به گزارش خبرنگار دفاعپرس از بوشهر، شهید «علیرضا حیدری» در تاریخ 1341/6/2 در بوشهر دیده به جهان گشود و در 23 شهریور سال 62 در میاندواب به شهادت رسید.
وصیت نامه شهید:
بسم رب الشهداء و الصدقین
امیدوارم که حالت خوب باشد و هچگونه کسالتی نداشته باشی و اگر از حال من خواسته باشی خوب هستم و هیچ گونه کسالتی ندارم بجزء دوری شما که امیدوارم این دروی بخوبی و خوشی بگذرد.
باری مادرجان 20 روزی است که پایگاه ما را به محور بوکان مهاباد منتقل کرده اند بخاطر اینکه 30 روز پیش یک پایگاه را کومله ها گرفتند و همه را بجزء یک نفر با خود بردند و به همین منظور ما را به این محور منتقل کرده اند.
و در روز اول اینجا مثل باران گلوله می آمد و از ساعت 5 بعد از ظهر تا 12 نیمه شب درگیری ادامه داشت که بعد از آن بدون اینکه کسی زخمی یا کشته شود کومله این جنایتکار فرار کردند.
صبح در جاده ایی که به جاده اصلی منتهی می شود مین گذاشته بودند که ماشین ما روی مین رفت و یک افسر و چند درجه دار و سرباز زخمی شدند که دو درجه دار و سه سرباز شهید و آن افسر زخمی شده است که در بیمارستان میاندوآب بستری است.
مادرجان چند روز پیش سپاه و جندا... برای پاکسازی رفته بودند و ما برای پشتیبانی رفته بودیم که یک درگیری 12 ساعته بود که 10 نفر را دستگیر کردیم ولی هلی کوپتر ما را هدف قرار دادند که زخم های فراوانی دادیم.
بعد از این کومله ها از خانه بیرون آمد و یک درگیری سختی انجام شد که برای اینکه زیادتر کشته نداده باشیم برگشتیم.
مادرجان دیگر اتفاقی نیافتاده است که درباره آن برایت بنویسم عکس هایی گرفته ایم از آنهایی که روی مین رفته اند که اگر ظاهر شد برایت می فرستم.
مادرجان مرخصی من نزدیک است و تا 15 تا 20 روز دیگر شاید به مرخصی بیایم اگر برای پاکسازی ما را نخواهند.
مادرجان نوشته بودی که برای 10 روز به اصفهان رفته بودی از این خبر خیلی خوشحال شدم برای اینکه می دانم مادری خوب تر از همه ی خوبی ها دارم که زودتر از زود همه کدورت ها را کنار می گذارد و من از این سنگر خون و شهادت او را می ستایم و برای او عمری همچون عمر نوح از خداوند متعال خواستارم.
درباره روزه نوشته بودی قبل از ماه مبارک رمضان یک نفر از یولوژی آمد و به ما گفت که شما روزه ندارید به همین منظور هم من روزه نگرفتم چون تامین طاقت فرسا نمی گذارد که کسی روزه بگیرد و روزی که تامین نباشیم باید دیده بانی بدهم و جای دیگر برای روزه نمی ماند.
مادرجان امروز روز آخر ماه مبارک رمضان است و فردا عید است و من از طرف خودم و همسنگرهایم به تو و آنهایی که روزه گرفتند می گویم که نماز و روزه ات قبول باشد.
مادرجان من اینجا اصلاً پول لازم ندارم ..... و چیزهایی که لازم داشتم هم با همان پولی که فرستاده بودید خریدم و اگر می خواستم بیایم مرخصی برایتان می نویسم که برایم پول بفرستید.
و از طرف من برای پیروزی تمام رزمندگان در تمام سنگرها آرزوی پیروزی کنید، مادر جان اینجا آدمی نمی داند که می میرد و کی زنده است و اگر من چیزیم شد من را به آبادان ببرید و همین وصیت من است.
انتهای پیام/