معرفی شهدای مداح لشکر 31 عاشورا (24)؛

ای انسان، این دنیا بیش از سه ساعت نیست

در فرازی از وصیت‌نامه شهید «عباس محمدی» آمده است: ای انسان مگر نمی‌دانی این دنیا بیش از سه ساعت نیست، اول ساعتی که گذشت در آن هر چه کاشتی همان روید و همان خواهی چید و بدان که پشیمانی سودی ندارد، دیگر ساعتی که در آن هستی و سومین ساعت، آینده است که امید زیادی برای دیدن آن نیست.
کد خبر: ۴۱۳۷۰۰
تاریخ انتشار: ۱۱ شهريور ۱۳۹۹ - ۱۶:۵۳ - 01September 2020

به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از آذربایجان‌شرقی، شهید «عباس محمدی» در سال 1343 شمسی در شهر زنجان متولد شد. از کودکی سر به زیر، مودب و سرشار از مهر  و محبت بود. دوران ابتدایی را در دبستان خاقانی شروع و در دبیرستان امیرکبیر زنجان به پایان رسانید. سال 1352 پدرش را از دست داد و غم از دست دادن پدر بر زندگی‌اش سایه انداخت و روزهای سخت زندگی در کنار مادری فداکار و صبور آغاز شد.

عباس علاقه‌ی زیادی به کارهای هنری و ورزشی داشت. قبل از پیروزی انقلاب اسلامی با یاری دوستانش گروهی را تحت عنوان حامیان قرآن در مسجد قاسمیه‌ی زنجان تشکیل داد و با جدیت به فراگیری قرآن پرداخت.

پیشرفت سریع او باعث شد تا در مسابقات قرآنی، رتبه اول را به خود اختصاص داده و با پیروزی انقلاب اسلامی ایران و دستور حضرت امام خمینی(ره) مبنی بر تشکیل ارتش 20 میلیونی، پایگاه مقاومت مسجد قاسمیه‌ی زنجان را تشکیل داد و برخورد و اخلاق خوب و پسندیده‌ی عباس باعث شد تا در زمانی کوتاه افراد بسیاری را جذب خود کرده و اعضای پایگاه را تقویت کند.

11 اسفند سال 1360 بود که عازم منطقه جنوب شد و در اردیبهشت 1361 در عملیات بیت‌المقدس که به آزادسازی خرمشهر منجر شد شرکت کرد. در همین عملیات بود که از ناحیه‌ی پای چپ مجروح شد و برای استراحت و مداوا به خانه بازگشت.

دوران نقاهت بهانه‌ای شد تا در خردادماه 1362 در امتحانات نهایی دبیرستان شرکت کند و موفق به اخذ دیپلم شود. در خرداد سال1363 عضو رسمی سپاه پاسداران گردید و در واحد پرسنلی سپاه زنجان انجام وظیفه کرد، البته خدمت در سپاه باعث نشده بود تا او برای لحظه‌ای از فکر رفتن به جبهه باز بماند.

روح بی‌قرارش هر لحظه برای رفتن دوباره به جبهه پر و بال می‌زد که تا بالاخره موفق شد با جلب رضایت مسئولین خود در هشتم آبان‌ماه 1363 جهت گذراندن دوره‌های آموزشی به تهران رفته و با تجربه‌ای جدید راهی لشکر عاشورا شود.

به خاطر خلاقیت‌های ویژه‌ای که داشت منشا خیر و برکت در جبهه شد و در واحد اطلاعات لشکر عاشورا یکی از نیروهای شناسایی به حساب آمد. قبل از عملیات کربلای 4 و 5 مسئولیت آموزش غواصان دسته‌ی 2 گروهان 2 درگردان حبیب را به عهده گرفت.

عباس که انسانی وارسته و الهی بود با اخلاق حسنه‌اش نیروها را جذب خود می‌کرد. فرماندهی دسته بر عهده‌ی شهید حاج «علی پاشایی» بود که با هماهنگی ویژه‌ای بین آن دو بزرگوار آموزشش طی گردید. «مهدی قلی‌رضایی» از پیشکسوتان واحد اطلاعات لشکرعاشورا می‌گفت در واحد اطلاعات مراسم شب‌های احیا را عباس به عهده داشت و دعاهای ابو حمزه ثمالی را با صدای زیبا و دلنشینی می‌خواند.

آنقدر با سوز می‌خواند و اشک می ریخت که همه را منقلب می‌کرد. گاه از فرصت هایی که هنگام استراحت نیروها پیش می‌آمد بهره می‌جست و برای تقویت روحیه‌ی نیروها از این مراسم استفاده می‌کرد. چهره‌ای معصوم داشت. نگاهش که می‌کردی با نگاهی عارفانه پاسخ نگاهت را می‌داد.

در عملیات کربلای 5 از ناحیه‌ بازوی راست زخمی‌ و مدتی بستری شد. پس از مداوا در 19 اردیبهشت سال 1366 بار سفر را بست و دوباره راهی جبهه‌های حق علیه باطل شد و پس از گذشت 3 ماه از حضور مداوم در جبهه در عملیات نصر 7 در ارتفاعات دوپازا در پانزدهمین روز ار مردادماه 1366 به درجه‌‌ی رفیع شهادت نایل آمد.

فرازی از وصیت‌نامه‌ شهید:

ای انسان تو چه قدر خود خواهی، توچه قدر عصیانگری، مگر نمی‌دانی این دنیا بیش از سه ساعت نیست، اول ساعتی که گذشت در آن هر چه کاشتی همان روید و همان خواهی چید و بدان که پشیمانی سودی ندارد. دیگر ساعتی که در آن هستی و سومین ساعت، آینده است که امید زیادی برای دیدن آن نیست.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها