به گزارش خبرنگار اخبار داخلی دفاعپرس، بحرانها آزمون مدیریت جوامع هستند که سیستمهای سیاسی را به چالش میکشند. بررسی چگونگی مدیریت بحرانها در کشورها، میتواند ارزیابی مثبتی برای سیستمهای مدیریتی گوناگون باشد؛ جنگ یکی از این بحرانهاست که تا به امروز کشورهای متعددی را درگیر خود ساخته است.
بررسی مدیریت جنگ در کشورهای گوناگون تجربههای موفق و ناموفق متعددی را آشکار میسازد. برای نمونه جمهوری اسلامی ایران یکی از طولانیترین جنگهای جهان معاصر را تجربه کرده است؛ جنگ تحمیلی یکی از آزمونهایی بود که سیستم نوپای جمهوری اسلامی را و شاید استعدادهای رهبری و ظرفیتهای مدل حکومتی ولایت فقیه را به چالش فراخواند. در همین زمینه بررسی چگونگی مدیریت حضرت امام خمینی در جنگ تحمیلی میتواند تجربه جمهوری اسلامی ایران را در مدیریت بحرانها رهنمون سازد.
تاملی در شیوه مدیریت جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، از سوی امام خمینی به ویژه در سالهای نخستین آن، الگوی منحصر به فردی از مدیریت بحرانهای سیاسی را نشان میدهد. بر خلاف تصور عدهای از تحلیلگران که شیوه مدیریت امام را صرفا فردی یا کاریزماتیک و در ارتباط مستقیم با مردم میپندارند، ایشان در کنار مردم مداری از مدیریت سیستمیک نیز در مدیریت جنگ استفاده کردند. مدیریت سیستمیک بحرانهای سیاسی، الگوی رایج در واحدهای سیاسی مختلف است.
در این الگو، هر گونه تصمیمگیری و مدیریت بحران، در چارچوب سلسله مراتب و نظام تصمیمگیری حاکم اتخاذ میشود. در حالی که در شرایط عادی، پروسه تصمیمگیری مطابق قانون اساسی و قواعد رایج صورت میگیرد، در شرایط بحرانی مانند بروز جنگ، فرآیند تصمیمگیری متحول میشود و به صورت خاص در میآید.
با آغاز جنگ تحمیلی حضرت امام خمینی با تاکید بر انسجام و وحدت درونی و دوری از اختلافات سعی کرد تا اولین گام در برابر این بحران را با حفظ انسجام درونی و استفاده از عاملان انسانی که سراپا همه گوش به فرمان رهبری او بودند، بردارد.
در ابتدای تجاوز عراق به ایران، اولین گام ایشان، پیام به جامعه برای حفظ خونسردی و برخورداری از آگاهی در برابر اغتشاشاتی است که گروهک منافقین ایجاد میکند. امام با هوشیاری در برابر این دو بحران یعنی اعلام جنگ عراق و اغتشاشات منافقین ملت را آرام میکند، سپس منافقین را مورد خطاب خود قرار میدهد که در صورت تداوم این اغتشاشات در شرایط جنگی آنها نیز همراه و متحد عراق هستند.
در همین زمینه هر ساله حضرت امام خمینی در طول دوران جنگ تحمیلی به مناسبت تجاوز ارتش بعث به خاک ایران پیامی را ایراد میفرمودند؛ به عنوان نمونه در پیامی که ایشان در ۳۱ شهریور ۱۳۶۲ ایراد کردند آمده است: «سقوط صدام تا حدی است که حتی با منافقین فراری، که خود از او مفلوکتر و شکست خوردهتر هستند، دست اخوت میدهد؛ و منافقین نیز که برای ترمیم ننگ و بیآبرویی خود به هر حشیشی متشبث میشوند و تنها برای اینکه رادیو بغداد اسمی از این مدعیان نجات خلق بَرَد با کمال وقاحت با صدام جانی، که با خمپارهها و موشکها هزاران زن و مرد و کودک و بزرگ و کوچک این مرز و بوم را شهید کرده است و هر روز شهرهای این خلق بیگناه را با توپهای دوربرد بر سرشان خراب میکند، دست اخوت و برادری میدهند و رسماً برای آنان جاسوسی میکنند؛ و با آنکه سران منافقین در دامن آمریکا و فرانسه مشغول عیاشی و خوشگذرانی هستند، معالأسف عدهای نوجوان را با حیله و تزویر گول زده و قدرت تفکر را از آنان سلب نمودهاند. امیدوارم نوجوانان فریب خورده با دیدن این جنایات و روشن شدن همدستی آنان با صدام، دیگر کورکورانه از آنان تبعیت نکنند.»
گام بعدی حضرت امام در مدیریت بحران جنگ حماسی است. از یک سو انقلاب در مراحل اولیه خود قرار داشت و هنوز نیروهای کشور به سازماندهی و تشکیلات مناسب دست نیافته بودند و از سویی نیز جنگی روانی مبنی بر پیروزی عراق در آغاز جنگ شکل گرفته بود. کسانی مانند «هنری کیسینجر» پیشبینی کرده بودند عراق در یک جنگ ده روزه میتواند بر جمهوری اسلامی پیروز شود. همچنین همان روز بختیار که شناخت بیشتری از بقیه مردم ایران داشت سقوط نظام جمهوری اسلامی را ظرف چند ماه محقق دانست و صدام در روز اول جنگ گفته بود که هفت روز دیگر به تهران خواهیم رسید.
حماسی بودن در چنین شرایطی به این معنا است که امام به عنوان رهبر فکری، بسیجگر و سیاستگذار، با اطمینان در هشدار به شروع جنگ، عراق و حامیانش را مورد خطاب قرار میدهد و میفرماید: «گمان نکند ملت ما که دولت ایران و ارتش ایران عاجز از این است که جواب به اینها بدهد. هر وقتی که مقتضی بشود من پیامی به ملت خواهم داد و به صدام حسین و امثال او ثابت خواهم کرد که اینها، این اذناب امریکا قابل ذکر نیستند...»
مطالعه رفتار و عملکرد امام خمینی در دوران دفاع مقدس نشان میدهد که ایشان از شیوه مزبور مدیریت بحرانها، بیشترین بهره را برای اداره احسن جنگ بردهاند. نمونه بارز این نوع مدیریت نیز، تاکید خاص حضرت امام به نقش شورای عالی دفاع بود. این شورا که مطابق قانون اساسی برای اداره امور جنگ تشکیل شده بود؛ نقشی اساسی در تصمیمگیریهای مرتبط با جنگ داشت.
امام در سختترین شرایط جنگ تحمیلی نیز از این شورا سلب مسئولیت نکرد و همواره، بر تمرکز تصمیمگیریها در آن تاکید داشت. برای نمونه، ایشان در بیانیهای خطاب به مردم و مسئولان در ۲۵ اسفند ۱۳۵۹ ضمن تاکید بر معیار بودن قانون اساسی در اعمال نهادها و ماموریت یافتن شورای عالی دفاع میفرمایند: «مسائل دفاع در شورا مطرح و رسیدگی میشود و پس از تصویب، تصمیم در اجرا با فرماندهی کل قواست و قوای مسلح باید اوامر ایشان را اجرا نمایند.»
با آنکه این شورا، به صورت مرتب جلسههایی را در خدمت امام تشکیل میداد، اما امام به ارائه رهنمودهای کلی بسنده و به هیچ وجه سعی نمیکردند اختیارات آن را محدود کنند و یا به طول کامل به تصمیمهایش جهت دهند. در چارچوب سلسله مراتب تصمیمگیری و اجرا، امام بر رعایت سلسله مراتب و اطاعت نیروها از فرماندهان خود تاکید ویژهای داشتند. برای نمونه، ایشان تا جایی که ممکن بود بر فرماندهی کل قوا از سوی بنی صدر (علیرغم عملکرد منفی وی) تأکید میکردند. در سطوح پایین نیز، به طور مرتب نیروهای ارتش، سپاه، بسیج و ژاندارمری را به اطاعت از فرماندهان خود توصیه میکردند.
همچنین در کنار احترام به قانون اساسی حضرت امام خمینی، حرکت جوانان به سوی جبههها با پیامهای پرنفوذ رهبر، یک جریان «هنجار درونی» به وجود آورد که به تدریج همه اقشار را فراگرفت. «ای جوانان دانشگاهی،ای دانشجویان عزیز، به فریاد کشور و اسلام و ملت خودتان برسید و قهرمانانه قیام کنید که فرج شما نزدیک و حزب خدا بر حزب شیطان غلبه میکند.»
از سوی دیگر، جنگ به دلیل ماهیت انقلاب ایران خاصیتی مذهبی داشت. رهبری امام نیز بر بستر مذهب جریان داشت و با آموزههای مذهبی آمیخته بود. امام با بهرهگیری مناسب از خاطره جمعی مخاطبان خود، آموزههای مذهبی را به جریان انداخت. این گواهی بود بر تفکر امام که دین را جاری در زندگی میدانست و به آن ابعادی همه جانبه میبخشید.
حضرت امام خمینی با بهرهگیری از آموزههایی که از اسلام داشت و بر اساس توانایی و قابلیتهای رهبری خویش در هنگام جنگ توانست با شناخت از وضع موجود، تصمیمگیری سنجیده و مطابق با شرایط انجام دهد.
تاکید بر انسجام و بهرهگیری از آموزههای مذهبی و ایجاد امواج مردمی در برابر نیروی متجاوز در آن شرایط، کاربرد بهینهی داشتههای کشور بود. ایشان با شناخت از واقعیتها و حقیقتهای موجود سیستم نوپای جمهوری اسلامی، با تلفیق آموزههای مذهبی و ملی و برجسته کردن اتحاد درونی توانست تا سرمایه اجتماعی را تقویت نماید و همین امر یکی از ابعاد مثبت مدیریت رهبری در دروان جنگ تحمیلی بود.
چنانچه کشوری که در وضعیت بحران قرار داشت، توانست با مدیریت صحیح منابع انسانی و تقویت انسجام درونی، جنگ را به نفع خود پایان دهد. تجربه مدیریتی حضرت امام خمینی در چنین شرایطی، تبلور آمیختگی تواناییهای فکری، بسیج گرانه و سیاستگذارانه ایشان بود.
انتهای پیام/ 151