وصیت‌نامه شهید جعفر نعمت ‌زاده:

تا آخرین نفس برای سربلندی اسلام جان فشانی می‌کنم

در فرازی از وصیت‌نامه شهید «جعفر نعمت زاده» آمده است: مکتب من اسلام، کتاب من قرآن و شعار من «لااله الاالله»، «محمد رسول الله»، «الله اکبر، خمینی رهبر» و پرچم سه رنگ است و تا آخرین نفس برای سربلندی اسلام جان فشانی می کنم.
کد خبر: ۴۱۵۲۷۲
تاریخ انتشار: ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ - ۱۸:۰۰ - 10September 2020

تا آخرین نفس برای سربلندی اسلام جان فشانی می کنم

به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از رشت، به‌ مناسبت چهلمین سالگرد دفاع مقدس و در سالروز شهادت شهید «جعفر نعمت زاده» از شهدای شهرستان «خلخال» وصیت‌نامه این شهید بزرگوار را از نظر می‌گذرانیم.

زندگینامه شهید:

بسیجی شهید «جعفر نعمت زاده» در اول فروردین ۱۳۴۲ در خانواده‌ای مستضعف در «هریر آباد» شهرستان «خلخال» متولد شد.

پدرش «نصرالله» كارگری می كرد. اولین و تنها فرزند پسر خانواده با تولد خود، شادی و شعف وصف ناپذیری برای پدر و مادر به ارمغان آورده بود و خانه رنگ و بوی خاصی گرفته بود. وضع اقتصادی خانواده چندان تعریفی نداشت، به همین دلیل جعفر پس از اتمام دوره ی راهنمایی که در زادگاهش گذرانده بود، ترک تحصیل کرد و یار و همکار پدر در کارهای کشاورزی شد.

وی به دلیل ضعف جسمانی پدر و مادر رنج می کشید به همین خاطر جهت پیدا کردن کار ثابت تلاش فراوان نمود اما موفق نشد. پس به ناچار، پس از مدتی زندگی در زادگاهش را رها و وارد اسالم تالش شد.

در جریان شکل گیری انقلاب اسلامی، شهید نعمت زاده به سان دیگر انقلابیون با شرکت در تظاهرات و راهپیمایی دِین خود را نسبت به انقلاب ادا کرد. پس از پیروزی انقلاب نیز در کارهای تبلیغاتی و تحقیقاتی انجمن اسلامی اسالم، به کمک دوستان مذهبی و پر تلاش انقلابی شتافت.

وی پس از مدتی به تقویت صفات عالیه در خود پرداخت و بسیار رشد کرد و همه ی اینها دست به دست هم داد تا او وارد بسیج شود و به عضویت این نهاد مقدس درآید.

شهید «جعفر نعمت زاده»  اقدام به طی نمودن آموزش نظامی نمود و از آنجایی که روح بلند و ملکوتی اش در عالم دیگری سیر می نمود، بلافاصله با شروع جنگ تحمیلی داوطلبانه از بسیج هشتپر به جبهه های حق علیه باطل اعزام شد. سنگر دفاع  او در مناطق غرب کشور و در شهر زیبا و حماسه آفرین مریوان بود.

وی پس از سپری کردن چند ماه خدمت به کشور ایران اسلامی  به هشتپر بازگشت و در این دوران به شدت دچار فقر مالی و اقتصادی گردید، اما همه ی این ها باعث عدم حرکت های انقلابی و اسلامی او نشد و او با همه ی این درگیری ها در بسیج٬ حضوری پررنگ داشت و شبها به نگهبانی از آن جا می پرداخت. شهید عاشق اسلام و ائمه‌ی اطهار (ع) بود به طوری که در شب های ماه مبارک رمضان و محرم، وی تنها کسی بود که در مسجد اسالم به فکر تهیه ی چای برای دوستداران و عاشقان اهل بیت (ع) می افتاد. وجود او سرشار از معنویت بود و او شب ها در شبستان مسجد٬ با سوز و گدازی خاص با خالقش به راز و نیاز می پرداخت.

از صفات بارز شهید این بود که با مشاهده ی برخی از انحرافات افراد جامعه٬ خون دل می خورد و تمام هم و غم او اصلاح آنها و متوجه کردنشان به اسلام بود.

شهید نعمت زاده در ارشاد و امر به معروف و نهی از منکر جوانان و نوجوانان می کوشید و اندیشه ی او به دنبال اعتلای اسلام و پیروزی انقلاب اسلامی بود. ارتباط گرم و صمیمانه ی او با بسیج به گونه ای بود که در اواخر عمر پر برکتش، کمتر به خانه می رفت و تمام وقتش حضور در جمع بسیجیان پر شور و انقلابی بود.

در سال ۶۰  علاوه بر شروع جنگ تحمیلی عراق علیه کشور اسلامی ایران،  وجود توطئه گران و منافقین داخلی نیز در جای جای کشور بیداد می‌کرد، به همین دلیل منافقین با شناسایی چهره های متدین و انقلابی به ترور آنها دست می زدند و در این راه، شهید «جعفر نعمت زاده» را که از دوستداران امام و مکتب بلند و آرمانی حضرت روح الله بود در تاریخ ۲۰/۶/۶۱ در شهرستان «تالش» با اصابت چند گلوله به فیض شهادت نائل آوردند. همان آرزویی که او در رسیدن به آن تلاشها نموده بود. پیکر پاک و مطهرش پس ازتشییع با شکوه در تالش به خاک سپرده شد و یاد و نامش تا همیشه ی ایام در دل ها به یادگار ماند.

وصیت نامه شهید:

با سلام به حسین و اولاد او و با سلام به اولیاء خدا و با سلام به اولین شهید صدر اسلام، به یاسر و با سلام به قاسم، به ابوالفضل و علی اصغر٬ همچنین به یاد شهیدان گلگون کفن جمهوری اسلامی ایران از ۱۵ خرداد و ۱۷ شهریور تا ۲۲ بهمن ماه و شهدای جبهه های جنگ علیه باطل و با سلام و درود فراوان بر امام خمینی، این ابر مرد زمان و این پیر جماران، فریادگر قرن، و با سلام و درود فراوان بر فیلسوف جهان اسلام «مرتضی مطهری» و شهید مظلوم بهشتی و مفتح و رجایی و باهنر که پست هایشان را به یارانشان تحویل دادند و رفتند به پیش پروردگارشان و مقامی بس عظیم و والاتر از این دنیا را دریافت کردند.

افسوس که من خودم را می یابم و به خود می اندیشم، می بینم که حتی یک موی سر آنها نیستم و چقدر افسوس می خورم و چقدر ناراحت می شوم که چرا ما چنین هستیم و چرا دیر به موضوع پی می بریم.

پس تو ای برادر و خواهر گرامی؛ بیا از این به بعد، ارزش انسان بودن خود را بدانیم و از این به بعد دنباله روی این عزیزان باشیم. اگر هم با نرسیدن به شهادت نتوانستیم فیض شهادت را ببریم، لا اقل با انجام کارهای نیک دنباله روی آنها باشیم و من برای رضای خدا، اسلام و رسیدن به پیروزی نهایی اسلام راهم را انتخاب کرده ام و حتی حاضرم جان ناقابلم را در این راه از دست دهم.

آری، مکتب من اسلام، کتاب من قرآن و شعار من «لااله الاالله»، «محمد رسول الله»، «الله اکبر خمینی رهبر» و پرچم سه رنگ می باشد و تا آخرین نفس برای سربلندی اسلام جان فشانی می کنم. امیدوارم دوستانم بعد از شهادتم راهم را ادامه دهند.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها