برشی کوتاه از زندگی سردار شهید صالح شریعتی؛

ناگفته‌های خواندنی از «شهید صالح»

او در درس و تحصیل کوشا بود و در سال ۱۳۵۷ و در سن ۱۹ سالگی (علی‌رغم فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی) مدرک مهندسی خود را دریافت کرد و در آبان ۱۳۵۹ در دفاع از خرمشهر و آبادان جاویدالاثر شد.
کد خبر: ۴۲۵۰۳
تاریخ انتشار: ۱۶ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۲:۲۵ - 07March 2015

ناگفته‌های خواندنی از «شهید صالح»

به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس از مشهد، شهید مهندس سید علیاصغر صالح شریعتی، فرزند استاد گرامی حضرت آیتالله سید میرزاحسن صالح شریعتی مشهور به صالحی مدرس (دامت افاضاته) در سال 1338 هجری شمسی و در نیمه ماه رمضان و همزمان با ولادت امام مجتبی(ع) زاده شد.

در سال 1353-1352 (در 15 سالگی) در کنکور دانشگاه شرکت کرد و در مراکز تحصیلی عالیه و معتبری همچون دانشگاه صنعتی شریف، دانشگاه تهران (دانشکده فنی) و دانشکده نفت آبادان و... قبول شد، اما دانشکده نفت آبادان را برای آینده تحصیلی خود برگزید.

شهید جاویدالاثر صالح یکی از فرماندهان مقاومت 34 روزه (و به روایتی 45 روز) خرمشهر است که در آخرین روز مقاومت به شهادت رسید.

این شهید را هیچکس بهتر از پدرگرانقدرشان نمیتواند بشناساند. پدر این شهید حضرت آیتالله سید میرزاحسن صالح شریعتی، پیش از فوتشان خاطراتی را از شهید روایت کردهاند که اینک پیش روی شماست.

درباره پدر شهید

حضرت آیتالله سید میرزاحسن صالح شریعتی (مشهور به صالحی) پدر شهید صالح در سال 1306 شمسی در روستای رخنه از توابع فریمان زاده شد و تحت آموزههای پدر و مادر خود بزرگ شد. در دوران کودکی شاهد جریان کشف حجاب و نهضت گوهرشاد بود. در آبان 1323 در حوزه علمیه مشهد مقدس از خدمت استادانی چون مرحوم شیخ محمدتقی ادیب نیشابوری و آیتالله حاج شیخ هاشم قزوینی و آیتاللهالعظمی حاج سید محمدهادی میلانی و بزرگانی دیگر بهرهمند شد و به مدت بیش از نیمقرن به تدریس علوم دینی در شبستانهای مسجد جامع گوهرشاد و مراکز دیگر پرداخت.

تأثیر ایشان تنها از بُعد علمی نبوده است، بلکه تاکنون به لحاظ اخلاقی و معنوی نیز تأثیری ماندگار روی طلاب و فضلای حوزه داشته است. ایشان درزمینهٔ تربیت فرزندانی صالح و نامآور نیز عالمی موفق و سرافراز بوده و هستند. چون شهید جاویدالاثر مهندس سید علیاصغر صالح شریعتی (صالحی) یکی از فرماندهان مقاومت 34 روزه (و به روایتی 45 روز) خرمشهر که در آخرین روز مقاومت به رفیق اعلی متصل شدند.

 او یکطرف و اهل علم یکطرف

حضرت آیتالله سید میرزاحسن صالح شریعتی درباره فرازهایی از زندگی پرافتخار فرزند برومند و سرافرازش چنین میگوید: «در نیمه ماه رمضان سال 1338 هجری شمسی بود که خداوند پسرم اصغر را به ما عنایت کرد. او فرزند دوم از اولاد ذکورم بود. در 4/5 سالگی ایشان را برای تحصیل به مدرسه جوادیه فرستادم. پیشرفت تحصیلی خوب و حافظهای خیلی قوی داشت. سال اوّل که در جوادیه بود، در مدت 6 ماه جزء سیام قرآن را حفظ کرد. یک روز تابستانی که در کلاس سوم یا چهارم درس میخواند، به یکی از دهات قلندرآباد به نام «اره کمر» رفتیم. چند نفر از آقایان اهل علم هم آنجا آمده بودند. بنا شد مشاعره کنند، تمام آقایان اهل علم یکطرف قرار گرفتند، این بچه یکطرف. آنقدر اشعار از حفظ داشت که بر تمام آنها غالب شد و همه را شگفتزده کرد. این، کاشف از حافظه و استعداد عجیب ایشان بود.

اصغر کلاس پنجم را که تمام کرد، در امتحانات متفرقه ششم شرکت جست. در آنجا هم با معدل خیلی بالایی قبول شد و کارنامه کلاس ششم را از امتحانات متفرقه دریافت کرد؛ سپس برای ادامه تحصیل در دبیرستان فردوسی (خیابان دانش) مشغول شد و سیکل اول را در این دبیرستان تمام کرد. این ایام مصادف بود با موقعی که حضرت آیتالله خامنهای در مسجد امام حسن(ع) (نزدیک دبیرستان فردوسی) نماز میخواندند و اصغر، ارتباط نزدیکی با مسجد و پیشنماز عالیمقامش پیداکرده بود. باری، او سیکل اول را که تمام کرد، اعلام شد دبیرستانی در خیابان کوهسنگی تأسیسشده به نام دبیرستان علم و از شاگرداولها ثبتنام میکند. این دبیرستان زیر نظر دانشگاه بود و تحصیلکردگان آنجا مستقیم وارد دانشگاه میشدند. ایشان را در آنجا ثبتنام کردیم. روش تحصیل آنجا از آمریکا گرفتهشده بود. بعد از آنکه نیمی از سال گذشت، آموزشوپرورش اعلام کرد که این روش را قبول نداریم و دومرتبه اوضاع به همان روال سابق برگشت.

فرزند شما اصغر!

اصغر در ۱۵سالگی در دانشگاه نفت آبادان ثبتنام کرد. یک سال گذشت و من در تهران بودم که برای ایشان نامه نوشتم تا اگر میتواند تابستان را به تهران بیاید. اصغر هم آمد. ایشان از مفاسدی که در شرکت نفت رخ میدهد، صحبت کرد و گفت بیبندوباری در آبادان فراوان است و من دیگر نمیتوانم آنجا بمانم. بعد هم تلاش زیادی کرد تا وسایل انتقالش به تهران را مهیا کند، اما نشد و مجبور شد در آبادان بماند. در اواسط سال دوم بود که دیدیم ایشان دیگر شکوهای از وضع موجود در آبادان نمیکند. خوشبختانه با انقلابیون ارتباط پیداکرده و مشغول فعالیت شده بود، بهطوریکه در بیشتر مساجد آنجا برای قشرهای مختلف کلاس گذاشته بود.

سال سوم تحصیل را میگذراند که از دانشگاه برای ما نامه آمد به این مضمون: «بدینوسیله به شما ابلاغ میشود که فرزند شما چند روزی است در دانشگاه حضور نمییابد...» اصغر از سال سوم فعالیت گستردهای را شروع کرده بود و ما هیچ اطلاعی نداشتیم. در این خلال ایشان نیاز کامل به دروس عربی پیداکرده بود و دلش میخواست درسهای حوزوی را بهتر از پیش بداند. در نامههایی که برای ما مینوشت اشارهای به فامیلیاش نمیکرد. فقط مینوشت فرزند شما اصغر. یادم است که وقتی یکی از بستگان، نامهای برایشان نوشته و "مهندس سید علیاصغر صالحی شریعتی" خطابش قرار داده بود، ایشان خیلی ناراحت شده و در پاسخ نوشته بود که من راضی نیستم که از کلمه مهندس و اینگونه عبارتها برای من استفاده کنید. گفته بود که بیشتر از کلمه اصغر، لفظ دیگری را دوست ندارم. بر همین منوال در آبادان فقط مشهور به اصغر بود نه اصغر صالحی و میگفت من از فامیلی و موقعیت پدرم نمیخواهم استفاده کنم. به همین دلیل در رابطهای که ایشان با حضرت
آیت آ…خامنهای داشت (در زلزله ایرانشهر به آن منطقه رفته بود)، معظمٌ له تا آخر متوجه نشدند که اصغر پسر من است.

خوزستان جرقه آتش است

پسرم از ابراز شخصیت، و هر عنوانی خوشش نمیآمد. او باید امتحان میداد و گواهی مهندسیاش را میگرفت، ولی یکترم شرکت نکرد و در سال 1356 به مشهد آمد و کتابهای حوزه را خواند و فصل تابستان نیز به همین منوال گذشت. وقتی ما کربلا رفتیم ایشان در مشهد بود، تا اینکه مسئله فعالیتهای پس از شهریورماه در مشهد شروع شد. ایشان تا دی 1357 در مشهد بود و در همین ایام حدود یک ماه به زندان افتاد. پس از آزادی از بند عمال رژیم ستمشاهی، بلیت گرفت و با ماشین به آبادان رفت. در روزهای پیروزی انقلاب آنجا بود و بهطور شبانهروزی فعالیت فرهنگی داشت. در همین ایام لیسانس مهندسی خود را گرفت و در پالایشگاه مشغول به کار شد. یک روز هم خبر داد که به تهران آمدهام و برای سربازی ثبتنام کردهام و در تهران مشغول خدمت هستم. چهار ماه خدمت آموزشیاش که تمام شد ما به ایشان اصرار کردیم این دو سال را به مشهد مقدس بیاید، ولی جواب داد که نمیشود... علت را که پرسیدیم گفت شما اگر میدانستید الآن خوزستان جرقه آتش است، این سخن را نمیگفتید. در آن محیط ما 10، 15 نفر هستیم که فعالیت مذهبی میکنیم. این بود که بعد از چهار ماه آموزشی به خوزستان رفت.

در بازگشت به خوزستان وظایف گوناگونی را بر عهده گرفت. آقای ریشهری ایشان را بهعنوان دادستان ارتش در خوزستان منصوب کرد. در ضمن، مسؤولیت سیاسی عقیدتی ارتش و نیز فرماندهی دژ خرمشهر را به عهده داشت و عضو مؤثر دادگاه انقلاب هم بود. فرماندار آبادان هم ایشان را معاون سیاسی خود قرار داده بود و علاوه بر اینها مسؤولیت تشکلهای دینی آبادان را هم بر عهده داشت.

پسر شما اسیرشده است!

چند روز به اول مهر باقیمانده بود که دامادم آقای حسینی و دخترم برای دیدن او عازم آبادان شدند. اصغر به من پیغام داد و گفت اگر ممکن است اینها را منصرف کن. ما از قضا یا خبر نداشتیم و فقط میدانستیم که عراق به قصر شیرین حمله کرده است. آقای حسینی رفتند و از فعالیتهای متراکم و شدید ایشان در آنجا در آغاز جنگ باخبر شدند. اوایل آبان به ما گفتند که ایشان زخمی شده و گفتند برویم ستاد ارتش. حجتالاسلاموالمسلمین صفایی مسئول سیاسی- عقیدتی ارتش تا عکس ایشان را دید خیلی متأثر شد؛ زیرا آقای صفایی مرا بهخوبی میشناخت، ولی اصغر نسبت خودش را با من با ایشان در میان نگذاشته بود. او دستور داد بیمارستانها را تجسس کنند تا ببینند اصغر را به کجا منتقل کردهاند. ما دو سه روز در تهران به دنبالش بودیم و نشانی از او به دست نیاوردیم. در اصفهان و اراک هم پسرم را پیدا نکردیم؛ سپس رفتیم قم، منزل حضرت آیت الله وحید خراسانی و به کمک ایشان با جاهای مختلفی تماس گرفتیم. آخرالامر به آقای صفایی تلفن زدیم که گفت طبق آنچه به نظر ما آمده، این است که فرزند شما به دست بعثیها اسیر شده است؛ در ضمن در ایامی که ما قم بودیم خبر آمد که حجتالاسلام ربانی از آبادان برگشته، ایشان را پیدا کردیم و از فعالیتهای اصغر خیلی تعریف کرد که چه شجاعتهایی در آبادان و خرمشهر از خود نشان داده بود. بههرحال بعد از آنکه به ما گفتند پسرمان اسیرشده، از گشتن مأیوس شدیم و برگشتیم.

یادم هست، آقایی به نام حاج شیخ محمد روحانی - از قضات دادگستری - رفته بود، آبادان و آنجا پرسوجو کرده بود، در دادگاه انقلاب، این قصه را به چشم خودش دیده بود، که در پرونده یک نفر که به نام ستون پنجم دادگاه انقلاب بازداشتشده بود، چنین منعکسشده بود که در تمام گزارشهای این شخص به عراق به فعالیتهای اصغر شریعتی اشاره میشده است؛ مثل اینکه مأموریت خبرچینی از پسرم را بر عهده داشته و از ایشان به دشمن خبر میداده است.

آقای روحانی از سرهنگ صمدی فرمانده تکاوران نقل کرد، خرمشهر را میخواستند بمباران کنند، که دستور آمد ما عقبنشینی کنیم. هنگام برگشتن اصغر را با نفراتش دیدیم. گفتم دستور آمده است که برگردید، گفت برای ما دستوری نیامده است. از آنجا به بعد کسی از ایشان خبری نداشت، ولی گزارشگر خبر داده بود که بعد از این ما دیدیم ایشان نفراتش را کنار شط آورد و آنها را سوار قایق کرد و به طرف آبادان فرستاد و خودش مثل اینکه چیزی را گمکرده بود برگشت و از آنجا به بعد ما دیگر اثری از او ندیدیم.

اصغر شریعتی با 50 نفر نیرو

هنگامیکه خوزستان در محاصره بود، آقای دکتر شیبانی به آبادان رفته بود، با اصغر رفیق شده و علاقه خاصی به او پیداکرده بود. در سالگرد رفع حصر آبادان آقای شیبانی در روزنامه جمهوری اسلامی مقالهای نوشت که هدفش از این مقاله، بیان چگونگی سقوط خرمشهر به بنیصدر بود. در آنجا آورده بود که بنیصدر هیچ نیرویی به خوزستان گسیل نداشت، با آنکه از هدف نهایی صدام که فتح خرمشهر و خوزستان بود آگاهی داشت. بعد همچنین آورده بود در خرمشهر اصغر شریعتی با همان 50 نفر نیرویی که در اختیار داشت با عراقیها میجنگید. ایشان در مقالهاش تصریح میکند که او سه مرتبه خرمشهر را از دست عراقیها پس گرفت و در اثر کمبود نیروهای مقاوم و امکانات لازم، عراقیها بار دیگر خرمشهر را اشغال کردند. اینها آخرین اخباری بود که ما از اصغر به دست آوردیم و از آن به بعد، ایشان مفقود شد... .

برای تفکر و ایمانش ارزش قائل بود

برادر شهید روایت میکند: «با توجه به فاصله سنی 5 سالهای که بین ما و اصغر آقا بود، ایشان در حقیقت دو نقش را برای من ایفا میکردند. با توجه به ویژگیهایی که داشتند نسبت به دیگران با مهربانی ویژه با اهل خانه و من برخورد میکردند. نقش دومشان هم نقش معلمی بود که خیلی خوب ایفا کردند. من کلاس 5 ابتدایی بودم که ایشان رفتند. علیرغم فاصلهای که بین ما بهواسطه دانشجویی ایشان و حضور درآبادان به وجود آمد، اما هر وقت که به مشهد میآمدند تابستان یا فاصله بین دو ترم هر دو نقش را بهخوبی ایفا میکردند و تأثیر خوبی در شکلگیری شخصیت من و خانواده داشتند. ایشان برای فکر و ایمانش ارزش و اهمیت زیادی قائل بود. شاید خیلیها برای ورودی فکر و ایمانشان ارزش قائل نباشند، اما اصغر آقا برای این مسئله یک جایگاه اساسی قائل بود.

سال 57 ایشان یکترم از دانشگاه مرخصی گرفت تا بیاید یک سیر مطالعاتی داشته باشد. درست زمان پیروزی انقلاب آمد. در شرایط خاصی بود که ذهنشان در حال شکلگیری فکری و باورهای خاص و جدی بود؛ باورهایی که بعدها جدیتر و عمیقتر شد. یادم هست آخر سال 56 این نوع نگاه به مسائل فکری بسیار برایشان بااهمیت شده بود، به همین خاطر آمدند مشهد و به کلاسهای حوزوی رفتند. جامعالمقدمات را شروع کردند. آنوقت چند سالی بود که من طلبگی را آغاز کرده بودم و حضور در درس برخی استادان را برایشان فراهم میکردم. ایشان مانند یک طلبه نوآموز و جدی جامعالمقدمات را زیر بغل میزد و میرفت دم حجرهها برای آموختن. در عین تعلق به مسائل سیاسی اجتماعی به مبادی فکریاش اینقدر اهمیت میداد. سال 57 اصول فلسفه و روش رئالیسم را باهم مباحثه میکردیم. ماه مبارک رمضان بود و تا نیمههای شب ما مشغول درس و بحث بودیم. خاطرات زیادی از این دوران دارم، اما درمجموع باید بگویم برای تفکر و ایمانش ارزش قائل بود و آن را جدی میگرفت چون میخواست نسبت به آن اقدام کند. دومین نکتهای که در ایشان بارز بود تعلقش به شناخت جامعه و مردمی بود که با آنها زندگی میکرد. جایی که در آن زندگی میکرد. مرخصیهای محدودش را که شامل یکی دو روز بیشتر نبود میگفت به حاشیه شهر و جنوب شهر برویم. میخواست زندگی مردم و مستضعفان را ببیند و بشناسد. نمیخواست از آنها منفصل باشد. در این بخش هم خاطراتی از ایشان دارم که بماند این را جهت اینکه درسی برای من بود عنوان کردم. مجالست و مصاحبت ایشان درسهای زیادی دارد. ایشان باور داشت که نه تفکر و ایمانش را سهل بگیرد، نه از جامعه منفصل باشد و یا نسبت به آنها بی تعلق باشد.

 در 19 سالگی مدرک مهندسی گرفت

شهید سید علیاصغر صالحی (صالحشریعتی) در استعداد و هوشمندی کمنظیر بود، در سن ۱۵سالگی، در دانشگاههای مطرح و رشتههای مهم آن روز قبول شد، بهگونهای که طبق یکی از نامههایی که اخیراً به دستمان رسید، از گروهان ژاندارمری آبادان –حوزه وظیفه به ریاست امور اداری دانشکده نفت آبادان درباره او، چنین پاسخ داده بودند:

بازگشت به نامه شماره .... با توجه به اینکه دانشجوی فوق متولد ۱۳۳۸بوده و صغیر میباشد، لذا نمیتوان برای نامبرده تا سن مشمولیت کارت معافیت صادر نمود.

او بااینهمه در درس و تحصیل کوشا بود و در سال ۱۳۵۷و در سن ۱۹سالگی (علیرغم فعالیتهای سیاسی و اجتماعی) مدرک مهندسی خود را دریافت کرد و در آبان ۱۳۵۹در دفاع از خرمشهر و آبادان جاویدالاثر شد.

/انتهای پیام

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار