چهل‌سالگی سرو/ خواهر شهید خلبان «غلامرضا چاغروند» خبر داد؛

آیین رونمایی از کتاب «ذبیح لرستان» 12 مهر برگزار می‌شود

سهیلا چاغروند از رونمایی کتاب «ذبیح لرستان» که شامل زندگینامه و خاطرات شهید خلبان امیر سرلشکر «غلامرضا چاغروند» است در روز شنبه 12 مهر خبر داد.
کد خبر: ۴۱۹۲۵۲
تاریخ انتشار: ۰۷ مهر ۱۳۹۹ - ۲۰:۱۱ - 28September 2020

آیین رونمایی از کتاب «ذبیح لرستان» در 12 مهر برگزار می‌شود

به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از خرم آباد، «سهیلا چاغروند» خواهر شهید خلبان امیر سرلشکر «غلامرضا چاغروند» در گفت و گویی که به مناسبت چهلمین سال دفاع مقدس با شبکه تلویزیونی امید داشت، اظهار داشت: جوانان ما باید بدانند که جمهوری اسلامی ایران چه راهی را پیمود که امروز ما در آسایش و امنیت زندگی می‌کنیم.

وی افزود: در اوایل مهر سال 59 سه ماهی می‌شد که غلامرضا با دختر عمویم ازدواج کرده بود، وی با خانواده تماس می گیرند که همسرش را به خرم آباد برگردانند که راحت تر در خدمت هموطنانش باشد.

چاغروند به بیان چگونی شهادت برادر شهیدش پرداخت و گفت: در روزهای آغازین حمله دشمن بعثی به کشورمان از طرف تیپ 84 خرم آباد که آن زمان در دهلران مستقر بود، اطلاع می‌دهند یک تعداد تعمیرکار تانک و قطعات تانک نیاز دارند؛ وقتی که اطلاع می‌دهند یک نفر خلبان می‌خواهند که داوطلبانه برود این مهمات و نفرات را به تیپ 84  برساند، شهید خلبان چاغروند داوطلبانه و با رضایت شخصی خودش به همراه چند نفر به استان ایلام می‌روند.

این خواهر شهید تصریح کرد: غلامرضا و همراهانش  12/ 7/ 59 نزدیک‌های ظهر  به منطقه دهلران می‌رسند این بالگرد به‌خاطر اینکه از دید رادارهای دشمن محفوظ بماند، ارتفاعش پایین است؛ به نظر خودش دارد به کمک نیروهای خودی می‌رود ولی قبل از اینکه شهید چاغروند و تیپ همراهش به آنجا برسند نیروهای خودی عقب نشینی می‌کنند و نیروهای عراقی جایگزین نیروهای خودی می‌شوند.

وی بیان داشت: در موسیان –دهلران، نیروهای عراقی شروع  به تیراندازی می‌کنند، خلبان چاغروند نیز به خاطر اینکه اتفاقی برای همراهانش نیفتد، با یک فرود اجباری بر زمین می‌نشیند و به اسارت نیروهای عراقی درمی‌آیند.

چاغروند ادامه داد: چون غلامرضا خلبان اول  بود، از وی می‌خواهند که به رهبر توهین کند در صورتیکه او به امام خمینی(ره) خیلی علاقمند بود و قبل از پیروزی انقلاب اسلامی که در اصفهان خلبان بود، می‌آمد اعلامیه‌های امام را پخش می‌کرد.

این خواهر شهید با اشاره به مشاهدات و خاطرات مردم روستای جلیزی از شهادت برادرش، خاطر نشان کرد: آنجا یک افسر قوی هیکل و سیاه چهره‌ای با سر نیزه و یا کارد به پای غلامرضا می‌زند که او را شکنجه دهد بلکه به رهبر  توهینی کند، آنجا دیگر دست خودش بود می‌توانست تصمیم بگیرد به اسارت برود و یا شهادت را بپذیرد؛ از آنجائیکه به ولایت معتقد بود، ذلت را نپذیرفت و همانند امام حسین (ع) در مقابل دشمن ایستاد.

وی با بیان اینکه نیروهای عراقی سر شهید چاغروند را از تنش جدا  کردند و همانطور 48 ساعت در بیابان  رها  کردند، که یا طعمه حیوانات شود یا جلوی آفتاب ذوب شود، افزود: پیرمردی ساکن روستای جلیزی است که نیروهای عراقی‌ها می‌آیند از آب چاهشان استفاده می‌کنند، ناراحت می‌شود چرا عراقی‌ها این کار را کردند این هموطن ماست به‌خاطر امنیت ما آمده است.

چاغروند ادامه داد: این پیرمرد در شرایطی که می‌داند عراقی‌ها نزدیک هستند و او را می‌بینند، شب اول می‌رود، همان افسر عراقی که غلامرضا را به شهادت رسانده بود، گلویش را می‌گیرد و می‌گوید اگر یکبار دیگر بیایی سراغ این جنازه مثل همین خلبان تو را هم می‌کشم،  شب  دوم برمی‌گردد می‌گوید، می روم هر چه شد، یا کشته می‌شوم یا این خلبان را به خاک می‌سپارم و موفق می‌شود بعد از دو روز شهید چاغروند را به خاک بسپارد.

این خواهر شهید عنوان کرد: دو ماه بعد از این  اتفاق همین پیرمرد پسری دارد به نام «دیوان» که در کویت زندگی می‌کند وقتی که می‌‌شنود بین عراق و ایران جنگ درگرفته است، به ایران می‌آید که برود سمت روستای جلیزی، نیروهای خودی به او می‌گویند، منطقه شما در محاصره عراقی هاست ولی او به سمت روستای جلیزی که خانواده اش در آنجا بودند می‌رود، دیوان: نقل می کند: « تا رسیدم پدرم چادری سرم کرد و برد درختی را به من نشان داد و گفت دو ماه پیش یک خلبانی که به‌خاطر جان و ناموس ما آمده بود در این مکان به خاک  سپردم.»

وی به  نگارش کتاب «ذبیح لرستان» اشاره کرد و گفت: کتاب زندگینامه و خاطرات شهید خلبان امیر سرلشکر «غلامرضا چاغروند» که در راه ولایت شهید شده است، با عنوان «ذبیح لرستان» نوشته شده است که دوازده مهر، همزمان با  چهلمین سالگرد شهادت  این شهید والامقام رونمایی می‌شود.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار