گفت‌وگوی دفاع پرس با جانباز بیرجندی که همرزم عراقی‌ها در لشکر بدر بود

آخرین آرزوی عراقی، زیارت امام حسین(ع) بعد از پیروزی ایران بود

دستش را به گلویش نزدیک کرد و انگشتش را با خونی که از گلویش می‌آمد آغشته نمود و روی تخته سنگ نوشت: «اگر جنگ با پیروزی شما به پایان رسید و تو به کربلا رفتی، از طرف من قبر امام حسین(ع) را زیارت کن.»
کد خبر: ۴۲۵۸۸
تاریخ انتشار: ۱۷ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۱:۰۶ - 08March 2015

آخرین آرزوی عراقی، زیارت امام حسین(ع) بعد از پیروزی ایران بود

به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس از بیرجند، متن زیر خاطرات "محمدعلی اربابی" جانباز بیرجندی است که به مدت دو سال در جبهه حق علیه باطل حضور داشته است.

شهریور سال 65 از شهرستان مشهد، به قرارگاه رمضان اعزام شدم. سپاه پاسداران ستادی را راه اندازی کرده بود به نام «ستاد جنگهای نامنظم» یا «قرارگاه مرکزی رمضان» و تصمیم داشتند عملیات برون مرزی انجام دهند. عمده حوزه فعالیت این ستاد در داخل خاک عراق، به خصوص درشمال آن کشور بود. این قرارگاه در باختران مستقر بود.

تسلیم ناپذیری عراقیها

معمولا برخی خطوط پدافندی، تحویل این افراد داده میشد و اینها اهل تسلیم نبودند، تا آخرین قطره خونشان میجنگیدند. علت این بود که اگر تسلیم میشدند، اولا همان مسئلهی برملا شدن مشخصات فردی و اذیت و آزار وابستگانشان در عراق توسط صدامیان پیش میآمد و ثانیا در همان جبهه پس از اسارت اعدام میشدند. در طول جنگ هم حتی یک نفر از این مجاهدین به اسارت صدامیان درنیامد. یک خط پدافندی، حدود یک سال ونیم – در ارتفاعاتی به نام «هزارقله» که اطراف مریوان بود – تحویل همین مجاهدین عراقی داده شده بود.

این خط به قدری خوب حفظ شد که امکان نفوذ لشکر از آنجا در تصور هم نمیگنجید. فرمانده آن منطقه فردی به نام «ابوعلی بصری» بود (تمام عراقی ها پس از ورود به ایران بخصوص ورود به سپاه بدر اسم مستعاری انتخاب میکردند) ابوعلی بصری افسر دانشکدههای نظامی در بصره بود که سه روز قبل از حمله صدام به ایران پناهنده میشود و همراه خود تمام نقشههای عملیاتی را میآورد. این نقشهها درسازمان ملل کمک فراوانی دراثبات متجاوز بودن عراق کرد.

یک روز که به علت حمله عراق، این منطقه درخطر سقوط واقع شده بود، فرمان اعزام سریع به ارتفاعات هزارقله صادرشد. وقتی آنجا رسیدیم، که از یک گردان مجاهدان عراقی تنها سه یا چهار نفر باقی مانده بودند، در دفاع از خطوط پدافندی، به قدری با تیربارکارکرده بودند که کف دستهایشان بر اثر تماس با لولهی داغ اسلحه تاول زده و سوخته بود.

آخرین آرزوی عراقی، زیارت امام حسین بعد از پیروزی ایران

روی تپهها به حالت درازکش به همراه چهار تن از مجاهدین عراقی با دوربین صحنه نبرد را رصد میکردم. ناگهان بر اثر اصابت گلولهی مستقیم تانک همهی این تعداد به هوا بلند شدیم. سه نفر از پنج نفری که آنجا بودیم شهید شدند. وقتی گرد و خاک کمی فرونشست متوجه شدم یکی از عراقیها در حالی که ترکش به گلویش خورده بود، از ناحیه گردنش خون جاری است و در گوشهای از زمین افتاده است. ترکش حنجرهاش را بریده بود و نمیتوانست صحبت کند، خونریزیاش شدید بود و ما امکانات نداشتیم. نامش «ابومجاهد الکوفی» بود. دستش را به گلویش نزدیک کرد و انگشتش را با خونی که از گلویش میآمد آغشته نمود و روی تخته سنگ نوشت: «اگر جنگ با پیروزی شما به پایان رسید و تو به کربلا رفتی، از طرف من امام حسین(ع) را زیارت کن». 

تشابه سپاه اسلام با نبرد عاشورا

همچنانی که درروز عاشورا به گواهی تاریخ حتی یک نفر از لشکریان امام حسین(ع) به دشمن پناهنده نشد، اما از دشمن تعداد چشم گیری حتی حین جنگ به امام پیوستند؛ نفس مسیحایی امام خمینی(ره) کاری کرد که ما از جبههی دشمن نیرو گرفتیم و علیه خودش به کار بردیم و این یکی از تشابهات نبرد ما با عاشورای حضرت ابا عبدالله الحسین(ع) است. شاید همین کثرت پناهندگان مجاهد به سپاه اسلام باعث ایجاد اولین نطفههای تشکیل سپاه بدر در ذهن فرماندهان ما شد.

شعلهای از آتش عشق خمینی

در سال 62، دونفر از عراقیها که قصد پناهندگی به ایران داشتند. چون رابطه سوریه را با ایران حسنه دیده بودند، به آنجا سفر میکنند و از آنجا به صورت قاچاق، در گوشهای از هواپیمای باری که عازم مهرآباد بوده مخفی میشوند. هنگامی که قصد خروج از هواپیما را داشتند توسط ماموران امنیتی فرودگاه ایران بازداشت میشوند. تا بیش از دو سال در زندانهای امنیتی هرچه اصرار کرده بودند که عمل ما بر اساس علاقه به امام خمینی بوده و برای پیوستن و پناهندگی آمدهایم، کسی نپذیرفته بود. یکی از آنها در فروردین سال 66 درهنگام نبرد با دشمن شهید شد و مزارش در مشهد است.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار