چهل‌سالگی سرو/ شهید «قربان‌علی اشكوریان»؛

از اسلام عزیز و جمهوری اسلامی خوب پاسداری كنید

در فرازی از وصیت‌نامه شهید «قربان‌علی اشكوریان» آمده است: اما ای برادران عزیز و بسیجی شماهایی كه درباره‌تان امام امت خمینی بت شكن می‌فرماید (امروز شما بسیج امید اسلام هستید و اسلام به وجود شما افتخار می‌كند) مواظب خود باشید، از اسلام عزیز و جمهوری اسلامی خوب پاسداری كنید. از بسیج دوری نكنید، جبهه ها را فراموش نكنید و نكند خدای نكرده خطایی از شما سربزند و اسلام، انقلاب و بسیج در پیش یكسری از افراد ناآگاه بد جلوه‌گر شود كه اگر چنین شود گناه كرده‌اید.
کد خبر: ۴۱۶۲۹۳
تاریخ انتشار: ۲۶ شهريور ۱۳۹۹ - ۱۲:۵۸ - 16September 2020

وصیت شهید «اشکوریان» به مسئولین شهرستان تنکابن / نام «لتاک» تغییر کندبه گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از ساری، به مناسبت چهلمین سالگرد دفاع مقدس و در زادروز شهید «قربان‌علی اشكوریان» از شهدای شهرستان تنکابن زندگی‌نامه و وصیت‌نامه این شهید را از نظر می‌گذرانیم.

زندگی‌نامه شهید:

در 26 شهریور 1344، در روستای «لتاك» که در مسیر جاده «دو هراز» تنكابن قرار دارد، كودكی متولد شد كه بعدها چشم و چراغ خانواده «نوروزعلی و آسیه» و اهالی روستایش گشت. نوروزعلی، مثل بسیاری از روستائیان با كار در زمین كشاورزی امرار معاش می‌كرد تا آسایش خانواده را فراهم سازد.

دوران ابتدائی «قربان‌علی»، در دبستان «باقرالعلوم» زادگاهش سپری شد. سپس به مقطع راهنمائی راه یافت؛ اما در همین دوران، از ادامه تحصیل باز ماند.

«اسحاق» از خلق‌وخوی برادرش، چنین نقل می­‌كند: «همیشه سعی می­‌كرد به كوچك و بزرگ خانواده احترام بگذارد؛ به‌خصوص نسبت به پدر و مادر از دیدگاه شرعی ارزش قائل بود و از آن‌ها اطاعت پذیری داشت. اهل مزاح  بود و با عطوفت با دیگران رفتار می‌كرد.»

قربان‌علی در ابتدای انقلاب، با عضویت در انجمن اسلامی محل، به انجام فعالیت‌های دینی و تبلیغاتی روی آورد. بعد از پیروزی این نهضت مردمی و تأسیس نهادهای انقلابی، در سال 1362 جامه پاسداری به تن پوشید و با تعهدی عمیق‌تر به خدمت پرداخت.

شور و اشتیاق نبرد با دشمن، او را پنج بار به جبهه‌ها كشاند. این رزمنده دلاور که عشق به وطن و آزادی، روح او را تسخیر كرده بود، بار اول در مهر 1363 به كردستان اعزام شد. بعد از آن نیز، چند مرتبه‌ای با راهیان نور به مناطق جنوب رفت و دوشادوش رزمندگان با نیروهای متجاوز بعثی جنگید.

قربان‌علی كه دیپلم نظامی داشت، از 16/5/1364 الی 24/8/1365، به عنوان نیروی حفاظت داده اطلاعات تنكابن و از 25/8/1365 الی 21/6/1366، با سمت سكاندار یگان دریایی تیپ 45 جوادالائمه مشغول یه خدمت بود.

سرانجام بعد از ماه‌ها حضور در جبهه نبرد با دشمن دون، در 22 فروردین 1366 در خرمشهر، در حالی كه مسئولیت یك گروه چند نفره را به عهده داشت، مورد حمله شیمیایی دشمن قرار گرفت و همراه تعدادی از یارانش به درجه عظیم شهادت نائل آمد.

پیكر پاك این شهید عزیز، بعد از وداع همسرش «لیلا ظفرپور» و دردانه‌اش «فاطمه»، دو روز بعد از شهادتش تشییع شد و در گلزار شهدای «پرچین پشتله» به خاك آرمید.

وصیت‌نامه شهید:

بسمه تعالی

این جبهه اسلام است دل شهر دگر دارد

حقا كه بر این محفل الله نظر دارد

بر آزادی قدس از كربلا باید گذشت  

 از كنار مرقد آن سر جدا باید گذشت

چه بكشیم و چه كشته شویم پیروزیم. (امام خمینی)

اینجانب قربانعلی اشكوریان فرزند نوروزعلی كه در تاریخ 14/8/63 به جبهه اعزام شدم و هم اكنون مورخه 12/12/63 كه در یكی از سنگرهای خون و شرف و ایثار جنوب هستم وصیت‌نامه خود را به شرح زیر می‌نویسم. خدایا شهدای انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی را در صف شهدای صدر اسلام و شهیدان كربلا قرار بده.

بسم الله الرحمن الرحیم

الذین یظنون انهم ملاقوا ربهم و انهم الیه راجعون «آنانكه ملاقات با پروردگار خویش را گمان دارند و آنكه ایشانند كه بسوی او بازگشت می كنند.» (سوره بقره 46)

الذین اذا اصابتهم مصیبه قالوا انا لله و انا الیه راجعون «آنانكه هرگاه پیشامدی به ایشان رسد گویند ما از خدائیم و مائیم كه بسوی او بازگشت می‌كنیم.» سوره بقره – آیه 156

مادرم، برادرم، و خواهرانم و بازماندگان و شما ای امت حزب الله نمی‌‎دانم كه چگونه با شما سخن گویم، از كجا شروع كنم و از كجا به پایان برسانم آنچه كه گفتی بود، شهدا آن یاران امام حسین (ع) گفتند و چون حسین و یارانش بخون غلطیدند و رفتند، بار خدایا حال كه می‌خواهم گفته‌های شهدا را تكرار كنم پس مرا لیاقت ادامه دادن راه شهیدان را بده و مرا در صف شهدا قرار ده.

مادرم اگر لیاقت شهادت در این راه پیامبران و امامان و صالحان را داشتم و در راه خدا بخون غلطیدم و جسم مرا در بین دیگران نمی‌بینی ناراحت نباش و توكل بر خدا كن چون من درس از مولای خود و امام خود گرفته‌ام و راه من راه اسلام است و خیال نكن كه من و یا دیگر شهیدان مردیم و رفتیم. خیر چنین نیست. خداوند می‌فرماید: «و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون» مپندارید آنان كه در راه خدا كشته شده‌اند مرده‌اند آنان زنده‌اند و در نزد خدای خویش روزی می‌خورند و اگر هواهای شیطانی تو را وسوسه می‌كند كه پسرم كجاست پیش خود دیگر برادران سپاهی و بسیجی را فرزند خود قرار بده چون اینها هستند كه بعد از ما اسمم را بدوش خواهند گرفت و راه ما را ادامه خواهند داد و با دشمنان اسلام خواهند جنگید و راه كربلا و قدس عزیز را آزاد خواهند كرد و اگر باز هم ناراحت می‌شوی و می‌خواهی گریه كنی برای شهدای كربلا و امام حسین (ع) و مظلومیت آنها گریه كن. برای مظلومیت شهدایی همچون شهید مظلوم بهشتی گریه كن. برای آنهایی كه جنازه‌های مطهر آنان سوخته و چند سال است كه خانواده گرامیشان منتظر آنها هستند گریه كن، برای مظلومیت اسلام و ا نقلاب عزیز گریه كن. و خدا را شكر كن كه فرزند تو لیاقت شهادت را داشت و خدا را سپاس گوی كه من راهم راه حسین (ع) بود و رهبرم امام امت خمینی بت شكن.

 و شما ای خواهران و برادران مسلمان نماز و روزه را فراموش نكنید. خمس و زكاه بدهید و سعی كنید كه تمام كارها حتی كارهای شخصی نیز برای رضای خدا باشد. مسجد را فراموش نكنید در مجالس مسجد شركت كنید و شما ای اهالی روستای لتاك [] از شما می‌خواهم كه در تعمیرات مسجد محل و كارهای مثوبه [] كوشا باشید و با برادران شورای انجمن اسلامی و نیز برادران گروه مقاومت بسیج همكاری لازم را بعمل آورید. و از برادران شورای انجمن اسلامی می‌خواهم كه علاوه در ماه‌های رمضان و محرم در ماه‌های دیگر نیز سخنران و مبلغ دعوت كنند و مردم را از مسائل اسلامی و اجتماعی و سیاسی آگاه سازند.

و ای مردم مسلمان مبارزه كنید با دشمنان خارجی و داخلی مخصوصا منافقین و آن دسته از آنهایی كه می‌خواهند به نحوی از اسلام و انقلاب عزیز اشكالی بگیرند و آنرا تب عظیمی درست كنند و از اسلام و انقلاب بدگویی می‌كنند و بدانید كه اینها نیز از عمّال و دست نشانده‌های آمریكا هستند امام را تنها نگذارید كه مسئول هستید و از امام درس چگونه زیستن را یاد بگیرید و از گناهان بپرهیزید و از مسائل اسلامی را كه خود نمی‌دانید سوال كنید و خودتان را آگاه سازید.

و اما سخنی چند با آن كوردلانی كه هنوز در خواب و غفلت فرو رفته و فكری از آخرت نمی‌كنند و آنچنان گناه و لذات دنیوی به آن لذت می بخشد و فراموش كرده است كه می‌خواهد بمیرد و عذابی در آن دنیا وجود دارد. بیا از همین الان توبه كن و قدری به فكر اسلام و قرآن باش و از این مسائل و گناهان دست بردار برو قدری با خانواده‌های شهید داده همدرد بشو و برو كارهایی بكن كه رضای خداوند در آن باشد.

و اما ای برادران عزیز و بسیجی شماهایی كه درباره‌تان امام امت خمینی بت شكن می‌فرماید (امروز شما بسیج امید اسلام هستید و اسلام به وجود شما افتخار می‌كند) مواظب خود باشید، از اسلام عزیز و جمهوری اسلامی خوب پاسداری كنید. از بسیج دوری نكنید، جبهه ها را فراموش نكنید و نكند خدای نكرده خطایی از شما سربزند و اسلام، انقلاب و بسیج در پیش یكسری از افراد ناآگاه بد جلوه‌گر شود كه اگر چنین شود گناه كرده‌اید.

و باز سخنی چند با خانواده‌ام. مادر عزیزم از اینكه فرزند خوبی برایت نبودم مرا [] راضی باش و زحمات بی‌شماری برایم كشیدی تا مرا به این سن رساندی و زحمت كشیدی تا اینكه راه كج و [] اسلام نرفتم ولی من خجلم پیش تو و كاری برای شما انجام ندادم. بلكه شاید در عوض آن شما را رنجاندم امیدوارم كه برای رضای خدا این حقیر را ببخشید و شیری كه مرا دادی حلالم كن. مادرم از قولم، اول به خواهران خودم و دوم به دیگر خواهران مسلمان و زنان مسلمان بگو كه حجاب اسلامی را رعایت كنند و زینب گونه در مقابل رنج و غمها استوار باشند.

و اما ای مادر مهربانم می‌دانم كه شما آرزو داشتید روزی مرا داماد كنید و در دستم گل سرخی بگذارید اما بدانید كه بخدا قسم برای من هیچ فرقی نمی‌كند كه چا از گل سرخ استفاده كنم و چه از خون سرخ خود. آن شبی را كه چند نفر از اهالی روستای لتاك و بستگان را كه دعوت كردی و گفتی كه پسرم می‌خواهد برود جبهه و می‌خواهم امشب شام، شماها پیش من باشید آن شب را احساس كردم كه شب خواستگاری من با خون من است خونی كه می‌خواهم در او بغلطم و شهید شوم و شب عروسی من شبی است كه حمله شروع شود و روز عروسی روزی است كه گلوله‌های دشمن همچون نقلی كه می‌خواستی بر سرم بریزی بر بدنم اصابت كند و غرقه خون گردم و پایان آن، روزی است كه مرا دفن كنند و تحویل خدایم دهید و با خواندن فاتحه‌ای مرا ترك كنند. و ناراحت نباشید چون من امانت خدا بودم و خدا مرا خلق كرد و امانتدار من او بوده و هر كاری كه او كند من قبول دارم و این را یك وظیفه بر خود می‌دانم و اینك چند جمله وصیتی را كه می‌كنم سعی كنید آن را انجام دهید.

مرا در قبرستان عمومی لتاك و در كنار پدرم دفن كنید و در هنگام دفن عكس كوچكی از امام امت را همراه من در قبر بگذارید چون من عاشق او بودم. و ولایت فقیه را كه راه انبیاء و امامان معصوم می‌باشد با جان و دل قبول دارم. و مرا در روز پنجشنبه دفن كنید و در شب جمعه در مسجد لتاك دعای كمیل برگزار نمایید و در آن مجلس باشكوه از خانواده معظم شهدا دعوت بعمل آورید چون من آرزو داشتم در روز پنجشنبه عروسی كنم و این مراسم را به اجرا رسانم و نیز علاقه داشتم كه پولی را كه بنا به رسومات محلی در مجلس عروسی جمع می‌شود آنرا صرف مسجد محل بنمایم حال امید است شما امت حزب الله این مراسم را به اجرا رسانید. ان‌شاءالله

حال خدایا اینك كه برایم هیچ فرقی ندارد و شهادت برایم یك افتخار است. شهادت را نصیبم گردان. خدایا من به یاری تو و برای رضای تو و برقراری قانون تو به جبهه می‌روم پس تو نیز مرا بسوی خود ببر. و این را یك افتخار و وظیفه بر خود می‌دانم. مادرم، برادرم، خواهران و بطور كلی ای بستگانم نكند خدای نكرده با شهادت من مزاحم ارگانی و یا ادارات دولتی شوید و بگویید كه من خانواده شهید هستم و اجر خود و خانواده و شهید را كم كنید و بگذارید كه كسی نفهمد كه شما خانواده شهید هستید چون به این خاطر به جبهه نرفتم كه خانواده‌ام یا بستگان در آسایش باشند من برای رضای خدا به جبهه رفتم و این راه را انتخاب كردم.

یك وصیت نیز به شما امت حزب الله دارم و امیدوارم آن را انجام رسانید. از شما اهالی روستای لتاك و مسئولین شهرستان تنكابن می‌خواهم كه اسم روستای لتاك را بنام دیگری از جمله دولت آباد، اسلام آباد و یا جهاد محله عوض نمایید چون با پیروزی جمهوری ایران و همكاری دولت جمهوری اسلامی و جهاد سازندگی این روستا آباد شده است. و همچنین اسم مدرسه ابتدایی را بنام دبستان شهید سلیمان عسگری و خیابان قلعه گردن به لتاك را بنام خیابان شهید اسدالله‌پور آهنگریان نام‌گذاری نمایید تا نكند كه خدای نكرده نام این شهیدان عزیز و فداكار از یادتان برود. اگر امكان دارد این صحبت را برای مردم نخوانید.

و اینك چند وصیت مربوط به خود و خانواده‌ام می باشد كه امید است آنرا به انجام رسانند. چند روز روزه قضا كرده‌ام كه آنرا برایم بگیرید. به مدت 16 روز و مقداری نماز كه نمی دانم درست [] و نماز خواندم كه امكان دارد درست نباشد البته [] دیگر اینكه یك دسته قبض كمك رسانی به جبهه‌ها در داخل چمدان می‌باشد و مقدار قبضی كه پول گرفته شده است همراه با قبض تحویل ستاد كمك انسانی بدهید و سه هزار تومان نیز به نیت بنده به جبهه‌های حق علیه باطل كمك كنید. و اگر برایتان امكان دارد پولی را كه بعد از من به شما تعلق می‌گیرد مقداری را صرف بلندگوی مسجد لتاك بنمایید تا در ماه‌های محرم و رمضان و مجالس عمومی دچار اشكالی نشود.

در پایان از كلیه آشنایان، بستگان، دوستان و اهالی روستای لتاك و حومه و كلاً امت حزب الله اگر بدی و ناراحتی را بنده دیده‌اید مرا بعنوان یك برادر كوچك شما و برای رضای خدا ببخشید و مرا حلال كنید. مادر مرا ببخش و مرا حلال كن ناراحت باشم[]. خداحافظ. خداحافظ امام عزیز تا انقلاب مهدی (عج)

والسلام علیكم و رحمه الله

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار.

جنگ جنگ یا ظالمان، تا رفع فتنه در []

وصیت‌نامه را در حالی به پایان می‌رسانم كه منتظر عملیاتی وسیع و بزرگ می‌باشم. به بزرگی اینكه كفر و فتنه در عالم به پایان رسد.

 12/12/63 قربانعلی اشكوریان 

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها