شهدای مداح لشکر 31 عاشورا (10)؛

نگاهی بر زندگی‌نامه شهید «احمد بزازیان مهدوی»

عبور از اروند رود که به رودخانه­‌ی وحشی مشهور است کاری خیلی سخت و دشواری بود؛ آن هم در تاریکی رعب‌انگیز شب و سرمای زمستان خوزستان؛ احمد با جمعی دیگر از همرزمانش آماده جانفشانی بودند.
کد خبر: ۴۱۳۰۴۶
تاریخ انتشار: ۰۶ شهريور ۱۳۹۹ - ۱۵:۰۲ - 27August 2020

نگاهی بر زندگی‌نامه شهید «احمد بزازیان مهدوی»به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از آذربایجان‌ شرقی، «احمد بزازیان مهدوی» در 29 بهمن‌ماه سال 1344 شمسی در تبریز به دنیا آمد. احمد در محله‌­ی سرخاب، دوران طفولیت را پشت سر می‌­گذاشت که بنا به مشیت الهی، پدرش چشم از جهان فرو بست و او را در عزای از دست دادن پدر نشاند.

طولی نکشید عموی بزرگوارش سرپرستی مادر و احمد را به عهده گرفت تا تنها یادگار برادر، داغ بی‌پدری را کمتر احساس کند.  عموی احمد که او را بسیار دوست داشت در تربیت برادر زاده­ی خود از هیچ تلاشی دریغ نمی­کرد.

احمد با ورود به هفت سالگی پای در دبستان آیت‌الله کاشانی تبریز گذاشت و با نمرات عالی دوره­ی ابتدایی را به پایان رساند در حالی که همیشه مورد تشویق معلمان و مدیر مدرسه‌ی خود بود. سال‌­های تحصیل در مقطع راهنمایی در مدرسه‌ی فرمان فرمائیان همزمان بود با راهپیمایی­‌های ملت ایران علیه رژیم پهلوی. احمد که نوجوانی بیش نبود به نوای حق طلبانه­ی رهبر کبیر انقلاب حضرت امام خمینی‌ (ره) لبیک گفت و در راهپیمایی‌ها پا به پای عمویش شرکت کرد و اعلامیه­های حضرت امام (ره) را به دیوار می­چسباند و سهم خود را نسبت به انقلاب ادا می‌کرد.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در پایگاه مقاومت مسجد سیدحمزه، عضو بسیج گردید و در کلاس‌­های آموزش عقیدتی و نظامی حضوری فعال یافت. شب‌­ها تا دیر وقت در محله نگهبانی می‌­داد تا مردم در امنیت و آسایش استراحت کنند.

پایگاه سید حمزه یکی از فعال­‌ترین مساجدی بود که کارهای فرهنگی آن در شهر تاثیر گذار یود. به ویژه حضور پررنگ «علی اکبر رهبری» در رأس این پایگاه آن­جا را محل و مأمن حزب‌الله کرده بود تا تربیت­یافتگان­ در مکتب ایشان بعد­ها منشأ خیر و برکت شوند.

احمد که علاقه­­ی زیادی داشت به فرمان رهبر خود مبنی بردفاع ازاسلام در مقابل متجاوزین لبیک گفت و آمادگی خود را برای رفتن به جبهه اعلام کرد اما سن کم و قد کوتاهش مانع رفتن او به جبهه بود. او که به آسانی تسلیم نمی‌­شد بلاخره موفق شد در 29 بهمن‌ماه سال 1362 در سالروز تولدش هدیه­‌ی تولدش را از معبود خود گرفته و راهی جبهه گردد.

اولین حضورش در عملیات خیبر بود و پس از آن در گردان امام حسین(ع) که فرماندهی آن را سردار شهید «اصغر قصاب عبدالهی» بر عهده داشت سازماندهی شد و در دسته‌ی دو که فرمانده آن آقا عبدالمجید شریف‌زاده» که عارفی به تمام معنا بود قرار گرفت.

در تابستان 1363 هوای خوزستان معمولا 48 درجه حرارت داشت رزمندگان لشکر عاشورا برای عملیات در منطقه زید در آموزش­های جنگ در کانال سختی‌های زیادی را تحمل کردند و احمد نیز که بزرگ شده مناطق سردسیر آذربایجان بود گلایه‌ای از سختی‌ها و گرما نداشت و نسبت به توان خود از آمادگی خوبی برخوردار بود. مداحی را با خواندن دعا در دسته شروع کرد. عاشقانه می­خواند و با زمزمه‌­های دل­نوازش همه را مجذوب و محزون می­کرد.

قبل از عملیات بدر وقتی نیروها برای آموزش بلمرانی چند کیلومتری از مقر گردان فاصله می­گرفتند، احمد شروع به نوحه‌خوانی می‌کرد با نزدیک شدن به وقت نماز، با آن صدای نازنینش اذان می­گفت، گاهی وقت‌ها هم مکبّر می‌شد.

وقتی نیروهای گردان حضرت امام‌ حسین (ع) در آبراه موته که نقطه رهایی عملیات بدر در هورالعظیم سوار بر بلم­ها شده بودند احمد با بلندگوی دستی «گل لاله می­شویم ما....» را سر ­داد. خیلی زیبا نوحه می­‌خواند.

نگاه و صدایش پر از صلابت بود. در عملیات بدر حضور یافت و حماسه‌های بسیاری خلق کرد و پیروزمندانه از میدان جنگ برگشت در حالی­ که در سوگ دوستانش که پرکشیده بودند غصه­‌دار بود و پر از عزا و ماتم.

طولی نکشید که رزمندگان اسلام برای عملیات سرنوشت‌ساز دیگری آماده شدند احمد این ­بار در گردان حضرت سیدالشهداء (ع) سازمان یافته بود و این گردان مأموریت حساس غواصی را بر عهده داشت. در زمستان سال 1364 آموزش­‌های غواصی دریکی ازرودخانه های خوزستان طی کردند احمد یکی از بهترین‌­ها در فراگیری این آموزش‌ها بود.

تجاربی که از عملیات‌­های قبلی به دست آورده بود خالصانه در اختیار دیگران قرار می­داد. او در کنار همه­‌ی این آموزش‌­ها لحظه‌­ای از عزاداری برای سیدالشهداء (ع) غافل نبود. درمیان آتش و خون و صدای گلوله­‌ها نوحه‌­هایش شنیدنی بود. از ته دل می­خواند و به دل می‌­نشاند.

احمد که علاقه‌­ی زیادی به مطالعه‌­ی کتاب «حماسه­ی حسینی» شهید آیت‌الله مرتضی مطهری داشت سعی می‌کرد نوحه­‌هایش را با سند بخواند و از معتبرترین کتاب‌ها به ویژه از لهوف سیدبن طاووس استفاده می­‌کرد.

پس از پایان آموزش‌­ها کنار اروند رود، رزمندگان گردان حضرت سیدالشهدا (ع) لباس­های دنیوی را از تن در آوردند و لباس غواصی را که بسیار هم برازنده­شان بود پوشیدند، با به تن کردن این لباس‌ها، احمد زیباتر گردید و به لطف خدا عازم عملیات مهم که تصرف شهر بندری فاو عراق گردیدند.

عبور از اروند رود که به رودخانه­ی وحشی مشهور شده است کاری خیلی سخت و دشواری بود آن هم در تاریکی رعب انگیز شب و سرمای زمستان خوزستان که سوز سرما تا مغز استخوان نفوذ می­‌کند احمد با جمعی دیگر از همرزمانش آماده جانفشانی بودند و فکر عبور از اروندرود جایی که دشمن حتی در خواب هم باور نمی­کرد رزمندگان ایران بتوانند از آن عبور کنند باعنایت پروردگار عبور کردند.

خط دشمن خیلی مستحکم و مجهز بود ولی پاهای مردان خدایی و بی ادعا مصمم‌تر از آن در 20 بهمن 1364 از اروند عبور کردند و دشمن غافل‌گیر از این آمدن. اگر چه تیر خصم این پیروزی را بدون پاسخ نگذاشت و با زخمی کردن شهید احمد از ناحیه­ی سر او را به فیض شهادت رساند اما تاریخ پرافتخار جنگ نام او را درلیست شهدای عملیات والفجر هشت برای همیشه ثبت کرد.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها