گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس-علی عبدالصمدی؛ سریال دخترم نرگس به آخر خط رسید. سریالی خوشساخت و هماهنگ با فاکتورهای فرهنگی اجتماعی مخاطب ایرانی که کمتر از سریالهای خارجی گرتهبرداری کرده بود. این مجموعه به کارگردانی باقر پیران تماما در استان آذربایجان غربی ضبط شده بود که خود به تنهایی نکته قابل تاملی است.
سریال مذکور از معدود سریالهایی است که هم هنرمندان شناختهشدهتر و ساکن تهران در آن مجال هنرنمایی داشتند و هم به هنرمندان شهرستانی فرصتی برای هنرآفرینی داده شد. اصولا تمرکززدایی در هنر به ویژه در هنر هفتم، باعث شکوفایی هنرمندان دیگر خطههای سرزمین عزیزمان میشود. باقر پیران لوکیشن تمام داستانش را به استان آذربایجان غربی و شهر ارومیه منتقل و از هنرمندان بومی آن دیار نیز استفاده کرده بود.
در این سریال به موضوع کمتر توجهشده ایثارگران و جانبازان و شهدای اقلیتهای دینی به ویژه مسیحیان (اعم از آشوری یا ارمنی) اشاره شده بود که بسیار قابل تحسین است. در دهه هایی که از اتمام حماسه دفاع مقدس میگذرد، کمتر به بحث شهدا و ایثارگران و جانبازان اقلیتهای دینی پرداخته شده است که البته باقر پیران با دخترم نرگس به این مهم پرداخت که بهتر بود برای شخصیت جانباز شیمیایی ارمنی، نامی ارمنی انتخاب می شد تا برای مخاطب باورپذیرتر باشد.
مبارزه مامورین جان بر کف نیروی انتظامی در مقابله با قاچاق در مرزهای کشورمان از دیگر نکات جالب و قابل تحسینی بود که در طول این سریال به آن اشاره شد.
از دیگر نکات حائز اهمیت در این سریال، بحث احسان به والدین بود که فرمایش صریح قرآن مجید است: «و بوالدین احسانا». طبق این فرموده قرآن، نرگس که نقش اصلی این سریال را داشت، هم به پدر و مادرش نیکی می کرد و هم زمانی که میفهمد فرزند واقعی جانبازی شیمیایی با اصالت ارمنی است، باز این احسان و نیکوکاری را بین والدین قبلی و پدری که تازه یافته است، تقسیم میکند. اعتقادات دینی و مذهبی نرگس هرگز به او اجازه نمی دهد که پدر اصلیاش که ارمنی الاصل است را تنها بگذارد و به حال خود رها کند. این خود نشان از اعتقاد عمیق این شخصیت است که کارگردان و نویسنده او را به عنوان نقش اصلی داستان انتخاب کرده و جلوی لنز دوربین برده است.
این باورهای ژرف دینی در رفتار نرگس در قبال سایر کودکانی که همزمان با وی در یک بیمارستان متولد شده اند کاملا مشهود است. او تلاش می کند تا جایی که امکانش را دارد به آنها کمک کند و از سختی های زندگی آنها بکاهد. آنها که دیگر کودک نیستند و هر کدام زن زندگی خود شده اند.
بازی محمود پاکنیت نیز بسیار ستودنی بود. به راستی او یکی از وزنه های بازیگری در سینما و تلویزیون امروز کشورمان است که در این سریال نیز در کنار همسرش مهوش صبرکن به ایفای نقش پرداخت.
اما این سریال در کنار همه نقاط قوتش، برخی نکات قابل تذکری نیز داشت. به عنوان مثال نویسنده و کارگردان می خواست راه و مسیری منطقی بیابد که نرگس متوجه شود که دختر واقعی خانواده صادقی نیست. نرگس و خواهر و برادرش به بهانه بیماری آلزایمر پدرشان تست ژنتیک می دهند تا متوجه شوند آیا آنها نیز در آینده امکان دارد که مبتلا به بیماری آلزایمر شوند یا خیر؟ در عالم واقع این چنین نیست. به دیگر سخن هیچ کس صرفا به دلیل ابتلای پدر یا مادرش به آلزایمر تست ژنتیک نمی دهد. هیچ کس به خاطر بیماری های اطرافیانش تست ژنتیک نمی دهد تا بفهمد آیا او نیز در آینده به آن بیماری مبتلا خواهد شد یا نه؟ نویسنده اگر می خواست تفاوت ژنتیکی نرگس با سایر اعضای خانوادهاش را مشخص کند، می توانست از راههای منطقیتر دیگری وارد این حوزه شود.
معالوصف، تلویزیون با توجه به فرهنگ عامه، ایرانی و اسلامی و البته نکات دراماتیک آثار سریالی و تلویزیونی، میتواند سریالهای درخور فرهنگ عمومی تولید کند و گوی سبقت را از سریالهای دیگر کشورها برباید و بینندگان ایرانی را به رسانههای داخلی وفادارتر نگه دارد.
انتهای پیام/ 121