به گزارش خبرنگار دفاعپرس از ساری، به مناسبت چهلمین سالگرد دفاع مقدس و در زادروز ولادت شهید «علی اکبر احمدپور» وصیتنامه این شهید بزرگوار را از نظر میگذرانیم.
شهید «علی اکبر احمدپور» فرزند عبدالله در سیام شهریور 1350 در بهشهر به دنیا آمد و در یکم اردیبهشت 1366 در ماووت به شهادت رسید.
وصیتنامه شهید:
بسم الله الرحمن الرحیم
من المومنین رجال صدقوا ما عاهدوا و الله فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینظر و ما بدلو تبدیلا.
پس از حمد و ستایش خدای منان و درود به رسول و فرستاده اش محمد (ص)، فرزندان معصوم ائمه اطهار وصیتنامه ام را بدین شرح خدمت شما امت حزب الله و همیشه در صحنه بهشهر تقدیم می دارم ابتدا با درود به روان پاک شهداء که سرمایه های گرانقدر این نهضت الهی که با نثار جان های عزیز خود و در رأس آنها شهید مظلوم بهشتی و رجائی و باهنر و شهیدان محراب نمازجمعه درخت انقلاب اسلامی را آبیاری و پرورش دادند. شاید وصیت نوشتن برای نوجوانی که هنوز عمری و سالی را نگذارند بسیار سخت و مشکل باشد وصیت نوشتن به معنای آن است که انسان خود را برای مرگ آماده میکند و خود را آماده دیدار با خدایش مینماید.
سخنی با خانواده عزیزم:
خانواده عزیزم سلام آخر مرا بپذیرید و اگر ناراحتی و یا نارضایتی از بنده داشتید مرا عفو نماید از شما تشکر میکنم که در کودکی هنگامیکه از ناحیه پا ناراحتی داشتم و باعث آزار شما بودم و در طول زندگی ام رنجها و مشکلات فراوانی را متحمل شدید و همیه خیرخواه و راهنمای من بودید تا مرا به اندازه سن و کمال رساندید که چشمانم را بار دیگر باز کرده و نسبت به حقایق دینم بیشتر فکر کنم و راهی را بروم که انبیاء و اولیاء ما رفتهاند اینک که در بین شما نیستم میدانم که چه احساسی دارید امیدوارم که ذره ای غم و اندوه به خود راه ندهید زیرا آن کس که به من جان و حیات داد اینک جانم را خریده و با کمال میل جانم را تقدیمش میکنم و بسوی او باز میگردم انالله و انا الیه راجعون و آنگاه که بوسیله دشمن تکه و پاره شدم در آن وقت است که احساس راحتی می کنم و آن لحظه که من در بین شما نیستم فقط روح من است که با شادابی با شما خواهد بود و این است حیات جاودانی که خداوند وعده داده است.
سخنی با امت حزب الله و شهیدپرور و همیشه در صحنه بهشهر دارم:
به مردم بگوئید که من این راه را کورکورانه نرفته ام و با چشم و گوشی باز به جبهه رفتهام و هیچ ناراحتی خانوادگی هم نداشتهام.
سخنی با دوستان عزیزم دارم:
از دوستانم می خواهم بعد از شهادتم کمی فکر کنند و ببینند از کجا آمدهاند؟ و به کجا میروند؟ و از چه و برای چه آمدهاند؟ که همین چند کلمه برایشان کافی است و از آنهائی که در مراسم تشییع و هفتم شرکت میکنند ولی در مورد انقلاب و جنگ نمیاندیشند و همانطور بیتفاوت از این مسئله میگذرند راضی نیستم از دوستانم میخواهم سعی کنند از گناهان دوری کرده تا به سعادت برسند و موجب شادی روحم گردند در آخر مرا در بهشت فاطمه در مزار شهیدان و اگر هم شد در کنار برادرام علیرضا دفنم کنید و تلقین خاک مرا برادرم عباس بخواند و بعد از دفنم دعای فرج بخوانید و تقاضای من این است که در هنگام دفن من چشمانم را باز بگذارید تا کوردلان بدانند که من این راه را کورکورانه نیامده ام و دستانم را بیرون بگذارید تا دنیاطلبان ببینند که من با خودم از این دنیا چیزی نبردم و مشتهایم را گره کنید تا در لحظات آخر با بیجانی مشتی محکم بر دهان شرق و غرب بکویم. جنازه ام را در داخل مسجد مهدیه ببرید و بر سر جنازه ام سینه زنی کنید چرا که هر وقت از مقابل مسجد رد می شدم برای دیدار دوستانم هم که شده به داخل مسجد می رفتم. در آخر اولین دعایتان این باشد که خداوند مرا یک شهید واقعی قرار دهد و با شهدای کربلای حسین محشور سازد.
(والسلام علی من اتبع الهدی)
در خاتمه نماز مرا حاج آقا جباری امام جمعه محترم بهشهر بخواند و سخنران مراسم سومم حاج آقا جباری و مراسم هفتم حاج آقا جوادی آملی و اگر هم اجابت نکرد برادر فخرالدین حجازی و سخنران چهلم اگر حاج آقا جباری وقت داشتند خودشان سخنرانی بفرمایند و اگر نداشتند هر کس که خودشان صلاح دیدند دعوت کنند و ضمناً کمال تشکر را از ملت مبارز و شهیدپرور شهرستان بهشهر و حومه که در مراسم تشییع جنازه ام شرکت کرده اند را می نمایم و شعار همیشگی.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی حتی کنار مهدی خمینی را نگهدار
و این شعار را هم چند بار تکرارکنند.
حسین حسین شعار ماست شهادت افتخار ماست.
سرباز کوچک امام زمان (عج)
علی اکبر احمدپور
به امید شهادت
ضمناً تاریخ شهادت:66/1/30
محل شهادت: خاک عراق
نام عملیات: کربلای 10
انتهای پیام/