سیری کوتاه بر زندگی‌نامه شهید «اسماعیل اخلاص»

شهید «اسماعیل اخلاص» در سال 1339 در شهرستان مراغه در یک خانواده مذهبی دیده به جهان گشود و سرانجام در اسفندماه سال 1369 بال در بال ملائک به ملکوت اعلی پر کشید.
کد خبر: ۴۲۰۳۱۳
تاریخ انتشار: ۱۵ مهر ۱۳۹۹ - ۰۹:۵۶ - 06October 2020

به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از آذربایجان شرقی، به‌ مناسبت چهلمین سالگرد دفاع مقدس، مروری داریم بر زندگی‌نامه شهید «اسماعیل اخلاص» که در ادامه می‌خوانید.

زندگی‌نامه شهید:

شهید «اسماعیل اخلاص» در سال 1339 در شهرستان مراغه در یک خانواده مذهبی دیده به جهان گشود. در مکتب قرآن و اهل بیت(ع) پرورش یافت، همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی موفق به کسب دیپلم گردید. وی فردی تیز فهم، جدی و در عین حال قاطع و زیرک و شجاع بود و خوی و خصلت مردانه داشت.

نام اسماعیل اخلاص همیشه با احترام و توام با عزت برده می‌شد. روح بلند و محروم از نوازش در قبل از انقلاب، او را در صف‌های تظاهرات مردمی جدی‌تر و پرشور تر ساخته بود و همیشه در صفوف اول قرار می‌گرفت و شعارهای تندی علیه شاه سر می‌داد. دو بار دستگیر شد و آنچنان مورد ضرب و شتم مامورین شاه قرار گرفت که به مدت 6 روز در بستری شد با این، هرگز قدمی به عقب برنداشت و تا پیروزی انقلاب همیشه در صف‌ها حاضر بود.

تظاهرات حضور داشت نسیم پیروزی بر پرچم اسلام و انقلاب وزیدن می‌گرفت. ابراهیم با شور و هیجانی وصف‌ناپذیر در بسیج مردمی، سلاح بر دوش گرفت و پس از اخذ دیپلم از دبیرستان امام‌خمینی (ره) در سال 59 به جبهه رفت.

با شروع جنگ تحمیلی به جبهه‌ها جنگ شتافت تا از مرز و بوم کشور خود دفاع کند و در لباس مقدس سپاهی تا آخرین لحظه صراط مستقیم مبارزه را که به شاه‌راه شهادت می‌پیوست در نوردید. عزت‌نفس، خوش‌رویی، اخلاص و... از او یک انسان دوست داشتنی پرورده بود.

بدان گونه که تمامی نیروها و بسیجیان همواره از ته دل او را دوست می‌داشتند کمتر رزمنده‌ای مانند اسماعیل خویشتن را به موج بلا می‌سپرد و تیرها و ترکش‌های دشمن را به جان می‌خرید.

در اولین اعزام خویش به جنوب در یک عملیات ایذائی علیه دشمن در منطقه جفیر شرکت نمود و آن‌چنان با شهامت خود را به قلب ستون‌های دشمن زد که حاصلش زخم های گران در سر و بدن بود و ترکش‌هایی که تا آخرین دم حیات پیکر پیلوارش را رها نساخت.

پزشکان بیمارستان لقمان الدوله تهران دو ماه تمام صرف بیرون کشیدن ترکشها از اطراف مغز این جنگجوی بی پروا نمودند اما یکی از ترکشها که در عمق مغز وی جا خشک کرده بود برای همیشه در جای خوی ماند و اسماعیل پس از مدتی با جمجمه‌ای که قسمتی از آن از بین رفته بود با تنی رنجور از بیمارستان مرخص شد و در خانه اش به استراحت پرداخت.

این جوان ناآرام که در راه اجرای عدالت و بریدن دست تجاوزگر درنگ نمی‌کرد روزی که یاران همرزم خود را عازم منطقه‌ی جنگی یافت شوق و ذوقش برانگیخت و بی هیچ توجهی به رنج تنش همراه آن‌ها رهسپار شد. عملیات والفجر مقدماتی و بدنبال آن والفجر یک و دو شاهد تلاش و ایثار این رزمنده با شهامت بود که در تمامی آن‌ها با گردن فرازی شرکت داشت.

او پس از مدت‌ها نبرد به مراغه بازگشت و خویشتن‌ را نه به بستر استراحت بلکه به خدمت محرومین و مظلومی مشغول داشت. مدام به ادارات مسجاد و بیمارستان‌ها سرک می‌کشید و چون محروم دل شکسته‌ای را می‌یافت و یا انسان ملول و از رده را پیدا می‌کرد که از اداره‌ای یا بیمارستانی خارج می‌شود خارج از همه روابط و ضوابط دست پا گیر با صراحت و شهامت کم نظیر برای از بین بردن اجحاف و حق کشی قدم پیش می‌نهاد.

پس از سر نهادن چند عملیات با بدنی مجروح و ترکشی که یادگار اولین نبرد بود مدتی در شهر ماندگار شد ولی در اینجا هم نه از یاد خدا غافل بود نه از کمک به محرومان و گرفتن حق محرومی که جز خدا فریاد رسی نداشت دست می‌کشید، و تا دم آخر و تا زمانی که شهادت را از خدایش دریافت کرد ابوذر وار زیست و بر سر زر اندوزان و چپاول‌گران بیت المال فریاد کشید.

در نبردهای سنگین علی رغم یادگاری‌هایی که بر بدن اخلاص نهاده بودند نمی‌توانستند او را از خود برانند عملیات بدر فرا رسید و اسماعیل نه آن‌چنان بود که در گوشه‌ای زمین‌گیر شده و سر در گریبان خویش فرو برد. در بدر هم سرافرازانه جنگید آن‌چنان که دلاوری هایش زبانزد یارانش شد.

در مقام فرمانده گروهان به پهلوان سترگی پایدار می‌ماند که زیر دستانش در شرایط سخت به او پناه می‌بردند و او با خنده و شوخ طبعی آنان را به نفوذ در مواضع دشمن تشویق می کرد، از این عملیات بزرگ هم بی‌نصیب از گلوله‌های دشمن بیرون نرفت. آنان تا کناره شرق دجله دشمن را تعقیب نموده و در آب خروشان آن وضو گرفتند.

وی در حالی که آتش و گلوله از آسمان می‌بارید به شکار تانک‌ها و سنگرهای عراقی رفت، آن قدر آر پی جی زده بود که در اثر سر و صدای زیاد آن، خون از هر دو گوشش جاری شد در حالی که او بی پروا پیش می‌تاخت، تیر مستقیم دشمن بر گردنش نشست و اندکی بعد باز هم ترکش‌ها او را پیدا کرده و قسمتی از فک و صورتش را برداشتند.

این بار خطر بالاتر از حد تصور بود اما پیکر توانمند اسماعیل تحمل بیش از این‌ها را نداشت این بار به جبهه‌های غرب و در عملیات نصر 7 به عنوان فرمانده گروهان در قله‌های بلفت دو پازا  وارد پیکار گردید بعد در عملیات مرصاد شرکت نمود و چون به مراغه برگشت زخم‌ها راحتش نگذاشتند و او هر از چندگاهی برای معالجه راهی بیمارستان می‌شد.

شهید اخلاص بعد از پیروزی انقلاب اسلامی 11 سال در قید حیات بود. به طوری که 65 درصد آن را در خط مقدم و 25 درصد در تخت بیمارستان‌ها جهت مداوای جراحات وارده و 10 درصد با استراحت پزشکی در منزل سپری نمود. شهید در اغلب عملیات‌ها شرکت داشت و قبل از شهادت مسئولیت جانشین گردان امیرالمومنین را برعهده داشت که بعد از پایان جنگ در بیمارستان امام خمینی (ره) تبریز بر اثر صدمات و جراحات وارده در اثر اصابت ترکش‌ها و ... بال در بال ملائک به ملکوت اعلی پر کشید.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها