به گزارش گروه حماسه و جهاد دفاعپرس، مسئله انتخاب رهبری پس از امام خمینی در ۱۴ خرداد ۱۳۶۸ یکی از نکات برجسته تاریخ انقلاب اسلامی است. در این میان با گذشت ۳۱ سال از آن انتخاب، روایتهای نو و اسناد تصویری و مکتوب متعددی منتشر میشود.
حوادث سالهای اخیر منجر به بازگویی خاطرات اجلاسیه ۱۴ خرداد توسط اعضای وقت مجلس خبرگان رهبری شد. اما یکی از معدود افرادی که تا امروز روایتی از وی منتشر نشده است آیتالله محمد امامی کاشانی است. آیتالله امامی کاشانی از شاگردان قدیمی امام خمینی و روحانیون مبارز و فعال انقلابی علیه رژیم پهلوی با پیروزی انقلاب اسلامی در مناصب مختلفی از جمله عضویت در مجلس خبرگان قانون اساسی، ریاست دیوان عدالت اداری، عضویت در شورای نگهبان و امامت جمعه تهران به خدمت پرداخت.
یکی دیگر از مهمترین مسئولیتهای آیتالله امامی کاشانی عضویت ایشان در اولین دوره مجلس خبرگان رهبری است. او از شاهدان عینی اجلاسیه ۱۴ خرداد ۱۳۶۸ محسوب میشود. آیتالله امامی کاشانی از جمله افرادی بود که در جلسه انتخاب آیتالله خامنهای به رهبری سخنان مهمی ایراد کرد.
حالا پس از گذشت ۳۱ سال از آن دوران آیتالله امامی کاشانی برای نخستینبار در گفتوگو با پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی به بیان خاطرات خود از برگزیدن رهبری پس از امام خمینی میپردازد که مشروح آن در ادامه از نظر میگذرد.
ضمن تشکر از اینکه وقتتان را در اختیار ما قرار دادید، برای ورود به بحث اگر صلاح بدانید از موضوع آیتالله منتظری شروع کنیم. در سال ۱۳۶۴ خبرگان آقای منتظری را به عنوان قائممقام رهبری انتخاب کردند. نظر اعضا درباره ایشان چه بود؟ خودتان چه نگاهی به آقای منتظری داشتید؟
بسماللهالرحمنالرحیم. ما اکثرا میگفتیم یک آدمی باید قائممقام باشد که دارای سوابق مبارزاتی درخشان و مدارج علمی و به قول معروف ملا باشد. بدین خاطر اکثریت ما به آقای منتظری رأی دادیم.
واکنش خود آیتالله منتظری به این انتخاب چه بود؟
من بعد از تصویب قائممقامی رفته بودم پیش آقای منتظری و با ایشان کار داشتم؛ مرحوم آقای طبرسی هم با من بودند. در آن جلسه آقای منتظری گفتند: «این چه کاری است که مجلس انجام داده است؟! با وجود آقای گلپایگانی چرا نام من را بردید و مرا برای این کار انتخاب کردید؟» ایشان از این انتخاب ناراضی بودند، اما مجلس خبرگان دیگر این کار را انجام داده بود.
طولی نکشید که حواشی بیت آقای منتظری و جریانات سیدمهدی هاشمی علنی شد، شما خودتان در آن ایام شخصا با آقای منتظری مذاکراتی نداشتید؟
من با ایشان صحبت کردم؛ البته خیلی زمان از این ماجراها گذشته است. یک جریانی در رابطه با مهدی هاشمی - برادر داماد ایشان - پیش آمده بود. من گفتم در این قتلها او دخالت داشته است. آقای منتظری به من گفت: آقای امامی این چه حرفی است که نسبت میدهید؟ گفتم فرمانده این افراد مهدی هاشمی بوده است. بعد آقای منتظری گفت: هاشمی (مهدی) بحثش وحدت جهان اسلام است و بدنبال این امر است؛ چه کار به این کارها دارد؟ گفتم به من گزارش دادهاند که این افراد قتل انجام دادهاند. آقای منتظری عصبانی شد و گفت که این حرفها دروغ است که به شما گفتهاند. منتظری آدم سادهای بود و سقوطش هم به خاطر سادگیاش بود. فریب داماد و اولاد و اطرافیانش را خورد. خدا رحمتش کند و عاقبت ما را ختم به خیر کند.
در آن مقطع پیشبینی میکردید که مسئله به جایی برسد که امام آقای منتظری را عزل کنند؟
خدا رحمت کند آقای منتظری را؛ من چه چیزی راجع به او بگویم؟ دیگر زنده نیست که بخواهم دربارهاش حرف بزنم. در جلسهای که آقای هاشمی و آقا [آیتالله خامنهای] حضور داشتند گفته شد که امام میخواهد آقای منتظری را عزل کند، برویم با امام صحبت کنیم. آقای هاشمی گفت این کار خیلی خطرناک است. باید چه کار کنیم؟ حاج احمد آقا گفت: من خیلی با آقای منتظری حرف زدم و به خانهاش رفتم؛ او یک حرفهایی میزند و اصلا به درد رهبری نمیخورد. من این حرفها را به امام گفتم. افکار و نظرات آقای منتظری تحت تأثیر اطرافیانش بود. مردی با سوابق درخشان مبارزاتی و مراتب علمی والا به این روز افتاد. خداوند رحمتش کند.
از ارتحال حضرت امام و انتخاب آیتالله خامنهای به رهبری چه خاطراتی دارید؟
شبی که حضرت امام خمینی (اعلیالله مقامه) رحلت کردند ما در بیت ایشان حضور داشتیم. اول شب که اذان میگفتند من خودم بالای سر حضرت امام بودم. یکی از اعضای دفتر - گمانم آقای توسلی یا آقای شیخ حسن صانعی بود - هنگام اذان آمدند و گفتند: آقا! آقا! اذان میگویند! امام هم تقریبا رفته بود و دستگاههایی هم که به امام وصل بود را جدا کرده بودند. در همین زمان یکمرتبه دیدم که امام زبانشان در دهانشان تکان خورد و صدای نفس کشیدن ایشان بلند شد. یکی از اطبا که در آنجا بود گفت علائم حیاتی برگشت. مجددا دستگاهها را وصل کردند.
بعد از آن نماز خواندم و در جمع دوستان منجمله حضرت آقا، آقای موسوی اردبیلی، آقای هاشمی حضور داشتم که حاج احمد آقا آمد گفت امام رحلت کردند. حدود دو ساعتی از رحلت امام گذشته بود که در آنجا درباره فردا صحبت شد. در همانجا بحث شورایی شدن رهبری مطرح شد. در مورد اعضای شورا هم بحث شد که آقای خامنهای هم یکی از گزینهها بود. آخر شب غم و مصیبت امام همه را فرسوده و خسته کرده بود و دیگر توانی برای بحث جانشینی امام نمانده بود.
مرحوم آقای امینی نقل میکنند که در آن جلسه در جماران به آقای خامنهای گفتهاند که امام شما را برای رهبری معرفی کردهاند؛ ولی آیتالله خامنهای شدیدا با این پیشنهاد مخالفت کردند. شما در آن زمان آنجا حضور داشتید؟ چیزی در این مورد شنیدهاید؟
بله! ابتدا ایشان نمیخواستند این مسئولیت را بپذیرند. بعد که آن جلسه تمام شد، من دیدم حضرت آقا به درختی که جلوی حسینیه جماران بود تکیه دادهاند و بسیار محزون و در حال تفکر بودند. من استنباطم این بود که علاوه بر مصیبت رحلت امام، آقا از این پیشنهاد ناراحت بودند.
برویم سراغ جلسه سرنوشتساز روز ۱۴ خرداد؛ در اجلاسیه آن روز چه اتفاقی افتاد؟
فردای آن روز که مجلس خبرگان تشکیل شد من در جایگاه هیأترئیسه با آقای هاشمی رفسنجانی صحبت کردم. ایشان میگفت باید مجلس خبرگان تصمیم بگیرد که رهبری شورایی یا فردی باشد؛ لذا باید منتظر میماندیم که مجلس چه تصمیمی میگیرد؟ آقای هاشمی نظرش روی رهبری آقا بود. ولی بحث شورایی هم مطرح بود. هاشمی به من گفت که امام در جریان منتظری میگفت آقای خامنهای شایسته است. من هم به آقای هاشمی گفتم: با توجه به اینکه الان صدام پشت مرزهای ایران است ممکن است کشور دچار خطر شود و لذا همین امروز باید این مسئله حل بشود.
فیلمهای آن جلسه بارها پخش شده است. آقای خامنهای هم نمیخواستند رهبری را بپذیرند. خیلیها در آن روز صحبت کردند. من هم یک صحبتهایی کردم. بعد که آقا پشت تریبون آمدند و شروع به صحبت کردند دوباره همین مطالب را تکرار کردند. وقتی آقا گفتند که اکثر شما من را اهل نظر نمیدانید من از روی صندلی بلند شدم که بارها از تلویزیون هم پخش شده، اما این بخش از صحبتهای من پخش نشده است. من در آن روز گفتم: یکی از کسانی که در درس شما در مشهد شرکت میکرده از درس کفایه شما خیلی تعریف میکند. بعد به مجلس گفتم کسی که در حوزه علمیه مشهد کفایه که آخرین کتاب اصول است را تدریس میکند و افراد از آن تعریف میکنند اهل نظر است. من گفتم: «شهادت میدهم که آقای خامنهای اهل نظر است.» بعد خطاب به آقا گفتم حالا بعضیها قبول نداشته باشند، خب این افراد رأی نمیدهند. بعد که من نشستم آقا هم صحبتشان را تمام کردند و نشستند. بعد از اتمام صحبت آقا رأیگیری انجام شد. من در آن جلسه از فقاهت آقا دفاع کردم.
بحث شورایی و فردی هم قبل از آن مطرح شده بود؟
ابتدا بحث شورایی و فردی به رأیگیری گذاشته شد که مجلس به فردی رأی داد. دلیل عمدهای که فردی تصویب شد این بود که رحلت حضرت امام بعد از بازنگری در قانون اساسی اتفاق افتاد. یکی از اصولی که در تجدید نظر قانون اساسی تغییر کرد این بود که شورای عالی قضایی از شورا بودن به دلیل عملکرد ضعیف به فردی تبدیل شد.
یکی از نقاط ضعف شورای عالی قضایی مربوط به عزل بنیصدر میشد. در قانون اساسی داشتیم که رییسجمهور را شورای عالی قضایی و مجلس شورای اسلامی میتواند برکنار کند. من در این رابطه با آقای موسوی اردبیلی صحبت کردم. ایشان به من گفت که به شورای عالی قضایی امیدی نداشته باشید. شما بروید از طریق مجلس اقدام کنید. اختلاف نظر در شورای عالی قضایی زیاد است. من هم بعد رفتم در مجلس صحبت کردم. این مسئله در رهبری شورایی اثر گذاشت و گفتند که ما از آن قضیه تجربه خوبی نداریم. مضاف بر اینکه امام هم دستور داده بودند که در شورای عالی قضایی تجدید نظر بشود و یک نفر تصمیمگیری کند.
در مجلس این موارد ذکر شد و بعد گفته شد که دوباره ما میخواهیم برگردیم عقب و رهبری را شورایی کنیم. نهایتا رهبری شورایی رأی نیاورد. اگر آن حادثه نبود شاید شورای رهبری رأی میآورد. از همه مهمتر نظر امام درباره شورای عالی قضایی باعث شد که رهبری شورایی رأی نیاورد. در بحث فردی هم بعضیها بحث در اهل نظر بودن و فقاهت آقا داشتند که آقای هاشمی نقل کردند: به امام گفتیم که آقای منتظری آن مشکلات برایش پیشآمد و امروز نیستند؛ ما بعد از شما چه کار کنیم؟ امام فرمودند آقای خامنهای هستند. این بیان به نوعی تأیید امام برای رهبری آقای خامنهای بود.
شما موافق کدام شیوه رهبری بودید فردی یا شورایی؟
من موافق فردی بودم. وقتی امام دستور دادند که در قانون اساسی بازنگری بشود، کمیسیونهای مختلفی تشکیل شد که من عضو کمیسیون داخلی بودم. در آنجا بحث فردی و شورای عالی قضایی مطرح شد و بعد از آن در مجلس قبل از تصویب، من در دفاع از فردی بودن ریاست قوه قضائیه صحبت کردم. یک جای دیگر هم در رابطه با اینکه صدا و سیما در اختیار دولت باشد یا رهبری صحبت کردم. در کمیسیون بعضیها میگفتند که در اختیار دولت باشد. خداوند آن افراد را هم بیامرزد، ولی من از کسانی بودم که میگفتم در اختیار رهبری باشد. دولت ثبات ندارد ولیکن رهبری یک نصابی دارد، فقاهت و عدالت دارد، اما رئیسجمهور اینگونه نیست. آن فرد میرود یک فرد دیگر رئیسجمهور میشود. مرحوم آقای امینی بعدا به من گفتند که ما نظرمان این بود که صدا و سیما در اختیار دولت باشد، اما صحبتهای شما عقیده ما را عوض کرد. من گفتم مهم این است که یک فقیه عادل در رأس باشد و اگر این مسأله حل شود باقی مسائل قابل حل است.
واکنشهای اعضای خبرگان بعد از انتخاب آیتالله خامنهای به رهبری چه بود؟
اکثریت به رهبری آقا رأی دادند. اضطرابی در جلسه نبود و فقط چند نفر اندک به رهبری ایشان رأی ندادند. یکی از دوستان که انسان فاضلی هم هست به نام آیتالله حسینی کاشانی در جلسه برخاست و گفت که آقای منتظری قائممقام رهبری بوده و الان قانونا رهبر است. بعد در مجلس این پیشنهاد بررسی شد و برای اینکه ابهامی در تاریخ وجود نداشته باشد عزل آقای منتظری به رأی گذاشته شد که مجلس به آن رأی داد.
بحث «رهبری موقت» هم در آن مجلس مطرح شد؟
بله! بخاطر اینکه بازنگری قانون اساسی باید به رفراندوم گذاشته میشد. ولی در عین حال بعد از برگزاری رفراندوم هم به صورت قاطع رهبری آقا در ۱۴ مرداد توسط مجلس خبرگان مجدد تائید شد.
در خاطرات بعضی از آقایان آمده است که به غیر از اعضای مجلس خبرگان برخی از مسئولین در این جلسه حضور داشتند و با اعضای خبرگان رایزنیهایی میکردند؛ شما هم از این قبیل رایزنیها داشتید؟ یا شاهد رایزنیها بودید؟
بله! در وقتهای تنفس گفتگوهایی انجام میشد، ولی آنچه که در مجلس خبرگان گذشت را خدمتتان گفتم. بالأخره بعضیها موافق نبودند، که ما آنها را هم میشناختیم. آدمهای ملایی هم بودند، اما برداشتشان اینگونه بود. علاوه بر فقاهتی که آقا (آیتالله خامنهای) داشتند امتیاز دیگرشان برای رهبری این بود که ایشان دو دوره رئیسجمهور بودند و کسی که میخواهد رهبری کند باید در کارهای اجرایی کشور مسلط باشد.
آقا در دوران ریاستجمهوری سفرهای خارجی با ارزشی نیز داشتند. آقای هاشمی از احمد آقا ماجرایی را نقل میکردند که در مجلس خبرگان آن روز مطرح شد. احمد آقا میگفتند: امام در تلویزیون سفر آقای خامنهای به کره را نگاه میکردند؛ آقای خامنهای در آنجا نطقی کردند. امام گفته بودند آقای خامنهای به درد رهبری میخورد.
امام مصلحتبینی، دشمنشناسی و آگاهی بر مسائل کشور را برای فرد ادارهکننده کشور لازم میدانستند و میگفتند مسئولین باید اینگونه باشند. گرچه بعضیها از لحاظ مراتب علمی دارای مدارج بالایی بودند، ولی نمیتوانستند کار رهبری را انجام دهند بدین منظور امام تأکید به رهبری آقای خامنهای داشتند.
بعد از رفراندوم در ۱۵ مردادماه قرار شد رهبری را با قانون اساسی جدید انتخاب کنید. از آن جلسه خاطرهای دارید؟
باتوجه به اینکه رفراندوم برگزار شده بود در آن جلسه از موقت بودن برای دائمی شدن رهبری رأیگیری کردیم و بحث خاص دیگری در آن جلسه نشد.
بعد از برگزیده شدن آیتالله خامنهای به رهبری، شما یکی از کسانی بودید که در اعلان مرجعیت ایشان نقش داشتید. چه دلایلی باعث شد که این کار را انجام دهید؟
بعد از وفات آیتالله العظمی گلپایگانی و آیتالله العظمی اراکی، در جامعه روحانیت بر سر انتخاب مرجع بحث شد. هفت نفر از جمله آقای خامنهای برای مرجعیت مطرح بودند. تقوا و فقاهت آقا را که کنار بگذاریم، روشن بود کسی که به مسائل آگاه است و رهبر جامعه هم میباشد صلاحیت مرجعیت را دارد.
حاج آقا! یکی از سوالات مهم درباره اجلاسیه ۱۴ خرداد ۶۸ این است که اگر آیتالله خامنهای زیر بار این مسئولیت نمیرفتند آیا خبرگان گزینه دیگری به جز ایشان داشت؟
من همین الان هم که بررسی میکنم واقعا غیر از آقای خامنهای گزینه دیگری را نداشتیم. همان شب هم که امام دعوت حق را لبیک گفته بودند فکر میکردیم که رهبری شورایی نتیجه نمیدهد. لطف خدا بود که به این سمت رفتیم و آقای خامنهای رهبر شدند. دستی بالای همه دستهاست. خداوند همین الان هم لطفش را از مملکت دریغ نکرده است و کشور ما را هدایت میکند.
انتهای پیام/ 117