گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس- علی عبدالصمدی؛ بیش از ده قسمت از سریال جدید سعید نعمت الله روی آنتن رفت با این حال گرههای داستان زمین گرم، با بازی علیرضا خمسه، نادر فلاح، مرجان شیرمحمدی، کامران تفتی، اصغر همت، مجید واشقانی و... در هم تنیده شد.
داستان مردی مومن، فقیر، روستازاده (علی یار) که با پدر بزرگ مادریش زندگی میکند. بر عکس برادر بزرگترش (اصلان) که با پدرش زندگی می کرد و به راه خلاف کشیده شد و همسر و پدر همسرش را نیز به ناکامی کشانده است. اصلان پس از سالها به روستایی بر میگردد که آنجا متولد شده است. اصلان آخرین لحظات زندگیش را می گذراند. او، برادر و پسرش به بیماری مهلک موروثی مبتلا هستند. فوت اصلان بسیار ناگهانی است در یک پلان اصلان مشغول صحبت با پدر بزرگش است و در پلان بعدی تصویر سنگ قبر او دیده می شود.
پس از فوت اصلان علی یار از عشق دیرینه اش دست می کشد و سعی می کند با همسر برادرش ازدواج کند تا آنها در شهری مانند تهران بی سرپناه نباشند. رفتار مومنانهی علی یار باعث می شود تا فروغ که دیگر همسر اوست از رفتارهای گذشته اش دست بکشد، نماز بخواند و دوباره به سراغ پدر پیرش برود. این خلاصه ای از داستان زمین گرم بود. داستانی که در پردازشش چه در فیلم و چه در فیلمنامه نقدهایی رواست.
نخست این که در سریال مذکور شهرنشینی یک رذیلت و روستانشینی یک فضیلت انگاشته شده است. اگر چه انتخاب لوکیشنهایی خارج از تهران و استفاده از پتانسیلهای دیگر مناطق کشور (حتی روستاهای اطراف تهران) از نقاط قوت این سریال است، اما این دلیل بر آن نیست که شهر نشینی زیر سوال برود. مردم شهر یا فقیرند یا با قاچاق مواد مخدر زندگی سپری میکنند یا اگر مشکلی هم ندارند، با اتهاماتی ساختگی روانهی زندان شده اند و اکنون سابقه دار به شمار می روند.
علی یار که جوانی روستا زاده است حاضر است به خاطر بیماریای که دارد از عشق قدیمیاش که دختر روحانی روستایشان است دست بکشد و با همسر برادرش ازدواج می کند. فروغ در ابتدا راضی به این ازدواج نبوده است. حال این سوال مطرح میشود که آیا در عالم واقع اگر زنی نخواهد با مردی ازدواج کند، کسی می تواند او را مجاب کند؟ یقینا پاسخ منفی است آن هم در قبال شخصیتی مانند فروغ که خودساخته است و نیازی به آقا بالا سر ندارد. پس ازدواج علی یار و فروغ چندان قابل باور نیست. شغل علی یار در شهر چیست؟ کفاشی و خواندن نمازهای قضا و گرفتن روزه های نگرفتهی اموات مردم.
علی یار که دیگر از همسرش بچه دارد هنوز به او فروغ خانم می گوید. به راستی کارگردان دنبال چه چیزی می گردد؟ آیا با این اعمال و رفتار بیش از حد مثبت علی یار به دنبال این است که از او یک ابر قهرمان و نمونه و الگو برای جوانان امروزی بسازد؟ در این خصوص هیچ جوان پاکدامن، مومن و معتقدی در شهری به بزرگی تهران پیدا نکرد و پناه برد به علی یاری که به قول خود پرسوناژهای فیلم لاغر، مردنی و فقیر است؟ در صفا و صمیمیت و یک رنگی اهالی راستین روستا شکی نیست اما صرفا روستانشینی نباید فضیلت قلمداد شود. چه روستا نشینانی که تا پایشان به شهر رسید صفای روستا را فراموش کردند و ... .
«ماجد» با بازی اصغر همت، اگر به خاطر کارهای خلاف داماد و دختر و پسرش و مرگ همسرش عصبانی باشد و کینه به دل بگیرد، کارگردان حق را به او نمی دهد حتی اگر همین ماجد در به روی دختر و نوه و داماد تازهاش باز کند باز هم ماجد است و لابد کاراکترش اگر سیاه نباشد خاکستری است.
«استوار» پدر «علی یار و اصلان» که شخصیت مثبتی ندارد در طول سریال برای مخاطب مرده انگاشته می شود در صورتی که از اپیزود دهم به بعد مخاطب متوجه می شود که او زنده است و در بیمارستان بیماران روانی بستری است.
به هر حال شخصیت قهرمان سریال این شبهای سعید نعمت الله برای خیل گستردهی جوانان شهرنشین و حتی روستایی قابل درک نیست. کارگردان برای این که شخصیت علی یار را بالا ببرد، بقیهی شخصیتها را پایین آورده است. در برخی از سکانسهای فیلم به راستی مخاطب گیج میشود که آیا اصل داستان را میبیند یا مشغول تماشای فلاش بکی از گذشتهی یکی از شخصیتهاست. در صورتی که با کمی تغییر در نور و رنگ کارگردان و تدوینگر می توانستند مخاطب را از سردرگمی درآورند.
یقینا تلویزیون (کارگردان، نویسنده و...) با پردازش صحیحتر می تواند قهرمانانی ملموستر تحویل جوانان امروزی (چه در شهر و چه در روستا) بدهد. قهرمانانی که از جنس خودشان باشند. قابل درک، ملموس، امروزی تر. خواه روستایی، خواه شهری باشد.
انتهای پیام/ 121