به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس از گرگان، 14 اسفند ماه سالروز شهادت شهید "علیرضا مهاجروطن " از شهدای استان گلستان است و به همین بهانه فرازهایی از وصیتنامه پربارش را مرور می کنیم:
به نام خداوند متعال و یگانه و با سلام و درود فراوان به حضرت مهدی(عج)ونائب بر حقش خمینی بت شکن و درود و سلام فراوان بررزمندگان اسلام و شهیدان ،از شهیدان صدر اسلام گرفته تا شهدای کربلای ایران وسلام بر خانواده های شهدا.
حال که قدم بسوی جبهه میگذارم، می خواهم چند سخن بطور مختصر بگویم تا شاید مورد قبول خدا قرار گیرد.
هدف من از اعزام به جبهه این است که بتوانم به ندای هل من ناصر ینصرنی حسین زمان خمینی بت شکن لبیک بگویم و از مرزهای کشور جمهوری اسلامی دفاع کنم. چون قدم به قدم این خاک با خون شهیدان پاک شده.
اکنون ما در راهی می رویم که حسین(ع) و یارانش رفتند ما هم باید با تقوای زیاد و ایمانی راسخ راهشان را ادامه بدهیم و در کربلا ایران پرچمدار اسلام و در نهایت یک رزمنده مبارز باشیم.
بعد از شهادت من در تشییع جنازه ام ذکر خدا داشته باشیدو مبادا در شهادتم بدگویی به انقلاب اسلامی و امام عزیز بکنید چون که درخت اسلام برای بار و رشد نیاز به خونهای فراوانی دارد و ما باید درخت اسلام را با خون خود سیراب کنیم.
بخدا قسم این را بگویم هروقت چشم گنه کار من به مادران شهدا می افتاد من نمی دانستم چه بگویم چون آنها داغ دیده هستند و هر وقت چشمشان به ما جوانان می افتاد و داغ آنها تازه تر می شد چون آرزو داشتند که فرزندانشان را در لباس دامادی ببینند.
و ای پدر مهربان و گرامی خودم سلام گرم خود را به شما می رسانم و از راه دور دست مبارک شما را می بوسم و بر این بوسه افتخار میکنم و هرچند که همیشه برای تو یک مزاحم بودم ، باید مرا ببخشی ولی بعد از من باید بگویی که این وظیفه من است که پسرم را به جبهه فرستادم و تو باید در روز قیامت در برابر خداوند شرمنده نباشی، تو باید با صبر و استقامت درس صبر و پایداری به دیگران بیاموزی.
تو ای مادر گرامی خودم سلام. می دانم که شبها خواب را بر خود حرام کردی تا من را به این مرحله رساندی و من را با مشکلات تمام بزرگ کرده ای و حالا هم افتخار کن که چنین فرزندی را داشتی و آن را فدای اسلام و قرآن کردی و بعد از من زیاد اشک نریز چون هرگونه افسردگی و ناراحتی شما مطمئنا باعث عذاب روح من می شود و می دانم مادر تو مرا خیلی دوست داشتی، مادر گرامی خیلی آرزوی شادی مرا داشتی و بالاخره مرا عفو کن.
ای برادرانم سلام خودم را به شما می رسانم چون کوه در مقابل مشکلات کوشا باشید و اگر می توانید در تشییع جنازه من شرکت و هیچگونه نگرانی نداشته باشید و از شما می خواهم که در سر قبرم یک پرچم سیاه و پرچم جمهوری اسلامی نصب کنید.
و ای خواهر عزیزم سلام گرم خودم را به تو می رسانم و بعد از من گریه و زاری نکن و لباس عزا نپوش و تو زینب زمان باش. حجاب و عفت و پاکدامنی را سرلوحه زندگی خود قرار بده.
در پایان از دوستان و همکلاسی هایمان و دبیران گرامی خودم و از تمام فامیلهای وابسته تقاضای عفو و بخشش میکنم.
والسلام - علیرضا مهاجر وطن 1365/11/20
انتهای پیام/