معرفی شهدای مداح لشکر 31 عاشورا (21)؛

وظیفه ایرانی‌ها حراست از انقلاب و آرمان‌های امام‌خمینی(ره) است

شهید «ایرج صالحی» وظیفه تک تک ایرانی‌ها را حراست از کشور، انقلاب و آرمان‌هاي امام خمینی(ره) می‌دانست.
کد خبر: ۴۱۳۶۰۵
تاریخ انتشار: ۱۱ شهريور ۱۳۹۹ - ۰۹:۵۸ - 01September 2020

به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از آذربایجان‌شرقی، شهید «ایرج صالحی» 10 روز مانده به چله‌ی زمستان سال 1341 در شهرستان «میانه» چشم به جهان گشود. ایرج در دامن پر مهر مادر و زیر سایه ی پدر تربیت یافت. مادرش او را در آغوش خود به مراسمات عزاداری امام حسین‌(ع) می‌برد.

دوران ابتدایی و راهنمایی را در شهر زادگاهش با شایستگی سپری کرد و در آغاز سنين نوجواني در راهپیمایی‌ها با حضوری فعال علاقه‌اش را به انقلاب و امام (ره) نشان داد. در کنار فعاليت‌هاي سياسي خود در مسجد محله نیز حضوری فعال داشت. ایرج در صداقت زبان زد بود، اخلاق نیکو و پسندیده‌اش از او جوانی مقبول و محبوب ساخته بود. طوری که همه دوستان و آشنایان و اقوام دوستش داشتند.

شهامت و شجاعت در گفتن حرف حق از دیگر ویژگی‌های بارز او بود. سال سوم متوسطه را هنوز به پایان نرسانده بود که تصمیم گرفت عضو سپاه پاسداران شود و خدمت بیشتری به اسلام و نظام نماید. آغاز فعاليت‌هايش در سپاه مصادف بود با روزی که دشمن بعثی در آخرین روز از تابستان 1359 کشور اسلامی ايران را مورد تجاوز خود قرار داد.

ایرج می‌گفت امروز باید درس را رها کرد و عازم جبهه شد. او وظیفه تک تک ایرانی‌ها را حراست از کشور، انقلاب و آرمان‌هاي امام خمینی(ره) می‌دانست و معتقد بود درس را در اوقات فراغت هم می توان خواند.

امروز باید در مقابل دشمن ایستاد، دشمنی که به خانه هجوم آورده و به کوچک و بزرگ رحم نمی‌کند، اگر در برابرش نایستیم ذلیل می‌شویم و ملتی که ذلیل شود و کشورش به دست دشمن اسلام بیفتد درس خواندن او چه سودی خواهد داشت؟ در سايه همين اعتقادات بود كه درس و زندگي را رها كرد و در همان روزهاي نخست جنگ به جبهه جنوب رفت و در گردان تخریب لشکر عاشورا از مداحان اهل بیت (ع) شد.

به عزاداری‌ها اهمیت ویژه‌ای می‌داد و با صدای زیبا و دلنواز خود زیارت عاشورا و دعای توسل را می‌خواند. گاه که به مرخصی مي‌رفت به خاطر علاقه‌اش به علم‌آموزي، سعی داشت درس‌هایش را هم مرور کند، اگرچه درس‌های اخلاق او فراتر از آنچه بود که در مدرسه باید آموخت. به خاطر احترام خاصي كه براي بزرگترها قائل بود به کوچک‌ترها سفارش می‌کرد که به نصیحت‌های پدر و مادر گوش کنند. در نامه‌ای که برای برادر کوچکش مهدی نوشته بود به همین مورد تاکید داشته و سفارش می‌کند که به حرف بزرگترها گوش کنید چون آینده‌ی شما بستگی به حال دارد و عاقبت به خیری در اطاعت از والدین است.

معتقد بود باید از لحاظ روحی و جسمی آماده بود تا در برابر دشمن ایستاد. بر اساس همين باور بود كه گروه کوهنوردی را در شهر خود تشکیل داده بود و هر زمان به مرخصی می‌رفت رفتن به کوه در کنار دوستان خود را یکی از برنامه هاي تفريحي و ورزشي خود كرده بود.

در 26 آذ ماه سال 1363 در نامه‌ای که برای دوستش مهدی کریم‌خانی نوشته ، اتفاقات جبهه را برایش تعریف کرده و پس از توصيف در ادامه می گويد ساعت 2 ظهر به اتفاق مسئول واحد عملیات قرارگاه کربلا تصمیم گرفتیم به منطقه «موسیان» که در آنجا عملیات و درگیری بسیار شدید بود برویم و از نزدیک شاهد دلاوری رزمندگان اسلام باشیم.

باید قدم در میدان آتش و خون بگذاریم، «هوشنگ میانجی و بهروز» و من وصیت‌نامه‌مان را نوشتیم، زیرا امکان داشت که توفیق بزرگ شهادت نصیبمان شود. ایرج در عملیات والفجر 8 نیز عاشقانه شرکت کرد و پس از آن عملیات در 22 اسفند 1364 طی نامه‌ای که به خانواده اش در میانه نوشته تا از شهدای والفجر 8 میانه باخبر گردد.

یکی از همرزمان ایرج، «سید سجاد حسینی» در مورد او می گوید در عملیات کربلای 5 در تیپ ذوالفقار بود و با شنیدن سخنرانی فرمانده لشکر در پوست خود نمی گنجید. ایرج مسئول قبضه بود و هوشنگ میانجی و کریم شاه محمد‌لو خدمه قبضه بودند.

ایرج با خنده خطاب به دوستان می گفت بیایید تا شروع عملیات دستی به قبضه بکشیم تا در حال عملیات با مشکل مواجه نشویم. بعد از آن با جدیت «دوشکا» را آماده کرده و در خط مقدم و در کنار گردان بقیه‌الله مستقر شد. در حالي كه به نوبت تیراندازی می‌کردند با پیشروی نیروها، قبضه‌ها را جلو برده و در خاکریز های مثلثی و نونی شکل مستقر می‌کردند تا در تیراندازی و گلوله‌ها صرفه جویی شود.

او که دوستان زیادي را در جبهه پیدا کرده بود، شاهد پر کشیدن یک یک آن ها بود در حالی که خود امید به شهادت در خط مقدم را داشت، با پذیرش قطعنامه 598 در تیر1367 و برقراری آتش‌بس، گویی همه آرزو‌ها و امیدهایش به یاس تبدیل شد. خاطرات دوستان و همسنگران شهیدش را مرور کرده و دائم می گفت من جا ماندم.

چند سال بعد از پذیرش قطعنامه، دشمنان به کمین نشسته‌ی اسلام و انقلاب در کردستان فتنه‌ای تازه آفریدند که نیروهای بسیج و سپاه به آن منطقه اعزام شدند. ایرج که در همه حال و در تمام شرایط آماده برای دفاع از انقلاب بود در کنار دیگر نیروها به منطقه اعزام شد و در 26 تیرماه سال 1372 به آرزوی دیرینه خود دست یافت و به کاروان رفته شهدای جنگ پیوست.  

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها