شهدای مداح لشکر 31 عاشورا (16)؛

نگاهی کوتاه بر زندگی‌نامه شهید «سید رسول صدرالدینی»

شهید «سید رسول صدرالدینی» در 18 بهمن‌ سال 1342 در تبریز چشم به جهان گشود. وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی و با آغاز جنگ تحمیلی به جبهه‌های حق علیه باطل اعزام شد و پس از حضور در چند عملیات، سرانجام در تاریخ 10 آبان‌ 1361 به شهادت رسید.
کد خبر: ۴۱۳۱۶۶
تاریخ انتشار: ۰۹ شهريور ۱۳۹۹ - ۱۳:۰۰ - 30August 2020

به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از آذربایجان‌شرقی، شهید «سید رسول صدرالدینی» در هیجدهمین روز از بهمن‌ سال 1342 شمسی در شهر تبریز به دنیا آمد. رسول در کنار پدر و مادری متدین و با ایمان تربیت یافت. پدر و مادرش سید رسول را خیلی دوست داشتند و برای بزرگ کردن و تربیت درست او زحمات زیادی کشیدند. سید رسول تا مقطع نظری درس خواند و با موفقیت های خود استعداد و توانایی اش را نشان داد، او در کنار درس کار می کرد تا کمک خرج خانواده باشد.

سید رسول پس از گذراندن دوره های آموزشی نظامی در سال 1360 عازم جبهه گردید و در عملیات آزادسازی بستان حماسه های زیادی از خود به یادگار گذاشت. در همان عملیات بود که مجروح شد و به اجبار به خانه بازگشت. صبح روز شنبه 11 مهر ماه سال 1360 روزهایی که در خانه بود و استراحت می‌کرد با شنیدن سرود «شهیدم من» شور رفتن به جبهه دوباره در دلش شعله کشید و او قصد رفتن به جبهه را كرد.

پدرش در ابتدا مخالفت كرد اما سید که یاد جبهه عقل و هوشش را ربوده بود برای رضای پروردگار داوطلبانه و عاشقانه کار را رها کرده و به قول خود ضرر مالی را پذیرفت و به خاطر منافع معنوی دوباره عازم جبهه شد و برای به دست آوردن رضایت والدین طی نامه ای كه برایشان نوشت از آنها و برادران و خواهرانش که به خاطر شیطنت‌های دوره کودکی و نوجوانی باعث آزارشان شده بود حلالیت طلبید.

فضای معنوی جبهه تاثیر خود را گذاشت و در مدت کوتاهی در گردان شهید مدنی تیپ عاشورا گل سرسبد آنجا شد. قامت بلندش دوستانش را مجذوب می کرد. در جمع دوستان و همسنگران كه می نشست با صدای گرم خود نغمه سر می داد و فضای سنگر را عطری بهشتی می پاشید.

در مرحله پدافندی عملیات رمضان زمانی که گردان را با کمپرسی به منطقه زید می‌بردند سید رسول در زیر آتش شدید دشمن و خاک و غبار برخاسته از آتش گلوله‌ها نوحه می‌خواند و سینه می‌زد. سبک خواندنش به شیوه ی «حاج صادق آهنگران» می‌خواند.       

همه دوست داشتند در کنار سید باشند تا از اخلاق معنوی او فیض ببرند. سید شوخ طبع بود برای همین از شوخی های دوستانش با او ، دلخور نمی شد. یکی از دوستان همرزمش «رضا باغبان» از بچه‌های مسجد کلانتر خیابان عباسی بود. او قد کوتاهی داشت و در کنار سید کوتاهتر دیده می شد.

هر روز که می‌گذشت زمان عملیات نزدیک‌تر می شد و سید خوشحال‌تر. او با روحیه خوبش به دوستان خود روحیه می‌داد. زمانی که دوستانش می گفتند قد تو بلند است دشمن راحت‌تر تو را می‌بیند، بهتر است جلوی نیروها نروی دشمن می‌بیند ، قبول نمی کرد، چرا که معتقد بود برای ادای تکلیف می‌جنگد.

در شب اول عملیات مسلم بن عقیل در9مهرماه1361 ارتفاعات سلمان کشته که از ارتفاعات مهم سومار که مشرف بر شهر مندلی عراق بود فتح گردید. اگر چه بهای آن خون های پاک بسیاری بود که بر زمین ریخته شد. دشمن که از این حمله و فتح غافلگیر شده و ترسیده بود در نقاط مختلف پنهان شده از هر سو بی هدف تیراندازی می کرد.

عبور از موانع  بالایی ارتفاع، یکی از سخت‌ترین بخش های عملیات بود. «حمید بهنیان» فرمانده گروهان که از رزمندگان غیور و شجاع لشکر بود وقتی قصد عبور از آنجا را داشت آتش گلوله‌های عراقی‌ها شدیدترشد و با اصابت تیرتک تیرانداز به شهادت رسید. بعد از آن سید رسول به راه افتاد اما طولی نکشید که او هم با تیر مستقیم دشمن مورد هدف قرار گرفته و به شهادت رسید. دهمین روز از آبان ماه سال 61 پیکر سید رسول صدرالدینی و حمید بهنیان در ارتفاعات آرام گرفت و با شهادت‌شان ارتفاعات سلمان کشته درآن شب فتح گردید و پیکرش درگلزار شهدای وادی رحمت تبریز به خاک سپرده شد.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار