به گزارش خبرنگار دفاعپرس از یزد، شهید «مصطفی معصومی» فرزند جواد، در تاریخ ۱۳۴۴/۱۱/۵ در خانوادهای مذهبی در اردکان متولّد شد. او پنجمین فرزند خانواده جواد معصومی بود که با تولّد خویش شادی و سروری برای خانواده به ارمغان آورد و سردی زمستان را به گرمی اعتدال و سرور بهاری مبدّل ساخت.
پدرش از بازاریهای متدیّنی بود که با انصاف و کسب روزی حلال با کمک مادر متعهدش تربیت و پرورش مصطفی را به عهده گرفتند و زمینه رشد و بالندگی او را در آینده فراهم ساختند. ۶ ساله که شد او را به دبستان بردند و پس از طی دوره ابتدایی در مدرسه راهنمایی شیرین قدردان اردکان شروع به تحصیل کرد و پس ازپایان دوره راهنمایی، تحصیل را رها کرده به کار آزاد روی آورد و شغل کاشیکاری را انتخاب کرد.
در زمان پیروزی انقلاب اسلامی ایران مصطفی ۱۳ ساله بود. همراه والدین در مراسم انقلاب حضور داشت. در مراسم مذهبی دعا و قرآن، خصوصاً روضه امام حسین (علیه السّلام) شرکتی فعّال داشت. نجیب بود و دوست داشتنی؛ او همه را دوست میداشت و در پی فرصتی بود که به مردم خدمت کند.
برای والدین احترام خاص قائل بود. نماز و روزه خود را مواظبت میکرد. زمانی که به سنّ قانونی سربازی رسید٬ توسط ارتش جمهوری اسلامی به خدمت اعزام شد. او که دنبال خدمت به انقلاب و مردم کشورش بود، وقت را غنیمت دانست. تصمیم گرفت که از خدمتش استفاده بهینه و ذو وجهین نماید؛ بهترین محل را جبهه های نبرد حق علیه باطل و مبارزه با دشمن بعثی متجاوز دانست.
به جبهه رفت و همنشین با قدسیان و سنگرنشینان عشق و ایثار و شهادت شد.دو دفعه به جبهه رفت و مدّت ۱۱ ماه از بهترین روزهای زندگیاش که جوانی بود، در راه اسلام و دفاع از کشورش صرف کرد و در عوض جاودانگی و افتخار را خرید. سرانجام در تاریخ 1364/4/23 در منطقه عملیّاتی شمال غرب (اُشنویّه) در بمباران هوایی بر اثر اصابت ترکش راکت هواپیما به شدّت مجروح شد و به درجه رفیع شهادت نائل شد و روح پاکش از قفس جسم خاکیاش رها و به رضوان پر کشید و همنشین شهدای کربلا شد. جسم مطهرش پس از تشییع جنازه باشکوه توسط مردم قدرشناس اردکان در بهشت شهدای اردکان به خاک سپرده شد.
در ادامه فرازی از وصیتنامه شهید بزرگوار را از نظر میگذرانیم:
بسم الله الرحمن الرحیم
ای برادران و خواهران عزیزم، فرزندانتان را با عشق مهدی (عج) آشنا سازید و آنان را برای جهاد در راه آن حضرت همیشه نگه دارید.
پدر و مادرم! اینجاست که هر خمپاره و توپی و هر گلولهای که بر ما میبارد، مقداری از گناهان ما هنگامی که بدنمان میلرزد و قلبمان به تپش در میآید، کاسته میشود و قدرت خدا و عظمت دعا که در این مکان مقدّس وجود دارد، باعث تقرّب و نزدیکی ما به او میشود.
انتهای پیام/