وصیت‌نامه شهيد علی اواسط فكری؛

به فرزندم بگوييد كه پدرت برای دفاع از اسلام و قرآن به شهادت رسيده است

شهيد علی اواسط فكری در وصیت‌نامه‌اش آورده است: سعی كنيد از رهبری و اسلام جدا نشويد و همراه و پشتيبان اسلام و ولايت فقيه باشيد، به فرزندم بگوييد كه پدرت برای دفاع از اسلام و قرآن به شهادت رسيده است.
کد خبر: ۴۱۰۵۴۶
تاریخ انتشار: ۲۲ مرداد ۱۳۹۹ - ۲۲:۳۱ - 12August 2020

به فرزندم بگوييد كه پدرت برای دفاع از اسلام و قرآن به شهادت رسيده است

به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از ارومیه، شهید علی اواسط فكری در سال 1336 در روستای «دورباش» از توابع تكاب به دنيا آمد، تا كلاس پنجم ابتدايی درس خواند اما به علت مشكلات و نبودن امكانات آموزشی از ادامه تحصيل بازماند.

حسن فكری برادر این شهید می‌گويد: علی از پدرم خواست تا برای ثبت‌نامش در بسيج رضايت بدهد و وقتی پدرم رضايت‌نامه‌اش را امضا كرد دستش را بوسيد و گفت: از اين كه اجازه داديد تا به بسيج و امام و انقلاب خدمت كنم، سپاسگزارم.

شهید فکری به خانواده‌اش می‌گفت مانع اعزام من به جبهه نشويد و اصلا نگران نباشيد، چون من هدفم را پيدا كرده‌ام.

شهید علی فکری، در بسيج مدير پايگاه شد و بعد به عنوان معاون گردان خاتم الانبيا (ص) منصوب شد و در موقعيت بحران، بسيج تكاب را نجات داد و بعد از مدتی به عضويت رسمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد، به خاطر شايستگی و لياقتش قائم مقام گردان خاتم‌الانبيا در سپاه شد و با شروع جنگ تحميلی راهی جبهه‌های حق عليه باطل شد.

زمانی كه گردان خاتم الانبياء به خط مقدم جبهه رفت، فرماندهی گردان به او واگذار شد، اين گردان به خاطر حماسه‌آفرينی‌هايش شناخته شده بود و علی در اين مسئوليت تلاش و رشادت‌های زيادی از خود نشان داد.

علی استعداد و خصوصيات عجيبی داشت، هنگامی كه سخنرانی می‌كرد،همه فكر می‌كردند او سواد بالايی دارد در حالی كه سطح سوادش پايين بود ولی از لحاظ معلومات و بينش اسلامی در سطح بالايی قرار داشت.

وی با اينكه فرمانده گردان بود، ولی با رزمندگان به مهربانی و متواضعانه برخورد می‌كرد و كارها را بدون ريا انجام می‌داد.

همسر شهید می گويد: هنگام خداحافظی علی به من گفت كه از مرگ من ناراحت نباشيد زيرا شهادت ارثی است كه از انبيا و اوليا رسيده است، به فرزندم بگوييد: پدرت برای دفاع از اسلام و قرآن به شهادت رسيده است، همواره او را به خواندن خواندن قرآن و نماز راهنمايی سفارش كنيد.

خاطره همرزم شهید فکری

محمود دولتی، همرزم علی نيز تعریف می‌کند: فروردين سال 1366، جبهه جديدی عليه دشمن گشوده شد و «گامو» كه بلندترين منطقه ماووت عراق بود بايد برای ادامه عمليات آزاد می‌شد، در قرارگاه تاكتيكی شهيد زين‌الدين، طرح عمليات ريخته شد و گردان‌ها و فرماندهان ماموريت خود را دريافت كردند.

وی ادامه می‌دهد: نيروها برای اجرای عمليات آماده بودند، راه طولانی بود و سربالايی داشت و بايد از ميان صخره‌ها عبور می‌كرديم كه بخش عظيم آن با برف پوشيده شده بود و از يک رودخانه پرخروش نيز باید عبور می‌كرديم تا به هدف برسيديم، كمين‌های دشمن در سر راه مساله‌ای ديگر بود كه بايد با دقت بيشتری عمل می‌شد تا عمليات برای دشمن آشكار نشود.

دولتی می‌افزاید: علی كه فرمانده «گردان خاتم الانبيا» سپاه تكاب بود با فرماندهان گروهان‌ها مثل شهید عليزاده و شهید حسينی در رابطه با مأموريت صحبت می‌كرد و می‌گفت: عمليات بايد ابتدای شب آغاز شود، راه طولانی و سختی را در پيش داريم و يک پل در روی رودخانه است كه بايد از آن نيز عبور كنيم تا به قله برسيم، اگر هدف مورد نظر فتح نشود، عمليات ادامه پيدا نمی‌كند.

وی عنوان می‌کند: بچه‌ها همه مصمم شدند و اعلام كردند، به ياری خدا، دشمن را شكست می دهيم، زمان حركت به همه نيروها ابلاغ شد، ساعت 9 شب همه نيروها پشت سر هم راه افتادند، تاريكی شب و كوله بار سنگين كار را كمی مشكل كرده بود، به هر سختی مسير طی می‌شد و كمين‌های دشمن يكی پس از ديگری از سر راه برداشته می‌شدند.

همرزم شهید فکری خاطرنشان می‌کند: گاهی برای استراحت، ستون نيروها متوقف می‌شد و نيروها دور هم می‌نشستند، پس از استراحت دوباره به حركت ادامه می‌‌داديم، قلب‌ها به تپش افتاده بود، نفس‌ها گاهی در سينه حبس می‌شد، صدای خش خش پوتين‌ها و سرخوردن رزمندگان شنيده می‌شد، ناگهان گلوله توپی به وسط ستون اصابت كرد و با انفجار آن عده‌ای به شهادت رسيدند.

وی می‌افزاید: بلافاصله نيروها سازماندهی شدند و مجددا به حركت ادامه داديم، تا نزديكی‌های اذان صبح به تلاش و فعاليت خود ادامه داديم و احساس می‌كرديم به هدف اصلی كه صعود به خشن‌ترين قله منطقه كوهستانی ماووت- نزديک شده ايم.

دولتی ادامه می‌دهد: در آنجا نيروهای تكاور از ما جدا شدند، فرمانده گردان، علی فكری و چند تن از فرماندهان گروهان‌ها از جمله عليزاده به همراه نيروهای پيشرو و تكاور، برای بررسی وضعيت دشمن جلو رفتند، آتش دشمن زياد بود و لحظه‌ای قطع نمی‌شد، تيربارها و آر پی جی زن‌های دشمن، مرتبا به اطراف آتش می‌ريختند.

وی بیان می‌کند: دشمن با اجرای آتش، موضع خود را كاملا به ما شناساند، در اين حال فكری و عليزاده به محل بازگشتند و با قرارگاه تماس گرفتند و وضعيت دشمن را گزارش كردند، دشمن متوجه حمله ما شد، حدود دو تيپ و يک گردان دشمن در مقابل ما مستقر شده بودند، از قرارگاه تأكيد كردند به لحاظ اهميت فوق‌العاده منطقه با تمام توان بجنگيم، با آرايش گرفتن نيروها و هجوم به سنگرهای دشمن عمليات آغاز شد و درگيری سختی بين سپاه اسلام و نيروهای كفر درگرفت.

دولتی عنوام می‌کند: بر اثر اصابت گلوله دشمن، علی اوسط فكری به شهادت رسيد و پيكرش در همان مكان باقی ماند، اين حادثه در روز 26 فروردين‌ سال 1366 در «عمليات نصر1» اتفاق افتاد.

حسن فكری برادر شهيد، می‌گويد: پیکر شهید مفقودالاثر است و هنوز جنازه‌اش پيدا نشده است، احساس می‌كنم اين خواسته قلبی خودش بوده است كه جنازه‌اش پيدا نشود.

وصیت‌نامه شهيد علی اواسط فكری

من با ايمان و اعتقاد قلبی به خدا و اطاعت از فرامين رهبری، از جان و مالم گذشتم تا با چهره‌ای خونين در محشر و پيشگاه خدا حاضر شوم، پس ای خانواده عزيزم از مرگ من ناراحت نباشيد، زيرا شهادت ارثی است كه از انبيا و اوليا رسيده است.

شما را سفارش به نماز، روزه و احكام اسلامی می‌كنم، زيرا كه با احكام و دستورات خدا، انسان به سعادت دنيا و آخرت می‌رسد، سعی كنيد از رهبری و اسلام جدا نشويد و همراه و پشتيبان اسلام و ولايت فقيه باشيد، به فرزندم بگوييد كه پدرت برای دفاع از اسلام و قرآن به شهادت رسيده و همواره در قرآن و نماز خواندن او را راهنمايی و سفارش كنيد.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها