گروه بینالملل دفاعپرس ـ محمدجواد مهدیزاده؛ ۲۳ سال قبل در چنین روزهایی، ارتش رژیم صهیونیستی تصمیم گرفت که طرح ترور فرماندهان مقاومت اسلامی لبنان را بهوسیله واحدهای ویژه خود بهصورت گسترده به اجرا درآورد. در اولین عملیات از این نوع، دو تن از فرماندهان مقاومت اسلامی لبنان به نامهای «تیسیر بدران» و «محمد هزیمه» به شهادت رسیدند، این موضوع باعث هوشیاری مقاومت اسلامی شد.
چند روز بعد از اجرای این عملیات (ساعت ۱۲:۴۰ دقیقه نیمه شب شب پنجم سپتامبر ۱۹۹۷)، ارتش اسرائیل با هدف دستیابی به یکی از فرماندهان ویژه مقاومت اسلامی لبنان، تیمی از اعضای واحد ویژه نیروی دریایی ارتش رژیم صهیونیستی (ملقب به واحد «شایطِت ۱۳») را راهی منطقه ساحلی «انصاریه» در حومه شهرستان صیدا در جنوب لبنان کرد.
این واحد در میان راه خود و در اطراف باغهای منطقه به یک کمین انفجاری برخورد کرد. همزمان با انفجار بمبهایی در مسیر ستون صهیونیست، باران گلوله از اطراف بهسمت نیروهای ویژه اسرائیلی سرازیر شد؛ در این میان یک گلوله یا ترکش یکی از مینها به کولهپشتی حاوی مواد منفجره، که بر دوش یکی از افسران صهیونیست این واحد بود، برخورد کرد که باعث یک انفجار دیگر شد.
از میان تمام نیروهای این واحد اسرائیلی، فقط بیسیمچی آنان آسیبی ندید که فورا تقاضای ارسال کمک از سوی فرمانده ارتش رژیم صهیونیستی کرد؛ تعداد زیادی کشته (حداقل ۱۲ نفر از افسران و سربازان نخبه نیروی دریایی ارتش اسرائیل) روی زمین اطراف باغهای منطقه انصاریه مانده بود. با وجود تلاش صهیونیستها برای بدست آوردن تمام جنازهها و انتقال آنها به فلسطین اشغالی، نیروهای پشتیبانی آتش مقاومت اسلامی با دفاع سنگین خود، مانع از این شدند که بقایای بعضی اجساد به دست دشمن بیافتد.
انتشار خبر کمین غافلگیرانه حزبالله لبنان علیه نیروهای ارتش اسرائیل در باغهای شهرک انصاریه، به تیتر یک بسیاری از رسانههای بینالمللی تبدیل شد. این اولین بار بود که این واحد مخصوص کماندویی نیروی دریایی ارتش اسرائیل، که هویت آن تا حد زیادی هم مخفی نگه داشته شده بود، در چنین کمین محکمی از سوی یک گروه شبه نظامی دشمن میافتاد و چنین تلفات سنگینی هم به آن وارد میشد.
چند روز پس از این عملیات، سه تن از رزمندگان مقاومت اسلامی لبنان بعد از حمله به یکی از مواضع ارتش رژیم صهیونیستی در بخش اشغالی ارتفاعات اقلیم التفاح در جنوب لبنان، حین عقبنشینی به شهادت میرسند و پیکرشان به دست ارتش اسرائیل افتاد؛ بهسرعت مشخص شد که یکی از این سه نفر، «سید هادی» پسر بزرگ سیدحسن نصرالله بود.
اسرائیلیها فورا پیشنهاد کردند که بقایای اجساد واحد شایطت ۱۳ با این سه نفر مبادله شود، اما سیدحسن و همسرش این موضوع را رد کردند و گفتند خون سید هادی فرقی با دیگر شهدای مقاومت اسلامی ندارد؛ یک سال بعد صهیونیستها مجبور شدند با پذیرش شرایط حزبالله، سیدهادی نصرالله را به همراه دهها شهید و آزاده دیگر تحویل حزب الله دهند؛ اسرائیل بار دیگر تحقیری سنگین را از حزبالله دریافت کرد.
برای اسرائیلیها تا سالها سوال بود که حزبالله چطور توانست چنین حمله دقیقی به یک واحد نخبه در یک عملیات سری در منطقه ساحلی جنوب ترتیب دهد؛ سیدحسن نصرالله چند سال قبل، پیش از شروع درگیریها در سوریه، پاسخ این سوال را در یک کنفرانس خبری زنده در بیروت داد.
نیروهای مقاومت اسلامی با نفوذ بر روی سیستم مخابره یکی از پهپادهای صهیونیست، که در اطراف منطقه انصاریه در حال گشتزنی و فیلمبرداری بود، به تلاش صهیونیستها برای اجرای عملیاتی در این منطقه مشکوک میشوند؛ نیروهای واحد مهندسی الکترونیک حزبالله و سردار شهید مهندس «حاج حسان اللقیس» نقش اساسی در این مورد ایفا کردند. نیروهای مقاومت اسلامی بعد از این ماجرا، منطقه را بدون اطلاع صهیونیستها با رعایت کامل اصول حفاظتی، برای اجرای عملیات کمین آماده کردند.
مأموریت کارگزاری مواد منفجره در میدان عملیات برعهده یکی از فرماندهان واحدهای تخریب مقاومت اسلامی لبنان، سردار شهید مهندس «سید احمد فضل الله» (با نام جهادی سید جعفر) گذاشته شد؛ اطلاعات مربوط به بعضی از موادی که شهید سید احمد از آنها در تجهیز کمین انصاریه استفاده کرد، هنوز جزو مسائل سری مقاومت اسلامی لبنان است؛ سید احمد دو سال بعد در حمله به پایگاه ارتش رژیم صهیونیستی در منطقه اشغالی حداثا در نوار مرزی جنوب لبنان به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
طراحی و هدایت عملیات انصاریه برعهده دو نفر از مغزهای بزرگ مقاومت اسلامی لبنان بود؛ نفر اول کسی بود که آمریکاییها و صهیونیستها سالها به دنبال دستگیری یا ترور او بودند و با همین هدف دو برادر وی را به شهادت رساندند، اما به خود او تا روز ۱۲ فوریه ۲۰۰۸ نتوانستند دست پیدا کنند؛ وقتی هم که دست پیدا کردند عاجز از دستگیری بودند و تنها گزینه پیش رویشان، یعنی ترور را عملی کردند! عملیات انصاریه یکی از دهها ضربه بزرگی بود که سردار مجاهد بزرگ شهید حاج عماد مغنیه (رضوان) به نیروهای ویژه ارتش رژیم صهیونیستی وارد کرد.
دومین فرد کسی بود که در تمام نبردها با عماد مغنیه همراهی میکرد و این همراهی را از سالها قبل از حمله ارتش اسرائیل به لبنان و تأسیس مقاومت اسلامی آغاز کرده بود. مدتی بعد از شهادت سید هادی نصرالله، بههمراه تعدادی از رزمندگان مقاومت اسلامی به دیدن سید حسن نصرالله رفت و درحالیکه برای عدم مشخص شدن هویتش عینک دودی به چشم داشت، خطاب به سید مقاومت گفت: «جان ما فدای تو! ابوهادی؛ ما همه هادی تو هستیم!»
هویت این افسر فرمانده مقاومت اسلامی ۱۹ سال بعد، پس از شهادتش در جنگ سوریه، مشخص شد. او «سید مصطفی بدرالدین» (سید ذوالفقار) فرمانده ارشد نظامی مقاومت اسلامی لبنان بود. تا روزی که به شهادت برسد، پیروزیهای پشت سر هم در جنگ ۳۳ روزه، انهدام شبکههای جاسوسی رژیم صهیونیستی، دفاع از حرم مطهر حضرت زینب کبری (س) و عقب زدن تهدیدهای تکفیریها از شهرها بدست آورد؛ در پایان هم همانطور که گفته بود یا شهید از سوریه برمیگردم یا با پرچم پیروزی، شهید برگشت، اما همراه پرچم. او «سید مصطفی بدرالدین» بود.
حزبالله پس از عملیات انصاریه باز هم کمینهای غافلگیرانهای را علیه واحدهای ویژه ارتش صهیونیست به اجرا درآورد؛ مهمترین آنها کمین بر سر واحد کماندویی نیروی ویژه هوابرد ارتش رژیم صهیونیستی در جاده بین مناطق «جبور» و «میدون» در بقاع غربی در فوریه ۱۹۹۹، یک سال و نیم پس از عملیات انصاریه بود. در این عملیات سه ساعته حداقل ۱۵ تکاور صهیونیست، از جمله افسر ارشد فرمانده واحد، کشته و زخمی شدند و بسیاری از تجهیزات آنان به غنیمت نیروهای ویژه مقاومت اسلامی لبنان درآمد.
چهار نفر از طراحان و فرماندهان ارشد عملیات تا امروز به شهادت رسیدهاند (سید ذوالفقار، حاج عماد، حاج حسان و سید احمد)، اما دیگران هنوز به مبارزه و جهاد خود ادامه میدهند؛ چیزی که صهیونیستها را در چنان مرحلهای از ترس و وحشت قرار داده است که نمونه آن به این شکل دیده نشده بود.
انتهای پیام/ ۴۲۱