به گزارش خبرنگار دفاعپرس از یزد، شهید سید «رسول اشرف» فرزند سید حسین در سال ۱۳۴۳ در شهرستان یزد در خانوادهای مذهبی دیده به جهان گشود و دوران کودکی را با تربیتی مذهبی و اسلامی والدین خود پشت سر گذاشت و پس از حدود ۴ سالگی همچون برادر شهیدش به مکتب خانه قدیمی «ملا» به تعلیم قرآن کریم پرداخت.
در سن ۶ سالگی به دبستان رفت و با موفقیت دروس ابتدایی را گذراند و بعد از آن به راهنمایی و سپس به دبیرستان زرگران رفته و مشغول به تحصیل شد و تا سال دوم درس خواند. وی دارای اخلاق اسلامی و روحیه عالی در برخورد با دوستان و آشنایان بوده و از ادب و اخلاق خوبی برخوردار بود.
در زمان طاغوت دست از فعالیتهای انقلابی نمیکشید و پس از پیروزی انقلاب اسلامی و شروع جنگ تحمیلی تحصیل را رها نمود و به آموزش نظامی رفت و پس از مدتی به عضویت سپاه درآمد و رهسپار جبهههای نبرد حق علیه باطل شد. در اهواز به خدمت تیپ نجف اشرف درآمد.
در سال ۶۳ طی مأموریتی به یزد ازدواج کرد که ثمره این ازدواج فرزندی به نام سید محمد مهدی بود. این شهید بزرگوار اثر اوقات عمرش را در جبهه گذراند و در عملیاتهای طریق القدس، بیت المقدس، رمضان، محرم، والفجرمقدماتی، خیبر، بدر و قدس ۵ حضور داشت و در نهایت با سمت فرماندهی گردان ادوات تیپ ۱۸ مستقل الغدیر در تاریخ ۱۳۶۴/۸/۲۰ در جبهه جنوب به درجه رفیع شهادت نایل شد.
گزیدهای از وصیت نامه شهید سید رسول اشرف را از نظر میگذرانیم:
بار خدایا من گناهکارتر از آنکه معصیت تو کرده و او را آمرزیدهای نیستم و نکوهیدهتر از کسیکه به پیشگاه تو عذر آورده و عذرش را پذیرفتهای نمیباشم. بار خدایا در اینجا بسوی تو توبه و بازگشت میکنم و توبه کسیکه از گناهانش پشیمان است و از خرمای زشت که بر او گرد آمده ترسان است. پسای خدای من توبه مرا بپذیر و گناهان مرا بیامرز و از ترسم ایمن دار. خدایا تو خود میدانی که عمری است در نمازم میخوانم «اَللهم ارزقنا توفیق الشهاده فی سبیلک ...»
پدر و مادرم امیدوارم که مرا ببخشید و از اینکه نافرمانی شما زیاد کردم و از شهید شدن من ناراحت نباشید، زیرا همگی رفتنی هستیم. (انا لله و انا الیه راجعون). از اینکه فرزندتان شهید شده گریان مباشید. گریه عجز و ناتوانی نکنید. وقتی خواستید بگریید بر مظلومیت حسین و یارانش اشک بریزید. اگر شهید شدم دوست دارم بدن خونینم را بدون غسل و کفن دفن کنید تا در روز قیامت سندی باشد بر تبلیغات کافران و سندی باشد بر مظلومیت اسلام و مسلمین.
برادرم، به جای گریان کردن دیده ات سلاح برگیر و مقاوم و استوار با عزمی جزم و ارادهای آهنین چنان بر دشمنان اسلام بتاز که فرصت تدبر و اندیشه را از آنان سلب کنی و تقوا را پیشه خود کن.
و شما ای خواهرانم زینب وار زندگی کنید از شهادت برادرتان ناراحت نباشید و، چون بانوی بزرگ اسلام حضرت زینب (س) صبر را پیشه خود کنید.
و شماای ملت ایران: همچنان که تاکنون اسلام را یاری کرده اید به یاری خود ادامه دهید. امام عزیز را تنها نگذارید. وحدت کلمه را حفظ کنید و همه بر ریسمان الهی چنگ بزنید.
به امید پیروزی هرچه زودتر لشکریان اسلام بر کفر به سرکردگی آمریکای جهان خوار و به امید ظهور حضرت بقیه الله الاعظم و به امید قبول شهادتم در پیشگاه خداوند تبارک و تعالی.
خاطرات شهید سید رسول اشرف به نقل از همرزمان
صادق آقایی:
در عملیات قدس ۵ صبح عملیات در پاسگاه الیج عراق به شهید اشرف گفتم که ببین که چقدر گلولههای خمپاره را دقیق زدی کنار سنگرهای عراقیها گفت اینها که ما نزدیم امداد غیبی زده است ما قبضه هایمان روی شناور سوار است و نمیشود اینقدر دقیق زد.
اکبر فتوحی اردکانی:
در سال ۶۳ در گردان ادوات با چند تن از پاسداران نشسته بودیم که ایشان گفتند خدا کند شهادت نصیب همه ما گردد. گفتند زمانی میآید که جنگ تمام میشود و پس از مدتی نیروهایی که از جنگ برمی گردند بر اثر انفجارات اکثریت حال خوبی ندارند و بعضی از مردم به ما نیروهای جنگی میخندند و میگویند اینها از جنگ برگشته اند ولشان کنید.
محمد علی ایمانی:
یک روز در خودروی تویوتا که به خط میرفتیم سخنرانی امام پخش میشد در رابطه با جبهه و رفتن به جبهه، گفت نگاه کن ببین این که امامشان هست و میگوید به جبهه میروند چگونه برخورد میکنند از اشخاصی که فقط حرف میزنند و عمل در آنها نبود خوشش نمیآمد.
انتهای پیام/