چهل‌سالگی سرو/ شهید «جمشید (محسن) امدادی»؛

از مسئولین می‌خواهم اختلاف سلیقه را کنار بگذارند/ تا می‌توانید به این مردم خدمت بکنید

در فرازی از وصیت‌نامه شهید «جمشید (محسن) امدادی» آمده است: قدر امام را بدانید و از مسئولین می‌خواهم اختلاف سلیقه را کنار بگذارند. بر قلب‌های شیطانی خود غلبه نمایند. تا می‌توانید خدمت به این مردم بکنید؛ امتی که از جان و مال برای حفظ انقلاب و خون شهدا مقاومت می‌کنند و یک قدم عقب نمی‌نشینند.
کد خبر: ۴۳۲۶۲۱
تاریخ انتشار: ۳۰ آذر ۱۳۹۹ - ۲۳:۲۳ - 20December 2020

به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از ساری، به مناسبت چهلمین سالگرد دفاع مقدس زندگی‌نامه و وصیت‌نامه شهید «جمشید (محسن) امدادی» از شهدای بابلسر را از نظر می‌گذرانیم.

زندگی‌نامه شهبد:

همگام با چهارمین طلوع فروردین ۱۳۴۱، در تقدیر «محمود و صدیقه» درخشید؛ اگر چه نام شناسنامه‌ای‌اش «جمشید» بود، امّا اغلب «محسن» صدایش می‌زدند.

دوره ابتدائی جمشید در زادگاهش «بابلسر» طی شد. سپس، با پایان مقطع راهنمایی در مدرسه «طالقانی» این شهر، تحصیلاتش را در رشته اقتصاد، در دبیرستان «شریعتی» این شهر از سر گرفت؛ اگرچه به سبب عزیمت به جبهه، موفق به اخذ دیپلم نشد.

ایام فراغتش را در تابستان، علاوه بر مطالعه، به کار بنّایی نیز می‌گذراند. به واسطه حضور در جلسات سیاسی و دینی دوران انقلاب، با اهداف و عقاید امام‌خمینی آشنا شد و خیلی زود، به جرگه تظاهرات‌کنندگان پیوست. با پیروزی انقلاب و تشکیل بسیج و جهاد، به این نهاد‌های مردمی ملحق شد و در این راستا به انجام خدمت پرداخت.

با گفته‌های خواهرش «ملیحه»، گذری به تقیدات دینی جمشید می‌زنیم: «در نماز جمعه شرکت می‌کرد و می‌گفت: این نماز، یک نماز عبادی ـ سیاسی است که مشتی محکم بر دهان دشمنان اسلام، به‌خصوص آمریکای جنایتکار خواهد بود.»

از مسئولین می‌خواهم اختلاف سلیقه را کنار بگذارند/ تا می‌توانید به این مردم خدمت بکنید

«حسین» نیز خلق‌وخوی برادرش را اینگونه برمی‌شمرد: «به جهت دلسوزی و رسیدگی به امور خانواده، از محبوبیت خاصی برخوردار بود. علاوه بر آن، رفتار گرمی داشت و خوش‌خلقی‌اش زبانزد بود. تعدادی از هم‌رزمانش نقل می‌کردند که در آن مدت کوتاه، چنان شیفته اخلاق و رفتارش شده بودیم که احساس می‌کردیم سال‌ها با او رفاقت داشتیم.»

جمشید هم‌زمان با پوشیدن جامه پاسداری در ۲۸/۱/۱۳۵۸، در واحد حفاظت سپاه بابلسر مشغول به خدمت شد. مدتی نیز، به عنوان کارشناس حفاظت اطلاعات، به ادای تکلیف پرداخت.

در سال ۱۳۵۹، به مدت دو ماه، در میمک به سر برد و دوشادوش دیگر برادران رزمنده‌اش به دفاع از وطن پرداخت. عاقبت، جمشید در ۲۷ فروردین ۱۳۶۶، طی عملیات کربلای ۱۰ در بانه، جام وصال را نوشید. همسرش «سکینه کریمی» و  یادگارانش «محمود و مسعود» اینک سال‌هاست که چشم به راه پیکر پاک عزیزشان هستند.

و امّا «عسگری ابراهیمی» از چگونگی شهادتش پسرعمه‌اش، این‌گونه روایت می‌کند: «قرار بود عملیات نصر ۱ انجام شود تا تکمیل عملیات کربلای ۱۰ باشد. با آغاز عملیات، تلفات و خسارات به دشمن وارد شد. به دلیل فشار دشمن، دستور عقب­نشینی داده شد. قبل از آن، جمشید از ناحیه پا آسیب دیده بود. او در حال انتقال به عقبه بود که گلوله دیگری به سر او اصابت کرد. جمشید تا موقعی که نیرو‌ها از او جدا می­‌شدند و به عقبه برمی‌گشتند، زنده بود؛ اما به دلیل هجمه آتش دشمن، بچه‌­ها نتوانستند او را به عقبه انتقال دهند و جسدش در ارتفاعات بانه به‌جا ماند.»

از مسئولین می‌خواهم اختلاف سلیقه را کنار بگذارند/ تا می‌توانید به این مردم خدمت بکنید

وصیت‌نامه شهید:

«بسم الله الرحمن الرحیم»

«اللهم انی اسئلک و اتوجه الیک بنبیک نبی رحمه محمد صل الله علیه و آله یا ابوالقاسم یا رسول الله یا امام الرحمه یا سیدنا و مولانا انی توجهنا و استشفعنا و توسلنا بک الی الله و قدمناک بین یدی حاجاتنا یا وجی‌ها عند الله اشفع لنا عند الله، یا وصی الحسن و الخلف الحجه ای‌ها القائم المنتظر المهدی.»

ائمه اطهار را واسطه قرار می‌دهم، بخاطر شأن آن‌ها در شفاعت بنده گنهکار خدا که در معصیت پا فراتر نهاده و اگر این شفاعت نباشد، می‌دانم که مقام انسانیت خود را زیر پا گذاشته‌ام، گنهکار و روسیاهم، امید به رحمت خداوند دانا، سخت است روبرو شدن با شهداء و مولایم، لذا به جبهه نور حق علیه ظلمت می‌شتابم تا قطره خونم که از احب الی الله است در این راه ریخته شود تا در محضر شهدا و مولایم سرافراز باشم.

در تاریخ تحولاتی بوجود می‌آید که از حرکت‌های طبقاتی سرچشمه گرفته است که طبقه‌ای برای کسب امتیازات خاص خود مبارزه می‌کنند و یا ممکن است، افکار سیاسی و حزبی خاص گروهی را به جنب و جوش بیاندازد تا افکار سیاسی خاص خود را به اجتماع عرضه کنند. اما در تاریخ حرکت‌های دیگری نیز وجود دارد که انسان‌ها به هیچ وجه منافع مادی و شخصی و طبقاتی خود را نمی‌خواهند و اصلاً مصلحتی خصوصی ندارند بلکه مبدأ و منشأ این حرکت‌ها چیزی خارج از (من) و رأی منافع مادی و شخصی از نوع روح عقیده است، در این نوع حرکت‌ها روح مردم به حرکت در می‌آید، قلب مردم می‌جوشد و می‌سوزد و به هیجان در می‌آید حرکتی که با قلب‌ها و روح‌ها رابطه دارد.

از مسئولین می‌خواهم اختلاف سلیقه را کنار بگذارند/ تا می‌توانید به این مردم خدمت بکنید

حرکتی که لطیف‌ترین احساسات عارفانه انسان‌ها را به موج می‌آورد، حرکتی که انسان را از محیط عادی و روزمره زندگی جدا می‌کند و از منجلاب خودخواهی‌ها و خواسته‌های مادی نجات می‌دهد و انقلاب اسلامی ایران چنین حرکتی بود و یک چنین حالتی معنوی و روحانی در ملت بوجود آورد. ملت ایران قسم خورده است که تا آخرین قطره خون خود از انقلاب مقدس اسلامی پاسداری کند.

ملتی که به استقبال شهادت رفته است. ملتی که ایمان به خدا در قلبش جای گرفته است، ملتی که بزرگترین طاغوت‌های زمان را با پیروزی به زیر کشیده است، همه خائنین به انقلاب را نابود خواهد کرد و امروز اینجا معرکه حق و باطل است، صحنه کربلاست، ابوسفیان‌ها و یزید‌ها و بی‌دین‌ها و بعثی‌های افلقی با پول اجنبی و اسلحه اجنبی و سیاست اجنبی جمع شده‌اند تا انقلاب اسلامی را بکوبند و ما سربازان و پاسداران از جان گذشته انقلاب آمده‌ایم تا راه و رسم جانبازی را به دنیا بیاموزیم یا این علف‌های هرز خبیث را درو کنیم یا به افتخار شهادت نائل شویم که هر یک جهاد فی سبیل الله است.

امروز شرف و مردانگی در بوته امتحان قرار گرفته است. امروز مرد را از نامرد باز می‌شناسند. امروز رزمندگان شجاع و فداکار از بزدلان کوته فکر باز نشناخته می‌شوند ما مرگ شرافتمندانه را هزار بار به زندگی ننگین ترجیع می‌دهیم ما به خدا معتقدیم. ما به شهادت معتقدیم و معتقدیم که شهید در قیامت با کفن خونین در درگاه باریتعالی حاضر خواهد شد و بر پایه‌های عرش برین تکیه خواهد کرد.

ما پیروان علی هستیم و به پرچم پر افتخار او چشم دوخته‌ایم و با شوق و ذوق به دریای مرگ فرو می‌رویم تا به ساحل نجات برسیم. پرچمدار ما حسین است ما بخاطر انقلاب راستین اسلامی به پیش می‌رویم و به دنیا نشان می‌دهیم تا روزی که یک خائن وطن فروش و تجاوزگری قصد براندازی انقلاب اسلامی را داشته باشد، از جهاد اسلامی خود دست بر نمی‌داریم.

پیش بسوی پیروزی به پیش رو دشمنان انقلاب اسلامی ایران را نابود کن و اجازه مده که کسی در این دنیا به وطن تو چشم طمع بدوزد و از مرگ نترس که شهادت در راه خدا بزرگترین افتخارات انسانیت است. به خودتان بنگرید که آیا به هدف معبود که به تکامل رسیدن انسانیت است، رسیده‌اید؟ اگر نه فرصت را غنیمت شمرید و از قافله کربلا عقب نمانید.

‌ای کسانی که نعمت انقلاب اسلامی و رهبری را درک نکرده‌اید! نمی‌دانیم چه فکر می‌کنید و منتظر چه هستید؟ راحت طلبی، خوشگذرانی، بی‌تفاوتی و ... تا کی؟! برخیزید و جهاد مقدس را پیشه کنید که سعادت و خوشبختی در این راه است. قدر امام را بدانید و از مسئولین می‌خواهم اختلاف سلیقه را کنار بگذارند. بر قلب‌های شیطانی خود غلبه نمایند. تا می‌توانید خدمت به این مردم بکنید. امتی که از جان و مال برای حفظ انقلاب و خون شهدا مقاومت می‌کنند و یک قدم عقب نمی‌نشینند.

بار خدایا! پناه می‌بریم به درگاهت و حمد می‌کنیم به رحمت‌های بی‌دریغت که این چنین رهبری به ما عطا نمودی که ما را از گمراهی و ضلالت به راه مستقیم هدایت نمود. خدایا به واسطه ریخته شدن قطرات خونم اگر لیاقت آن را داشته‌ام در این عملیات مرا در زمره عفوشدگان قرار ده.

بارالها! توفیق ده تا شهادت نصیبم شود. هر چند می‌دانم که لیاقت شهید شدن را ندارم. مادرم! ان‌شاءالله این هدیه را خداوند از شما قبول کند و افتخار کنید که شم نیز به جمع خانواده معظم شهدا پیوسته‌اید. صابر و شکیبا باشید. از شما حلالیت می‌طلبم که نتوانستم حق فرزندی را ادا نمایم.

از برادران خود می‌خواهم بر هوای نفس خود غلبه کرده و عاشقانه به جبهه بشتابند و تا معنوی این راه را ادامه دهند. از خواهرانم که همچون زینب همانند کوهی استوار مقاومت کرده و حجاب اسلامی را پیشه راه خود کنند.

از مسئولین می‌خواهم اختلاف سلیقه را کنار بگذارند/ تا می‌توانید به این مردم خدمت بکنید

و، اما سخنی هم با همسرم که در زندگی همیار و غمخوار من بوده‌ای و راه و رسم زندگی را به من آموخته‌ای. می‌خواهم بعد از مرگم سربلند باشی و مبادا در تشییع جنازه من گریه کنی، می‌خواهم الگو باشی و نشان دهی که زنان مربی جامعه هستند و به فرزندانم وقتی که بزرگ شده‌اند، بگو پدرشان در چه راهی شهید شده است و به آن‌ها درس زندگی کردن و پایداری و درس شجاعت و شهامت بیاموز و تا موقعی که زنده هستند از این انقلاب اسلامی و خون شهدا پاسداری نمایند.

و، اما فرزندانم! می‌خواهم همچون پدرتان تا خون در رگ دارید یک قدم از قافله عقب نمانید و همچون سرورتان حسین (ع) چنان از حیثیت و انقلاب و دین حفاظت نمایید که جرأت تجاوز و از بین بردن انقلاب به چشم دشمنان نیاید. امیدوارم که همه شما در آن دنیا روسفید در محضر بانوی بزرگ اسلام فاطمه زهرا و حضرت محمد و علی علیه السلام حاضر شوید و از تمام کسانی که حقی بر گردن من دارند، حلالیت می‌طلبم و اگر بدی در حق آن‌ها کرده‌ام به بزرگواری خودشان اینجانب را عفو نمایند و اگر کسی به اینجانب طلبکار می‌باشد به خانواده‌ام مراجعه کرده و طلبکاری خود را دریافت نماید.

قسم به جبهه‌های جنوب و غرب کشور، قسم به ایران و تاریخ پرافتخارش، قسم به اسلام و رسالت مقدس خدایی و جاودانی‌اش، قسم به امام امت و فرمان منقلب کننده و معجزه آفرینش و قسم به اراده آهنین و ایمان عرفانش، قسم به فریاد الله و شب شکنان پاسداران و ارتشیان در شب عملیات، قسم به فریاد رعد آسای ایران و هجوم صاعقه بار رزمندگان، قسم به ضجه کودکان معصوم و سوز درد رزمندگان مجروح و بخون شهداء و به اشک یتیمان و به آه بیوه زنان که تا آخرین قطره خون علیه دشمنان داخلی و خارجی می‌جنگیم و از انقلاب مقدس ایران و استقلال این آب و خاک پاسداری می‌کنیم و تا حکومت حق و عدل در سر تا سر عالم و تا نابودی کامل طاغوت‌ها و شیطان‌ها دست از مبارزه بر نمی‌داریم.

به امید پیروزی رزمندگان اسلام.

«والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته»

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها