخ مشاهده نشده است.
همچنین، در روزگاری نهچندان دور یعنی دهه ۶۰ که از آن سخن گفتیم، در همین مرز و بوم شاهد جنایات فجیعی بودهایم که نمونه آن، در سالهای اخیر در جنایات گروه تروریستی «داعش» در عراق و سوریه مشاهده شده است؛ درحالی که سالهای قبل نیز شبیه این جنایات در کشورمان رخ داده است؛ در این دوران، علاوه بر اینکه جنگ تحمیلی بهعنوان یک فشار خارجی وجود داشت، برخی جنایاتکاران نیز در داخل کشور، بر زخم مردم این سرزمین که هر روز خبر شهادت فرزندانشان از جبههها میرسید، نمک میریختند؛ از انفجار در خیابانها گرفته که به کشته شدن زنان و کودکان منجر میشد تا ترور مردم عادی، آنهم فقط بهدلیل داشتن ریش یا نصب عکس امام خمینی (ره) در مغازهشان. حالا اینکه چه خوشرقصیهایی برای صدام در نقش «ستون پنجم» ایفا کردند و یا اینکه چه جنایاتی در عملیات (بهقول خودشان) «فروغ جاویدان» انجام دادند، بماند.
اوج سنگدلی و بیرحمی منافقین را میتوان در شکنجه فجیع و غیر انسانی سه پاسدار کمیته انقلاب اسلامی و یک کفاش دید؛ هرچند که این عمل بیشرمانه، تنها یکی از جنایات بیشرمانه آنهاست. «طالب طاهری»، «محسن میرجلیلی» و «شاهرخ طهماسبی» سه پاسدار کمیته انقلاب اسلامی بودند که بههمراه «عباس عفتروش» که کفاش بود، اوایل مرداد سال ۱۳۶۱ توسط منافقین ابتدا ربوده و سپس بهصورت غیرانسانی شکنجه شده و به شهادت رسیدند و پیکر آنها، تقریباً ۲۵ مرداد پیدا شد، آنهم بهصورتی که مُثله شده بودند.
شهید «سید اسدالله لاجوردی» کسی بود که در خط مقدم مبارزه با منافقین، شناخت عجیبی از جریان نفاق داشت و با همین شناخت خود، باعث شده بود تا خیلی از منافقین بر اساس استدلالهای وی، از نفاق روی برگردانند، نه براساس حکم دادگاه؛ اما با این حال، عدهای از منافقین هم بودند که در اصطلاح «توبه تاکتیکی» میکردند؛ یعنی در ظاهر از نفاق روی برمیگرداندند اما وقتی رأفت اسلامی شامل حال آنها میشد، دوباره به همان جهالت خود برمیگشتند؛ البته این رأفت اسلامی برای افراد فریبخوردهای بود که پس از دستگیری، مشخص میشد که دست به قتل و کشتار نزدهاند.
جنایت فجیعی که منافقین بر روی شهیدان «طالب طاهری»، «محسن میرجلیلی»، «شاهرخ طهماسبی» و «عباس عفتروش» انجام دادند، شهید «سید اسدالله لاجوردی» را بهشدت متأثر کرد که این موضوع نشان از وجود روحیه «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ» در این شهید والامقام دارد؛ چراکه وی از طرفی با فریبخوردگان بر اساس رأفت اسلامی برخورد میکرد و از سویی نیز قاطعانه مقابل جلادها میایستاد.
آنچه در ادامه میخوانید و میبینید، واکنش شهید لاجوردی به جنایات فجیع جلادهاست:
«يا أَيُّهَا النَّبِيُّ جاهِدِ الْكُفَّارَ وَ الْمُنافِقِينَ وَ اغْلُظْ عَلَيْهِمْ... مگر شما نمیبینید که این برادران ما را چه کردند؟ آخر کجای دنیا شما سراغ دارید؟ کجا تاریخ به یاد دارد؟! کجا شما دیدید که پوست سر یک انسان را بکنند؟ کجا سراغ دارید که پوست صورت را زندهزنده بکنند؟ کجا سراغ دارید که آلت تناسلی یک برادر را قطع کنند؟! آخر این برادرهای ما چه کرده بودند [آنها را] در آب جوش گذاشتید؟ آخر این برادرهای ما چه کرده بودند که زندهزنده دندانهای آنها را شکستید؟ چه کرده بودند که تو بیرحم، بیانصاف و خونآشام، آنها را زنده بهگور کردی؟ آخرای بیرحم،ای بیانصاف،ای ضد خلق، ای ضد خدا، اینها چه کرده بودند و گناه این مستضعفان چه بود؟».
جنایات فجیع منافقین علیه ملت ایران و در مقابل نیز رفتارهای معقولانه شهید لاجوردی با آنها که با فریبخوردگان با رأفت اسلامی برخورد میکرد و جلادان را نیز به سزای اعمالشان میرساند، این درحالی است که این شهید والامقام از همان دوران، زیر آماج انواع و اقسام اتهامات قرار داشت، تا جایی که برخی افراد او را «سید مظلوم» لقب نهادند؛ البته این اتهامات در حمایت بیشرمانه از جلادان و جنایتکاران هنوز ادامه دارد و برخی در پی «عوض کردن جای جلاد و شهید» هستند.